بهتازگی دیدن یک آگهی دربارهی پخش همهی بخشهای یک سریال تلویزیونی روسی در انجمن پوشکین لندن در یک شب، این سریال را به یادم آورد. دوستان لندنی را فراخواندم که اگر میتوانند آن را ببینند، و خبر گرفتم که همهی سریال در یوتیوب هم هست، با زیرنویس انگلیسی.
از سالهای پایانی دههی ۱۳۴۰ کتابهایی به زبان فارسی در کتابفروشیهای تهران و برخی شهرستانها پدیدار شدند که ناشرشان «بنگاه نشریات پروگرس» در مسکو بود. یکی از این کتابها که در سال ۱۳۵۷ و پیش از سرنگونی رژیم شاه به بازار آمد، همین «لحظات هفدهگانه بهاران» بود نوشتهی یولیان سمیونوف Yulian Semyonov (Юлиа́н Семёнов) با ترجمهی احمدعلی رصدی* از انتشارات پروگرس شعبهی تاشکند.
کتاب ماجراهای یک مأمور نفوذی شوروی را در دستگاه امنیتی هیتلر و آلمان نازی حکایت میکند و تلاش او برای برهم زدن نقشههای بعضی از افسران ارشد نازی برای صلح جداگانه با قدرتهای غربی. داستانیست بسیار هیجانانگیز که دریغا ترجمهی نهچندان خوب آن باعث میشد که جاهایی از پیچیدگیهای ماجراها را درست نمیفهمیدم. در وبگاه کتابخانهی ملی ایران میبینم که آن ترجمه با ویرایش تازهای در سال ۱۳۹۴ بار دیگر منتشر شدهاست (تهران، نشر دنیای نو). امیدوارم که این ویرایش خوشخوانترش کردهباشد.
این کتاب از آغاز به شکل سناریوی همان سریال تلویزیونی روسی نوشتهشد، و پس از موفقیت بیهمتای سریال، به شکل کتاب در آمد. سریال در سال ۱۹۷۲ (۱۳۵۱)، به کارگردانی خانم تاتیانا لیوزنووا Tatyana Lioznova ساخته شد و در ماه اوت ۱۹۷۳ در ۱۲ بخش در شوروی به نمایش در آمد، که کمی جلوتر به آن میپردازم. اما تلویزیون ایران، چند ماه پس از بهمن ۱۳۵۷ نمایش آن را با دوبله به فارسی آغاز کرد. من تا جایی که دوندگیهای حزبی وقتی برایم باقی میگذاشت، تکههایی از آن را میدیدم. احسان طبری و همسرش آذرخانم که آن را پیشتر هنگام زندگی در «جمهوری دموکراتیک آلمان» دیدهبودند و سخت شیفتهاش بودند، با دیدن آن در تلویزیون ایران بسیار شادمان بودند. هر گاه که به دیدنشان میرفتم، با ذوق و شوقی که به من هم سرایت میکرد ماجراهای بخش پیشین را برایم تعریف میکردند و بیصبرانه منتظر پخش بخش بعدی بودند. اما پخش سریال در تلویزیون ایران در هیجانانگیزترین جاها و بی هیچ توضیحی ناگهان قطع شد و همه را، از جمله طبری و همسرش را سخت مأیوس کرد.
اکنون میخوانم که سریال را بعدها با نام «جنگ سرد» در سیمای جمهوری اسلامی نشان دادهاند، اما نمیدانم در چه تاریخی.
