08 November 2015

Massavlyssning -‏ شنود همگانی

‎– Det handlar inte om att man inte har något att dölja, det handlar om att vi har något att förlora om ‎vi hela tiden är övervakade. Det mänskliga, det som formar oss och gör att vi kan tänka och ‎utvecklas, det som formar oss som individer.‎

‎– Att säga att du inte bryr dig om rätten till integritet för att du inte har något att dölja är som att ‎säga att du inte bryr dig om yttrandefriheten för att du inte har något att säga. Det är som att säga ‎att du inte bryr dig om den fria pressen för att du inte är journalist. Eller religionsfriheten för att du ‎inte är kristen. Rättigheter i ett samhälle är både kollektiva och individuella. Du kan inte ge bort ‎minoriteters rättigheter även om du röstar som majoriteten. Rättigheter är inget som ges av ‎regeringar, de ska garanteras av regeringar och skyddas av regeringar.‎

Den 32 årige Edward Snowden i en exklusiv och mycket läsvärd intervju med DN.‎

‏- بحث بر سر آن نیست که آدم چیزی برای پنهان کردن ندارد. سخن از آن است که ما اگر پیوسته ‏زیر نظر باشیم چیزی داریم که از دست می‌رود: یک چیز انسانی، چیزی که ما را شکل می‌دهد و ‏باعث می‌شود که می‌توانیم بیاندیشیم و تحول بیابیم؛ چیزی که فردیت ما را شکل می‌دهد.‏

‏- این که بگویید به حق تمامیت شخصی ‏integrity‏ اهمیت نمی‌دهید زیرا که چیزی برای پنهان کردن ‏ندارید، مانند آن است که بگویید به آزادی بیان اهمیت نمی‌دهید زیرا که چیزی برای گفتن ندارید. ‏مانند آن است که بگویید به وجود مطبوعات آزاد اهمیت نمی‌دهید زیرا که روزنامه‌نگار نیستید. یا ‏آزادی دین، زیرا که مسیحی نیستید. آزادی‌ها در یک جامعه هم جمعی هستند و هم فردی. شما ‏نمی‌توانید حقوق اقلیت‌ها را کنار بگذارید حتی اگر به اکثریت رأی داده‌باشید. حقوق را دولت‌ها ‏نمی‌دهند، حقوق را دولت‌ها تضمین می‌کنند و از آن‌ها دفاع می‌کنند. [ادوارد اسنودن 32 ساله، که ‏شنود همگانی دولت امریکا از شهروندان خود، و از همه‌ی جهانیان را افشا کرد – در گفت‌وگویی ‏استثنایی و بسیار خواندنی با روزنامه‌ی سوئدی داگنز نوهتر].‏

متن انگلیسی: http://fokus.dn.se/edward-snowden-english

سال‌ها پیش از افشاگری‌های اسنودن، هشداری نوشتم درباره‌ی شنودهای گسترده و روش‌های ‏ردیابی فعالان در خارج و در ایران، که در «ایران امروز» منتشر شد:‏
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/17231

07 November 2015

دیدار در کلن

شنبه‌ی دو هفته بعد، 21 نوامبر ساعت 19، در شهر کلن آلمان، محل انتشارات فروغ، تکه‌هایی از ‏‏«قطران در عسل» را می‌خوانم. با شوق دیدار دوستان.‏

25 October 2015

قطران در عسل، با رادیو همبستگی

روز شنبه 24 اکتبر (2 آبان) گفت‌وگویی داشتم درباره‌ی کتابم با رادیو همبستگی در استکهلم. در پیوند زیر بشنوید. با سپاس از رادیو ‏همبستگی و از آقای سعید افشار.‏


