Showing posts with label پنیر بلغار. Show all posts
Showing posts with label پنیر بلغار. Show all posts

11 October 2023

پنیر بلغار - ۷ (پایان)

شراب عنکبوتی

بعد از صبحانه وسایلمان را جمع می‌کنیم، چمدان‌هایمان را می‌بندیم، و با هتل تسویه حساب ‏می‌کنیم. خانم منشی می‌گوید که ما مهمانان مورد علاقهٔ او بوده‌ایم! باور کنیم؟! بدرود می‌گوییم، ‏سوار ماشین می‌شویم، و به‌سوی ماجراهای امروز می‌رویم. بدرود هتل میلانوی بورگاس. وبگاه‌های ‏رزرو هتل سه ستاره به این هتل داده‌اند اما من بیش از دو ستاره به آن نمی‌دهم.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

08 October 2023

پنیر بلغار - ۶

فاطمه

امروز در حال فرو کردن سوزن‌های دیالیز در رگ‌های بازو تازه به یاد تماس تلفنی پریروز دکتر از سوئد ‏می‌افتم. این موضوع را در دو روز گذشته از ذهنم بیرون کرده‌بودم و هیچ به فکرش نبودم. یعنی ‏ممکن است این رگ‌ها اکنون پر از لختهٔ خون باشند و نشود دیالیز کرد؟ در آن‌صورت واویلاست!‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

05 October 2023

پنیر بلغار - ۵

امروز خانم دیگری پشت پیشخوان هتل نشسته و پس از صبحانه مشکل تهویهٔ اتاقم را برایش ‏تعریف می‌کنم. او خانم خدمتکاری را صدا می‌زند و همراهم می‌کند که هیچ انگلیسی بلد نیست. او ‏در بالکن اتاقم را باز می‌کند و می‌بندد، و دگمه‌های کنترل را می‌زند. هیچ اتفاقی نمی‌افتد، اما او به ‏بلغاری و با حرکت دست‌ها اصرار دارد که تهویه درست شده‌است. هیچ هوایی نمی‌آید و من ‏می‌دانم که دستگاه کار نمی‌کند. هنگامی که دارم با او بیهوده چانه می‌زنم، مردی که پیداست ‏حرف‌های مرا از راهرو شنیده وارد اتاق می‌شود، کنترل را از دست خدمتکار می‌گیرد، دگمه‌هایی را ‏فشار می‌دهد، و وقتی که می‌بیند دستگاه کار نمی‌کند، زیر لب دشنام‌هایی می‌دهد و به اتاق ‏روبه‌رویی می‌رود، کنترل دستی آن اتاق را می‌آورد، و با نخستین فشار روی دگمهٔ آن، دستگاه اتاق ‏من به‌راه می‌افتد و هوای خنک به داخل اتاق می‌دمد. مرد کنترل دو اتاق را با هم عوض می‌کند، رو ‏به من می‌گوید «اوکی»، و با زن از اتاقم می‌روند. پشت سرشان می‌گویم: اوکی!‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

01 October 2023

پنیر بلغار - ۴

دومین دیالیز... و قطران

سرویس کلینیک به موقع و با دو سه دقیقه تأخیر می‌آید. راننده همان است که پریروز مرا برد. به ‏انگلیسی سلام و صبح‌بخیر می‌گوید، و سپس گوشی به‌دست با کسی حرف می‌زند.‏

در کلینیک قبل از رفتن به طبقهٔ بالا خود را وزن می‌کنم. از پریروز ۲/۵ کیلو یا لیتر مایعات در تنم جمع ‏شده که با دیالیز امروز باید خارجش کرد. در طبقهٔ بالا از پیشواز پریروز خبری نیست. همهٔ پرستاران ‏مشغولند و خانم دکتر پتیا کوپه‌نووا – تونه‌وا هم امروز این‌جا نیست. در وبگاه کلینیک خواندم که خانم ‏دکتر استاد دانشگاه است و عنوان پروفسوری هم دارد.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

28 September 2023

پنیر بلغار - ۳

به‌سوی نسه‌بار

پس از صبحانه در جادهٔ شماره ۹ به موازات ساحل به‌سوی شمال و نسه‌بار ‏‎  Nesebar رهسپار ‏می‌شویم؛ شهری باستانی و توریستی در ساحل دریای سیاه که از پانصد سال پیش از میلاد مرکز ‏تجاری مهمی بوده و در فهرست میراث جهانی یونسکو هم به ثبت رسیده. طول راه از بورگاس ۳۵ ‏کیلومتر است.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

26 September 2023

پنیر بلغار - ۲

نخستین دیالیز

ساعت هشت صبح طبق قرار قبلی سرویس کلینیک دیالیز مرا دم هتل سوار می‌کند. راننده به ‏انگلیسی سلام می‌گوید و خوش‌وبش می‌کند. کس دیگری توی ماشین نیست. راه می‌افتیم. چنین ‏سرویسی در نظام بهداشتی سوئد نداریم. کسانی که نمی‌توانند با وسایل نقلیهٔ عمومی خود را به ‏کلینیک دیالیز برسانند، می‌توانند تاکسی مخصوصی سفارش بدهند که تا سقف ۱۵۰۰ کرون در ‏سال باید کرایهٔ آن را خود بپردازند، و بقیهٔ سال رایگان است.‏
(روی عکس‌ها کلیک کنید)

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