نمایش سریال «لحظات هفدهگانه بهاران» در تلویزیون شوروی و کشورهای اقمار آن خود داستان شگفتانگیزیست. مقالههای بیشماری در بارهی این سریال و تأثیر آن به هنگام پخش از تلویزیون نوشتهاند. آمارهای رسمی وجود دارد که میگوید تعداد تماشاگران سریال هر بار میان ۲۰ میلیون تا ۵۰ میلیون نفر متغیر بودهاست. خیابانها خالی میشده، جرم و جنایت به کمترین میزان میرسیده، و نیروگاههای برق ناگزیر بودند تا سقف تولید خود را بالا ببرند تا برق لازم را برای تلویزیونهای خانهها تأمین کنند. در کشورهای اروپای شرقی هم همین وضع برقرار بوده. در آن روزها یک خانم خبرنگار روس از مرز مجارستان به اتریش گذر میکرده، اوضاع مرزبانی را نابسامان دیده، و از روی کنجکاوی از افسر مرزبان مجار پرسیده «نمیترسید که شهروندان شما به غرب بگریزند» و مرزبان پاسخ داده: «این هفته نه، زیرا که همه دارند لحظات هفدهگانه بهاران را از تلویزیون تماشا میکنند»!
این سریال را موفقترین سریال تلویزیونی سراسر تاریخ شوروی و پس از آن در روسیه میدانند. هنوز، هر سال، تلویزیون روسیه همهی بخشهای آن را اغلب در حوالی سالگرد پیروزی بر آلمان نازی (در ماه مه) نمایش میدهد. موسیقی آن نیز بسیار زیباست و هنوز محبوبیت زیادی دارد.
آفرینش سناریو و سریال «لحظات هفدهگانه بهاران» نیز خود داستانی دارد. یولیان سمیونوف در دههی ۱۹۶۰ داستانهای پلیسی و جاسوسی پر خوانندهای مینوشت. گفته میشود که یوری آندروپوف Yuri Andropov از سران حزب کمونیست اتحاد شوروی، از علاقمندان کتابهای او بود، و هنگامی که در دستگاه ک.گ.ب به مقامی رسید، تصمیم گرفت که سیمای چرکین مأموران امنیتی شوروی را که از زمان استالین به جنایت و آدمشکی معروف بودند، پاکیزهسازی کند و چهرهای دوستداشتنی و فداکار و میهندوست از آنان بسازد تا جوانان برای کار در ک.گ.ب جلب و جذب شوند. از این رو او یولیان سمیونوف را به کرملین فراخواند، اندیشهاش را با او در میان گذاشت، و گویا حتی پیرنگ داستان «لحظات هفدهگانه بهاران» را او برای سمیونوف تعریف کرد. سمیونوف رفت و ظرف دو هفته سناریوی سریال تلویزیونی را نوشت! گفته میشود که این سریال تلویزیونی و کتابهای سمیونوف مشوق هزاران جوان برای پیوستن به دستگاههای اطلاعاتی شوروی و روسیه بودهاست. گویا ولادیمیر پوتین نیز که پیش از رسیدن به ریاست جمهوری، مأمور ک.گ.ب بود، از همین راه و با همین سریال و کتابها به کار اطلاعاتی علاقمند شدهاست. همچنین گویا لئونید برژنف رهبر سابق شوروی بارها همهی سریال را از آغاز تا پایان تماشا کرده و حتی مهمترین جلساتش را نیز طوری تنظیم میکرده که همزمان با ساعت پخش سریال نباشد.
نقشآفرینی بازیگران سریال کموبیش همه در حد شاهکار است. من بیش از همه بازی لئونید برانهووی Leonid Bronevoy را میپسندم که در نقش افسر آلمانی «مولر» بازی میکند. شخصیت نخست داستان، یعنی سرهنگ اشترلیتس، در طول این همه سال آنقدر محبوبیت در میان مردم روسیه یافته، که حتی جوکهای فراوانی روی شخصیت او و شکل تعریف داستان در سریال ساختهاند. سریال یک «راوی» دارد که بسیاری از اوقات پشت صحنه را یا افکار افراد بازگویی میکند. یکی از جوکها این است: «صحنه دارد نشان میدهد که اشترلیتس دارد به سوی برلین غرق در آتش و دود از بمبارانها میراند، و راوی از ذهن اشترلیتس نقل میکند: باز یادم رفت اتو را خاموش کنم»!
