این روزها که بار دیگر پس از یک عمل جراحی تا پایان هفتهی بعد خانهنشین هستم، به صرافت افتادهام که دینم را به این مرد بزرگ، رفعت محمدزاده، ادا کنم، و من هنگامی که به صرافت چیزی و کاری میافتم، تا هنگامی که آن را به جایی نرسانم، آرام و قرار ندارم.
مسئله این است که هر چه بیشتر دربارهی مسعود اخگر میجویم، کمتر مییابم، و هرچه کمتر مییابم از همان کمیافتهها احترامی عمیقتر نسبت به او احساس میکنم.
خواهشم از همهی خوانندگان این سطرها آن است که اگر اطلاعاتی از او دارید، یا سراغ دارید، لطف کنید و کمکم کنید تا بتوانم چیزی شایستهی او بنویسم. بهویژه اطلاعاتی دربارهی زندگانی او در شوروی، آلمان شرقی، همسر و فرزند احتمالی، و سپس در زندانهای جمهوری اسلامی تا پیش از اعدامش در کشتار همگانی تابستان ۱۳۶۷ لازم دارم.
نگذاریم او گمنام بماند...
اخگر، مخالفی در میان رهبران حزب توده ایران