معرفی کتاب
روح زمانه (خاطراتی از زندانهای سیاسی و مبارزات دوران رژیم شاه)
نویسنده: حسین سازور
ناشر: کتاب آیدا، بوخوم (آلمان)، چاپ اول سپتامبر ۲۰۲۲، چاپ دوم فوریه ۲۰۲۳
حسین سازور عضو سابق سازمان چریکهای فدایی خلق و دو بار زندانی و شکنجه شدهٔ زندانهای رژیم شاه و ساواک، و سپس عضو رهبری حزب توده ایران، کتاب خاطراتش را با زبانی روان و صمیمی، بدون شهیدنمایی یا قهرمانسازی از خود نوشته است. سبک نوشتنش گیرا و پر کشش است. کتاب ۱۳۷ صفحهایش در یک نشست، و یکنفس خوانده میشود.
او برخلاف برخی خاطرهنویسان دیگر خود را «قهرمان شکنجه» جلوه نمیدهد، بر عکس، ابایی ندارد از اعتراف به نداشتن شجاعت [ص ۵۵] و به سادگی اعتراف میکند که به «منطق شلاق» تسلیم شدهاست [صص ۲۵ و ۲۶]. اما از سوی دیگر بی هیچ بزرگنمایی داستان چهار بار «سوزاندن» قرار خیابانی با نسترن آلآقا (پروین) را زیر شکنجهٔ ساواک مینویسد [صص ۷۸ تا ۹۱] که در واقع شجاعت بیمانندی برای آن لازم بود.
او در پیشگفتار اعلام میکند که انگیزهٔ اصلیاش در نوشتن این خاطرات، «شرح رویدادهایی است که سیاست شاه و دستگاه حکومتی او را در رویارویی با مخالفان نشان میدهد.»[ص ۶] و همچنین «این خاطرات نمایانگر بخشی از عملیات هولناک و خشن دستگاه ساواک است که تحت فرمان مستقیم شاه انجام میگرفت.»[صص ۶ و ۷] یک نمونهٔ بسیار گویا در وصف سیاست دستگاه حکومتی که سازور نوشته، دستگیری و شکنجهٔ او از جمله برای داشتن کتاب «مارکس و مارکسیسم» است که کتاب درسی رسمی و از انتشارات دانشگاه تهران در همان رژیم بود.[ص ۴۹]
سازور مینویسد، و با صحنههایی که ترسیم میکند نشان میدهد، که «نسل ما با تمام فداکاریها و ازجانگذشتگیها در این جنگ نابرابر علیه نظام شاهی متحمل تلفات سنگینی شد. به طور قطع اگر در آن دوران آزادی بحث و گفتگو، آزادی مطبوعات و آزادی کتاب خواندن وجود داشت، تراژدی مبارزهٔ چریکی و خانههای تیمی و متعاقب آن کشتار جوانان به این شدت روی نمیداد.»[ص ۸]
او از روزگاری میگوید که خود چریکها با برآوردهایی به این نتیجهٔ هولناک رسیده بودند که «عمر مفید یک چریک بیش از شش ماه نیست»، و بنابراین پیوستن به سازمان چریکها در آن دوران به معنای انتخاب مرگ بود بهجای زندگی. او کشمکشهای درونی خود را برای انتخاب مرگ نیز با زبانی ساده و بیهیچ دراماتیزه کردن گزاف بر کاغذ آوردهاست؛ آنجا که نخست شادمان است از این که رفیق رابطش به او وقت داده که تصمیم بگیرد، و هنوز یک ماه فرصت دارد که زندگی کند و فکر کند که آیا میخواهد راه مرگ را برگزیند یا نه، و سرانجام در پایان ماه به دنبال «حرف دل» میرود و به این نتیجه میرسد که «چرا باید رفقایم بمیرند و من زندگی کنم؟».[صص ۱۸ و ۱۹]
از مطالب مهم کتاب توصیف واپسین دیدارهای او با برخی افراد کلیدی سازمان چریکهای فدایی خلق است، مانند گفتوگو با حسین پرورش در یک شب کشیک در کارخانهٔ سیمان آبیک، نقل اندیشههای حسین پرورش، و سپس مخفی شدن پرورش از فردای همان شب [صص ۱۱ تا ۱۳]. یا گفتوگوهای مفصل نویسنده با اصغر (بهمن) روحی آهنگران با نام مستعار سیروس [صص ۱۷ تا ۲۳ و...] و نقل نظر او دربارهٔ مبارزهٔ مسلحانه، «نقش شخصیت در تاریخ» و... [صص ۵۹ تا ۶۵]. سازور اینجا و آنجا نشان میدهد که در اندیشهٔ شیوههای دیگری از مبارزه بودهاست، از جمله این که بهجای انتخاب مرگ، باید به میان طبقهٔ کارگر رفت [ص ۵۹].