18 October 2015

حماسه‌های شفاهی آسیای میانه - 6

قهرمان منظومه‌ی دوم رشته‌ منظومه‌های ماناس، آن‌چنان که رادلوف ثبت کرده، آلامان‌بت [آلمام‌بت، ‏آلمان‌بت] نام دارد که لقب "ببرآسا" را برایش به‌کار می‌برند. او از قومیت مغول، یا در واقع قالموق ‏است. او کافر زاده می‌شود، اما منظومه با شرحی پیرامون گرویدن او به دین اسلام آغاز می‌شود و ‏عامل این گرایش شاهزاده‌ی اویغور "ار کؤکچؤ"ست. در بخش آغازین منظومه آلامان‌بت میهمان ‏ارجمندی‌ست در میان همراهان ار کؤکچؤ اما نفوذ او حسادت دیگر همراهان را تحریک می‌کند و ‏خودمانی بودن او با همسر ار کؤکچؤ بهانه‌ی مناسبی برای اخراج او به دست می‌دهد. از آن ‏رابطه‌ی خودمانی در این‌جا تنها به اشاره‌ای یاد می‌شود اما با مراجعه به داستان منظومه‌ی یولوی ‏‏[ژولوی]‏(91) روشن می‌شود که این‌گونه توطئه‌چینی‌ها در میان قیرغیزها سنت جاافتاده‌ای‌ست. بخش ‏دوم منظومه حکایت می‌کند که آلامان‌بت اردوگاه ار کؤکچؤ را ترک می‌کند و می‌رود تا به ماناس ‏بپیوندد. او با ماناس پیمان برادری می‌بندد و پس از آن خدمت به او را هرگز ترک نمی‌کند. منظومه ‏سرشار است از بیان نمونه‌های جالب و دل‌پذیر از آداب و رسوم محلی و نشانه‌های بومی. به‌ویژه ‏جالب است که در شرحی پیرامون ار کؤکچؤ دقیق شویم و ببینیم که او چگونه در کرانه‌ی دریاچه‌ی ‏ایسسیک‌قول با بازش به شکار رفته‌است و آن‌جا آلامان‌بت را می‌بیند که در کرانه‌ی آن‌سوی دریاچه ‏بر اسبی نشسته و کلاهی بلند از پوست بره‌ی سیاه قالموقی به‌سر دارد. در این دیدار آلامان‌بت ‏نخستین درس سخن‌گفتن به‌زبان قالموقی را به دوست تازه‌اش می‌آموزد. منظره‌های زیبای دیگری ‏از این منظومه‌ی جان‌دار را دیرتر نقل خواهم کرد.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

11 October 2015

آخرین شاهدان ‏- از برنده‌ی نوبل ادبیات

به‌جای وقت تلف کردن در بحث‌های حوصله‌سوز و بی‌حاصل با برخی عاشقان سینه‌چاک برخی ‏رژیم‌ها و ایدئولوژی‌ها که از رسیدن جایزه نوبل ادبیات به خانم سوتلانا آلکسیه‌ویچ سخت خشمگین ‏شده‌اند، نشستم و تکه‌ای از یکی از کتاب‌های او را ترجمه کردم. خود بخوانید و داوری با شما، ‏خوانندگان گرامی این ترجمه، و خوانندگان دیگر آثار او؛ و داوری با تاریخ.‏

فقط یک چیز را بگویم: نویسنده در یکی از درگیری‌هایش با «وزارت ارشاد» رژیم شوروی در سال ‏‏1985، در پاسخ به مأمور معذور سانسورچی که از او می‌خواست از اندیشه‌های "بزرگ و باشکوه" ‏رمان بنویسد، گفت: «خیر! من اندیشه‌های باشکوه را دوست ندارم. من انسان‌های کوچک را دوست ‏دارم.»‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

08 October 2015

معرفی کتاب و دیدار با نویسنده

شنبه هفتم نوامبر، ساعت 14:00 در کتابخانه‌ی عمومی شرهولمن استکهلم.‏

روش خرید کتاب "قطران در عسل" از اینترنت، در این نشانی.‏
همچنین از کتابفروشی فردوسی (استکهلم) بپرسید. شماره تلفن
‏‎+46 (08)323080‎

04 October 2015

حماسه‌های شفاهی آسیای میانه - 5‏

نخستین منظومه در وصف زایش و سال‌های کودکی قهرمان است. در سطرهای آغازین فهرستی از ‏نام‌های پدران او را به ما می‌گویند و مختصری نیز به جای دقیق زیستگاه و تبار او اشاره می‌کنند. در ‏می‌یابیم که پدر او یاقیپ‌بای [ژاقیپ‌بای، یعقوب بیک] Jakyp Bai است پسر قارا خان ‏Kara Khan، و زیستگاهش در چونقار ‏اوجا ‏Chungkar – uja‏ به گمانی پیرامون جونقاریا قرار دارد. یاقیپ‌بای، که گاه یاقیپ‌خان نامیده ‏می‌شود، به درگاه خدا گله می‌کند که پس از ازدواج صاحب فرزندی نشده، و دعا می‌کند که صاحب ‏پسری شود، و چه پسری:‏

قهرمانی که نوی‌قوت‌ها ‏Noigut‏ را نابود کند،
با آن رکاب‌های آراسته‌شان و پاپوش‌های آبی‌شان؛
قهرمانی که مردان خوقند ‏Kokand‏ را نابود کند،
با آن زین‌های شبیه سر پرندگان و آن بالاپوش‌های آبی‌شان؛
قهرمانی که سارت‌ها ‏Sart‏ را نابود کند،
با آن الاغ‌های گرشان و آن دوک‌های نخ‌ریسی‌شان؛
قهرمانی که قازاخ‌ها را نابود کند،
با آن خاموت‌های چرکین‌شان و نیزه‌های پولادین‌شان؛
قهرمانی که قیرغیزها را نابود کند،
که هرگز دست از دریوزگی بر نمی‌دارند و سیری نمی‌شناسند.‏(83)