دربارهی این کتاب و سریال بسیار میتوان نوشت اما به گمانم علاقمندان خود میتوانند دنبالهی مطلب را بگیرند. من بیشتر اطلاعات را از نوشتهی مفصل و سیزده قسمتی فیودور رازکوف Fyodor Razzkov به زبان روسی در این نشانی برداشتم. علاقمندان میتوانند آن را با گوگل به زبان دلخواه ترجمه کنند. همچنین در ویکیپدیای انگلیسی بسیاری از آن مطالب نقل شدهاست، در این نشانی.
همهی ۱۲ بخش سریال را با زیرنویس انگلیسی در این نشانی ببینید.
*- احمدعلی رصدی اعتماد، مترجم کتاب «لحظات هفدهگانه بهاران» از افسران عضو حزب توده ایران بود که به مأموریت پشتیبانی از جنبش ملی آذربایجان فرستاده شد، در سال ۱۳۲۵ به شوروی پناهنده شد، چند سال در بخش فارسی رادیوی پکن (چین) کار کرد، سپس مسئول تشکیلات حزب در اتحاد شوروی بود، و پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۸، به مسئولیت شعبهی بازرسی کل حزب گمارده شد. او را در بهمن ۱۳۶۱ دستگیر کردند و در تابستان ۱۳۶۷ اعدامش کردند.
از سالهای پایانی دههی ۱۳۴۰ کتابهایی به زبان فارسی در کتابفروشیهای تهران و برخی شهرستانها پدیدار شدند که ناشرشان «بنگاه نشریات پروگرس» در مسکو بود. یکی از این کتابها که در سال ۱۳۵۷ و پیش از سرنگونی رژیم شاه به بازار آمد، همین «لحظات هفدهگانه بهاران» بود نوشتهی یولیان سمیونوف Yulian Semyonov (Юлиа́н Семёнов) با ترجمهی احمدعلی رصدی* از انتشارات پروگرس شعبهی تاشکند.
کتاب ماجراهای یک مأمور نفوذی شوروی را در دستگاه امنیتی هیتلر و آلمان نازی حکایت میکند و تلاش او برای برهم زدن نقشههای بعضی از افسران ارشد نازی برای صلح جداگانه با قدرتهای غربی. داستانیست بسیار هیجانانگیز که دریغا ترجمهی نهچندان خوب آن باعث میشد که جاهایی از پیچیدگیهای ماجراها را درست نمیفهمیدم. در وبگاه کتابخانهی ملی ایران میبینم که آن ترجمه با ویرایش تازهای در سال ۱۳۹۴ بار دیگر منتشر شدهاست (تهران، نشر دنیای نو). امیدوارم که این ویرایش خوشخوانترش کردهباشد.
این کتاب از آغاز به شکل سناریوی همان سریال تلویزیونی روسی نوشتهشد، و پس از موفقیت بیهمتای سریال، به شکل کتاب در آمد. سریال در سال ۱۹۷۲ (۱۳۵۱)، به کارگردانی خانم تاتیانا لیوزنووا Tatyana Lioznova ساخته شد و در ماه اوت ۱۹۷۳ در ۱۲ بخش در شوروی به نمایش در آمد، که کمی جلوتر به آن میپردازم. اما تلویزیون ایران، چند ماه پس از بهمن ۱۳۵۷ نمایش آن را با دوبله به فارسی آغاز کرد. من تا جایی که دوندگیهای حزبی وقتی برایم باقی میگذاشت، تکههایی از آن را میدیدم. احسان طبری و همسرش آذرخانم که آن را پیشتر هنگام زندگی در «جمهوری دموکراتیک آلمان» دیدهبودند و سخت شیفتهاش بودند، با دیدن آن در تلویزیون ایران بسیار شادمان بودند. هر گاه که به دیدنشان میرفتم، با ذوق و شوقی که به من هم سرایت میکرد ماجراهای بخش پیشین را برایم تعریف میکردند و بیصبرانه منتظر پخش بخش بعدی بودند. اما پخش سریال در تلویزیون ایران در هیجانانگیزترین جاها و بی هیچ توضیحی ناگهان قطع شد و همه را، از جمله طبری و همسرش را سخت مأیوس کرد.