در این کتاب شاید برای نخستین بار از یک طرح دیگر برای ترور شاه با خبر میشویم (بهجز طرح نافرجام بهمن ۱۳۲۷) که تا شناسایی محل پنهان کردن سلاح در نزدیکی محل بازدید شاه پیش میرود، اما به نوشتهٔ سازور سرانجام در میان رهبران چریکها «عقل بر احساس» غلبه میکند و طرح اجرا نمیشود [صص ۶۴ تا ۶۷].
نویسنده با مبارزان و زندانیان سرشناسی آشنایی و دیدار داشته و از هرکدام نکات جالبی نقل کردهاست، مانند: سعید کلانتری، بیژن جزنی، شکرالله پاکنژاد، بهزاد نبوی، صفرخان قهرمانی، پرویز حکمتجو، موسی خیابانی، مسعود رجوی، نصرالله کسراییان، و...
از فرازهای جالب کتاب دیدار سازور با شکنجهگر خود پس از انقلاب است: شکنجهگر خود را به ستاد فداییان در تهران تسلیم کرده، و سازور پس از دیدار با او صادقانه اعتراف میکند که تا صبح نخوابیده، زیرا که با گفتن «هر چه میدانی بنویس» به بازجوی سابقش، احساس کرده که اکنون خود نقش بازجو را بازی کردهاست [صص ۹۵ و ۹۶].
یک خطای نویسنده را هم نباید ناگفته بگذارم: او همه جا از تقاطع خیابانهای قصرالدشت و آذربایجان با خیابان آریامهر سخن میگوید. خیابان آریامهر در شمال تهران بود و آن دو خیابان را قطع نمیکرد. به گمانم منظور ایشان خیابان آیزنهاور میبایست باشد.
این کتاب، به مانند همهٔ خاطراتی که از مبارزات آن سالها نوشته شده، به سهم خود قطعهای از جورچین (پازل) برای تکمیل تصویریست از مبارزات آن سالها، و وجود آن بسیار مغتنم. از یک بیانیهٔ منتشر شده در نشریهٔ «راه ارانی»، اردیبهشت ۱۳۶۹ (نقلشده در کتاب «وحدت نافرجام»، ص ۴۳۶، از قلم نویسندهٔ این معرفی کتاب) پیداست که زندگانی سیاسی حسین سازور فراز و نشیبهای دیگری نیز داشتهاست. ایکاش او از دیگر دورانهای زندگانی سیاسیاش نیز خاطرات مشابهی منتشر کند.
استکهلم، ۸ ژوییه ۲۰۲۳
این نوشته در شمارهٔ ۳۵ نشریهٔ «آوای تبعید» منتشر شده که آگهی انتشار آن را در یک پست قبلی نوشتم.