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

01 October 2015

بدرود مهندس حسین نظری

حسین نظری، زاده 1305 در رشت، یکی از اعضا و فعالان کهنسال حزب توده ایران، که سال‌ها در ‏تشکل‌های دانشجویی، کارگری، و سندیکایی ایران و جهان کوشیده‌بود، 21 شهریور (12 سپتامبر) ‏در آستانه‌ی نودسالگی در ‏پاریس درگذشت.‏

او که چندی هم در زندان به‌سر برده‌بود، پس از کودتای 28 مرداد، در سال 1333 به مهاجرت رفت، ‏و به نوشته‌ی نورالدین کیانوری در کتاب خاطراتش «در پاریس بود و در شرایط بسیار دشواری زندگی ‏می‌کرد» و یک گروه حزبی را اداره می‌کرد. به نوشته‌ی کیانوری، پس از انقلاب، حسین نظری از ‏نخستین کسانی بود که به ایران بازگشت.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

27 September 2015

حماسه‌های شفاهی آسیای میانه - 4‏

2‏
سروده‌ها و دستان‌های قهرمانی


روایات منظوم در میان همه‌ی قبیله‌های ترک کوه‌ها و استپ‌های آسیای میانه بسیار رایج و ریشه‌دار ‏است، اما میزان رشد آن در همه جا هیچ یک‌سان نیست. تکامل‌یافته‌ترین شکل روایات منظوم ‏قهرمانی در میان قیرغیزهای کوهستان تیان‌شان، و به‌ویژه در میان ساکنان پیرامون دریاچه‌ی ‏ایسسیک‌کول یافت می‌شود. گفته می‌شود که منظومه‌های یاکوتی هم شکل پیشرفته‌ای دارند، ‏اما من هیچ متنی از این منظومه‌ها در دسترس نداشته‌ام. روایات منظوم غیر قهرمانی با شکلی ‏کم‌وبیش به همین اندازه پرداخته، در میان قبایل ساکن استپ‌ها و دره‌های شاخابه‌های علیای ‏ینی‌سئی نیز به فراوانی ثبت شده‌است. این دو گونه از منظومه‌ها با مرزهای خط‌کشی شده‌ای از ‏هم جدا نمی‌شوند. وجه مشخص منظومه‌های قیرغیزی عبارت است از ارائه‌ی سخاوتمندانه‌ی ‏مضمون‌های گوناگونی که با زندگی معنوی مردم ارتباط دارند. حال آن‌که شکل و شیوه‌ی ‏منظومه‌های قبیله‌های هم‌جوار ینی‌سئی یک‌راست از منظومه‌های قهرمانی مشتق شده، یا ‏دست‌کم چنان‌اند که ما عادت داریم آن‌ها را مشتق از منظومه‌های قهرمانی بدانیم. در جاهای ‏دیگری نیز شکل و مضمون‌های قهرمانی و غیر قهرمانی در سروده‌های واحدی در هم آمیخته‌اند. این ‏آمیختگی وجه مشخصه‌ی بهترین روایات منظوم ترکان کوهستان آلتای و سایان است، و حال آن‌که ‏همین آمیختگی بیشتر در دستان‌های منثور قازاخ‌ها و تاتارهای اوب و ایرتیش به‌چشم می‌خورد.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

20 September 2015

از جهان خاکستری - 109‏

قهرمان چشایی اروپا!‏

چندین سال است که کلیه‌هایم در سراشیبی نابودی افتاده‌اند. دو سال است که دیگر هیچ کار ‏نمی‌کنند. سال نخست را با رژیم غذایی بدون پروتئین سر کرده‌ام، و اکنون، در سپتامبر 1993، بیش از یک سال است که ‏دیالیز صفاقی می‌کنم، یعنی، حال که کلیه‌هایم خونم را تصفیه نمی‌کنند، لوله‌ای در حفره‌ی شکمم ‏کار گذاشته‌اند، و از آن راه چهار بار در روز دو لیتر و نیم مایع مخصوصی را در حفره‌ی شکمم پر ‏می‌کنم، این مایع بخشی از مواد زاید خونم را از جداره‌های داخل شکم جذب می‌کند، و پس از پنج ‏‏– شش ساعت مایع را عوض می‌کنم. شکنجه‌ی بزرگی‌ست. هیچ حال خوشی ندارم.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