اکنون میخوانم که سریال را بعدها با نام «جنگ سرد» در سیمای جمهوری اسلامی نشان دادهاند، اما نمیدانم در چه تاریخی.
نمایش سریال «لحظات هفدهگانه بهاران» در تلویزیون شوروی و کشورهای اقمار آن خود داستان شگفتانگیزیست. مقالههای بیشماری در بارهی این سریال و تأثیر آن به هنگام پخش از تلویزیون نوشتهاند. آمارهای رسمی وجود دارد که میگوید تعداد تماشاگران سریال هر بار میان ۲۰ میلیون تا ۵۰ میلیون نفر متغیر بودهاست. خیابانها خالی میشده، جرم و جنایت به کمترین میزان میرسیده، و نیروگاههای برق ناگزیر بودند تا سقف تولید خود را بالا ببرند تا برق لازم را برای تلویزیونهای خانهها تأمین کنند. در کشورهای اروپای شرقی هم همین وضع برقرار بوده. در آن روزها یک خانم خبرنگار روس از مرز مجارستان به اتریش گذر میکرده، اوضاع مرزبانی را نابسامان دیده، و از روی کنجکاوی از افسر مرزبان مجار پرسیده «نمیترسید که شهروندان شما به غرب بگریزند» و مرزبان پاسخ داده: «این هفته نه، زیرا که همه دارند لحظات هفدهگانه بهاران را از تلویزیون تماشا میکنند»!
این سریال را موفقترین سریال تلویزیونی سراسر تاریخ شوروی و پس از آن در روسیه میدانند. هنوز، هر سال، تلویزیون روسیه همهی بخشهای آن را اغلب در حوالی سالگرد پیروزی بر آلمان نازی (در ماه مه) نمایش میدهد. موسیقی آن نیز بسیار زیباست و هنوز محبوبیت زیادی دارد.
آفرینش سناریو و سریال «لحظات هفدهگانه بهاران» نیز خود داستانی دارد. یولیان سمیونوف در دههی ۱۹۶۰ داستانهای پلیسی و جاسوسی پر خوانندهای مینوشت. گفته میشود که یوری آندروپوف Yuri Andropov از سران حزب کمونیست اتحاد شوروی، از علاقمندان کتابهای او بود، و هنگامی که در دستگاه ک.گ.ب به مقامی رسید، تصمیم گرفت که سیمای چرکین مأموران امنیتی شوروی را که از زمان استالین به جنایت و آدمشکی معروف بودند، پاکیزهسازی کند و چهرهای دوستداشتنی و فداکار و میهندوست از آنان بسازد تا جوانان برای کار در ک.گ.ب جلب و جذب شوند. از این رو او یولیان سمیونوف را به کرملین فراخواند، اندیشهاش را با او در میان گذاشت، و گویا حتی پیرنگ داستان «لحظات هفدهگانه بهاران» را او برای سمیونوف تعریف کرد. سمیونوف رفت و ظرف دو هفته سناریوی سریال تلویزیونی را نوشت! گفته میشود که این سریال تلویزیونی و کتابهای سمیونوف مشوق هزاران جوان برای پیوستن به دستگاههای اطلاعاتی شوروی و روسیه بودهاست. گویا ولادیمیر پوتین نیز که پیش از رسیدن به ریاست جمهوری، مأمور ک.گ.ب بود، از همین راه و با همین سریال و کتابها به کار اطلاعاتی علاقمند شدهاست. همچنین گویا لئونید برژنف رهبر سابق شوروی بارها همهی سریال را از آغاز تا پایان تماشا کرده و حتی مهمترین جلساتش را نیز طوری تنظیم میکرده که همزمان با ساعت پخش سریال نباشد.