روح زمانه (خاطراتی از زندانهای سیاسی و مبارزات دوران رژیم شاه)
نویسنده: حسین سازور
ناشر: کتاب آیدا، بوخوم (آلمان)، چاپ اول سپتامبر ۲۰۲۲، چاپ دوم فوریه ۲۰۲۳
حسین سازور عضو سابق سازمان چریکهای فدایی خلق و دو بار زندانی و شکنجه شدهٔ زندانهای رژیم شاه و ساواک، و سپس عضو رهبری حزب توده ایران، کتاب خاطراتش را با زبانی روان و صمیمی، بدون شهیدنمایی یا قهرمانسازی از خود نوشته است. سبک نوشتنش گیرا و پر کشش است. کتاب ۱۳۷ صفحهایش در یک نشست، و یکنفس خوانده میشود.
او برخلاف برخی خاطرهنویسان دیگر خود را «قهرمان شکنجه» جلوه نمیدهد، بر عکس، ابایی ندارد از اعتراف به نداشتن شجاعت [ص ۵۵] و به سادگی اعتراف میکند که به «منطق شلاق» تسلیم شدهاست [صص ۲۵ و ۲۶]. اما از سوی دیگر بی هیچ بزرگنمایی داستان چهار بار «سوزاندن» قرار خیابانی با نسترن آلآقا (پروین) را زیر شکنجهٔ ساواک مینویسد [صص ۷۸ تا ۹۱] که در واقع شجاعت بیمانندی برای آن لازم بود.
او در پیشگفتار اعلام میکند که انگیزهٔ اصلیاش در نوشتن این خاطرات، «شرح رویدادهایی است که سیاست شاه و دستگاه حکومتی او را در رویارویی با مخالفان نشان میدهد.»[ص ۶] و همچنین «این خاطرات نمایانگر بخشی از عملیات هولناک و خشن دستگاه ساواک است که تحت فرمان مستقیم شاه انجام میگرفت.»[صص ۶ و ۷] یک نمونهٔ بسیار گویا در وصف سیاست دستگاه حکومتی که سازور نوشته، دستگیری و شکنجهٔ او از جمله برای داشتن کتاب «مارکس و مارکسیسم» است که کتاب درسی رسمی و از انتشارات دانشگاه تهران در همان رژیم بود.[ص ۴۹]
سازور مینویسد، و با صحنههایی که ترسیم میکند نشان میدهد، که «نسل ما با تمام فداکاریها و ازجانگذشتگیها در این جنگ نابرابر علیه نظام شاهی متحمل تلفات سنگینی شد. به طور قطع اگر در آن دوران آزادی بحث و گفتگو، آزادی مطبوعات و آزادی کتاب خواندن وجود داشت، تراژدی مبارزهٔ چریکی و خانههای تیمی و متعاقب آن کشتار جوانان به این شدت روی نمیداد.»[ص ۸]
او از روزگاری میگوید که خود چریکها با برآوردهایی به این نتیجهٔ هولناک رسیده بودند که «عمر مفید یک چریک بیش از شش ماه نیست»، و بنابراین پیوستن به سازمان چریکها در آن دوران به معنای انتخاب مرگ بود بهجای زندگی. او کشمکشهای درونی خود را برای انتخاب مرگ نیز با زبانی ساده و بیهیچ دراماتیزه کردن گزاف بر کاغذ آوردهاست؛ آنجا که نخست شادمان است از این که رفیق رابطش به او وقت داده که تصمیم بگیرد، و هنوز یک ماه فرصت دارد که زندگی کند و فکر کند که آیا میخواهد راه مرگ را برگزیند یا نه، و سرانجام در پایان ماه به دنبال «حرف دل» میرود و به این نتیجه میرسد که «چرا باید رفقایم بمیرند و من زندگی کنم؟».[صص ۱۸ و ۱۹]
از مطالب مهم کتاب توصیف واپسین دیدارهای او با برخی افراد کلیدی سازمان چریکهای فدایی خلق است، مانند گفتوگو با حسین پرورش در یک شب کشیک در کارخانهٔ سیمان آبیک، نقل اندیشههای حسین پرورش، و سپس مخفی شدن پرورش از فردای همان شب [صص ۱۱ تا ۱۳]. یا گفتوگوهای مفصل نویسنده با اصغر (بهمن) روحی آهنگران با نام مستعار سیروس [صص ۱۷ تا ۲۳ و...] و نقل نظر او دربارهٔ مبارزهٔ مسلحانه، «نقش شخصیت در تاریخ» و... [صص ۵۹ تا ۶۵]. سازور اینجا و آنجا نشان میدهد که در اندیشهٔ شیوههای دیگری از مبارزه بودهاست، از جمله این که بهجای انتخاب مرگ، باید به میان طبقهٔ کارگر رفت [ص ۵۹].
در این کتاب شاید برای نخستین بار از یک طرح دیگر برای ترور شاه با خبر میشویم (بهجز طرح نافرجام بهمن ۱۳۲۷) که تا شناسایی محل پنهان کردن سلاح در نزدیکی محل بازدید شاه پیش میرود، اما به نوشتهٔ سازور سرانجام در میان رهبران چریکها «عقل بر احساس» غلبه میکند و طرح اجرا نمیشود [صص ۶۴ تا ۶۷].
نویسنده با مبارزان و زندانیان سرشناسی آشنایی و دیدار داشته و از هرکدام نکات جالبی نقل کردهاست، مانند: سعید کلانتری، بیژن جزنی، شکرالله پاکنژاد، بهزاد نبوی، صفرخان قهرمانی، پرویز حکمتجو، موسی خیابانی، مسعود رجوی، نصرالله کسراییان، و...
از فرازهای جالب کتاب دیدار سازور با شکنجهگر خود پس از انقلاب است: شکنجهگر خود را به ستاد فداییان در تهران تسلیم کرده، و سازور پس از دیدار با او صادقانه اعتراف میکند که تا صبح نخوابیده، زیرا که با گفتن «هر چه میدانی بنویس» به بازجوی سابقش، احساس کرده که اکنون خود نقش بازجو را بازی کردهاست [صص ۹۵ و ۹۶].
یک خطای نویسنده را هم نباید ناگفته بگذارم: او همه جا از تقاطع خیابانهای قصرالدشت و آذربایجان با خیابان آریامهر سخن میگوید. خیابان آریامهر در شمال تهران بود و آن دو خیابان را قطع نمیکرد. به گمانم منظور ایشان خیابان آیزنهاور میبایست باشد.
این کتاب، به مانند همهٔ خاطراتی که از مبارزات آن سالها نوشته شده، به سهم خود قطعهای از جورچین (پازل) برای تکمیل تصویریست از مبارزات آن سالها، و وجود آن بسیار مغتنم. از یک بیانیهٔ منتشر شده در نشریهٔ «راه ارانی»، اردیبهشت ۱۳۶۹ (نقلشده در کتاب «وحدت نافرجام»، ص ۴۳۶، از قلم نویسندهٔ این معرفی کتاب) پیداست که زندگانی سیاسی حسین سازور فراز و نشیبهای دیگری نیز داشتهاست. ایکاش او از دیگر دورانهای زندگانی سیاسیاش نیز خاطرات مشابهی منتشر کند.
استکهلم، ۸ ژوییه ۲۰۲۳
این نوشته در شمارهٔ ۳۵ نشریهٔ «آوای تبعید» منتشر شده که آگهی انتشار آن را در یک پست قبلی نوشتم.
1 comment:
شیوا، زندگی چون پازلی است روشن و تیره، ترکیبهای تاریک و روشنش تراژدی میسازند.
مرگ همیشه در انتهای داستانهای ماست، پازل را کامل میکند، این حقیقت ناپدید.
حتی گرگهای آزاد، با مرگ عزیزانشان به افسردگی فرو میروند.
آیا اگر حسرت نخوریم، باید به سالم بودنمان شک کنیم؟
تو بدنبال کدام قطعه از پازل زندگی است هستی؟ کدام دوست و کدام خاطره؟
+
دانلود کردم و مشغول خواند هستم فکر میکنم حق با تو است ارزش خواندن دارد
درضمن وبلاگ نویسی را شروع کردم
Post a Comment