نقشآفرینی بازیگران سریال کموبیش همه در حد شاهکار است. من بیش از همه بازی لئونید برانهووی Leonid Bronevoy را میپسندم که در نقش افسر آلمانی «مولر» بازی میکند. شخصیت نخست داستان، یعنی سرهنگ اشترلیتس، در طول این همه سال آنقدر محبوبیت در میان مردم روسیه یافته، که حتی جوکهای فراوانی روی شخصیت او و شکل تعریف داستان در سریال ساختهاند. سریال یک «راوی» دارد که بسیاری از اوقات پشت صحنه را یا افکار افراد بازگویی میکند. یکی از جوکها این است: «صحنه دارد نشان میدهد که اشترلیتس دارد به سوی برلین غرق در آتش و دود از بمبارانها میراند، و راوی از ذهن اشترلیتس نقل میکند: باز یادم رفت اتو را خاموش کنم»!
دربارهی این کتاب و سریال بسیار میتوان نوشت اما به گمانم علاقمندان خود میتوانند دنبالهی مطلب را بگیرند. من بیشتر اطلاعات را از نوشتهی مفصل و سیزده قسمتی فیودور رازکوف Fyodor Razzkov به زبان روسی در این نشانی برداشتم. علاقمندان میتوانند آن را با گوگل به زبان دلخواه ترجمه کنند. همچنین در ویکیپدیای انگلیسی بسیاری از آن مطالب نقل شدهاست، در این نشانی.
همهی ۱۲ بخش سریال را با زیرنویس انگلیسی در این نشانی ببینید.
*- احمدعلی رصدی اعتماد، مترجم کتاب «لحظات هفدهگانه بهاران» از افسران عضو حزب توده ایران بود که به مأموریت پشتیبانی از جنبش ملی آذربایجان فرستاده شد، در سال ۱۳۲۵ به شوروی پناهنده شد، چند سال در بخش فارسی رادیوی پکن (چین) کار کرد، سپس مسئول تشکیلات حزب در اتحاد شوروی بود، و پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۸، به مسئولیت شعبهی بازرسی کل حزب گمارده شد. او را در بهمن ۱۳۶۱ دستگیر کردند و در تابستان ۱۳۶۷ اعدامش کردند.
2 comments:
خیلی ممنون از توضیحات و لینک ها. خوشبختانه آرشیو بزرگی از فیلم ها و سریال های روسی در اینترنت هست. بعضی را بدون دردسر می شود پیدا کرد، بعضی را هم با کمی جستجو. حتی فیلم ها و سریال های نسبتا جدیدتر روسی -- بازسازی کارهای کلاسیک ادبی قرن نوزدهم برادران کارامازوف، جنایت و مکافات، آنا کارنینا -- در یوتیوب هست. البته من هنوز موفق نشده ام بعضی فیلم ها را که سال ها پیش دیده بودم با زیرنویس انگلیسی پیدا کنم. مثلا "موضوع"، اثر گلب پانفیلوف یا "درسو اوزالا" ساخته کوروساوا. ولی اینها هم برای کسی که مثل شما روسی می داند در دسترس هستند. شاد باشید، محمد
با درود؛
در جستجوی پیوند دانلود سریال با دوبله فارسی، به توضیحات فوقالعاده شما برخوردم. جستجویم نتیجهای نداد اما در عوض از نوشته شما بسی لذت خوردم. بویژه آنجا که از زندهیاد احسان طبری یاد کردید... یاد ایشان گرامی و راهش پر رهرو باد! زین پس وبلاگتان را دنبال خواهم کرد.
ارادتمند: امید
Post a Comment