08 June 2025

باز هم این عکس


برای برخی کسان که از انتشار عکس کیانوری و دانشیان در حضور حیدر علی‌یف برآشفتند، و ‏خودشان هم نمی‌دانند چرا.‏

نزدیک پایان کارهای فنی مربوط به انتشار کتاب «از بازگشت تا اعدام – حزب تودهٔ ایران و انقلاب ‏بهمن ۱۳۵۷» عکسی به دستم رسید از شخصی با نامی ناآشنا. ایشان شرح مرا بر جلسه‌ای که ‏این عکس نشان می‌دهد در کتاب دیگرم «وحدت نافرجام – کشمکش‌های حزب تودهٔ ایران و فرقهٔ ‏دموکرات آذربایجان» خوانده بود، و اکنون لطف کرده بود و عکسی از همان جلسه برایم فرستاده بود.‏

من شرح آن جلسه را با استناد به صورت‌جلسهٔ آن دیدار که در «بایگانی مرکزی دولتی احزاب ‏سیاسی و جنبش‌های اجتماعی جمهوری آذربایجان» نگهداری می‌شود (خزانهٔ ۱، مجموعهٔ ۸۹، ‏پروندهٔ ۲۱۳، برگ‌های ۱۴ تا ۵۹) به نقل از متن روسی کتاب جمیل حسنلی به نام «اتحاد شوروی – ‏ایران: بحران آذربایجان و آغاز جنگ سرد (سال‌های ۱۹۴۱-۱۹۴۶)» نوشته‌ام؛ هم در کتاب «وحدت ‏نافرجام» و هم در کتاب تازهٔ «از بازگشت تا اعدام».‏

آن جلسه به تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۷ در باکو برگزار شد و علت و زمینهٔ برگزاریش آن بود که: مقامات ‏دایرهٔ امور بین‌المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی در آستانهٔ انقلاب ایران در مقایسهٔ میان ایرج ‏اسکندری رهبر وقت حزب تودهٔ ایران و نورالدین کیانوری دبیر دوم حزب به این نتیجه رسیده بودند که ‏کیانوری از ادارهٔ امور حزب در داخل ایران بهتر بر خواهد آمد و مایل بودند که در اجلاس پیش روی ‏کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران، کیانوری به‌جای اسکندری به رهبری حزب انتخاب شود.‏

اما مشکل آن‌جا بود که غلام‌یحیی دانشیان صدر فرقهٔ دموکرات آذربایجان (سازمان حزب تودهٔ ایران ‏در آذربایجان) و عضو وقت هیئت اجراییه کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران از سال‌ها پیش، از کیانوری ‏بدش می‌آمد (همهٔ کتاب‌های خاطرات همهٔ کسانی که نامی از دانشیان برده‌اند: اسکندری، فروتن، ‏جهانشاهلو، زربخت، بزرگ علوی، قاسمی، کیانوری، طبری، و... همین را نوشته‌اند). دانشیان حتی ‏به جهانشاهلو گفته‌بود که کیانوری جاسوس انگلیس است. منابع را در کتاب «از بازگشت تا اعدام» ‏می‌یابید.‏

دانشیان از سوی دیگر در میان اعضای کمیتهٔ مرکزی فرقهٔ دموکرات آذربایجان، و آن عده از فرقه‌ای‌ها ‏که عضو کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران هم بودند، نفوذ زیادی داشت و هر آنچه دانشیان می‌کرد و ‏هر رأیی که او می‌داد، آنان هم همان می‌کردند. با رأی مخالف دانشیان به رهبر شدن کیانوری، ‏امکان نداشت کیانوری به رهبری حزب تودهٔ ایران برسد. مقامات دایرهٔ امور بین‌المللی کمیتهٔ مرکزی ‏حزب کمونیست اتحاد شوروی این را می‌دانستند، و به این نتیجه رسیدند که باید از حیدر علی‌یِف ‏رهبر آذربایجان و نامزد عضویت در پولیت‌بوروی (هیئت سیاسی) کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد ‏شوروی کمک بخواهند، زیرا که دانشیان از علی‌یف بهتر حرف‌شنوی داشت. بنابراین پس از مذاکره با ‏علی‌یف، کیانوری را به باکو اعزام کردند تا در جلسه‌ای در حضور علی‌یِف، موافقت قبلی دانشیان را ‏جلب کند.‏

اسناد موجود نشان می‌دهند که علی‌یِف پیش از رسیدن کیانوری به باکو، از ۱۳ دی ۱۳۵۷ نخست ‏با دانشیان به‌تنهایی دیدار کرده، و سه روز بعد با رسیدن کیانوری، مذاکرات مشترک در ۱۶ دی ادامه ‏یافته است.‏

امیرعلی لاهرودی عضو هیئت اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی فرقهٔ دموکرات آذربایجان و عضو مشاور هیئت ‏اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران نیز به نوشتهٔ خودش در این جلسه حضور داشت. او ‏می‌نویسد که حیدر علی‌یف طی چند ساعت بحث توانست تا حدودی دانشیان را نرم کند. اما ‏دانشیان به‌شرطی حاضر شد رهبری کیانوری بر حزب تودهٔ ایران را بپذیرد که چند نفر از افراد مورد ‏نظر او از فرقهٔ دموکرات آذربایجان به عضویت هیئت اجراییه و هیئت دبیران کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ‏ایران «برگماری» شوند، و چنین نیز شد. جمیل حسنلی نیز همین را نوشته‌است. توافق چنین بود: ‏حمید صفری (فرقه‌ای) دبیر دوم حزب بشود، و انوشیروان ابراهیمی (فرقه‌ای)، فرج‌اللّه میزانی ‏‏(جوانشیر)، و منوچهر بهزادی دیگر اعضای هیئت دبیران بشوند، و امیرعلی لاهرودی از مشاورت ‏هیئت اجراییه به عضویت کامل آن ارتقا یابد.‏

شرح این توافقات را هم در کتاب «وحدت نافرجام» نوشته‌ام.‏

با مراجعه به هر دو کتاب من، و همچنین مقالهٔ دربارهٔ عکس مورد بحث، و هم همین نوشته، ‏ملاحظه می‌شود که دربارهٔ آن جلسه یک کلمه هم از رابطهٔ «جاسوسی» ننوشته‌ام. اما ‏برآشفتگان در «سندیت» عکس، که علاوه بر مطالب صورت جلسهٔ دیدار و روایت لاهرودی و روایت ‏خود کیانوری ارائه کرده‌ام، تردید کردند؛ کسانی پای کوزیچکین و ام.آی.۶ و سازمان سیا و غیره را به ‏میان کشیدند. کسی مرا «مزدور» نامید و پرسید چه‌قدر و از کجا پول می‌گیرم. کسی نخست به ‏حضور کیانوری در آن جلسه با علی‌یف افتخار کرد و آن را نشانهٔ مقبولیت جهانی حزب تودهٔ ایران در ‏میان «احزاب برادر» و مناسبات انترناسیونالیستی احزاب کمونیست دانست، و بعد حرف خود را ‏نقض کرد و به‌کلی انکار کرد که اگر چنین جلسه‌ای بود، امکان نداشت در آن عکس بگیرند و عکس ‏را حفظ کنند، و...‏

جالب‌تر از همه این بود که کسی زد زیر همهٔ اسناد و روایت‌ها و حتی عکس آن جلسه، و گفت: «از ‏لحاظ ریاضی عکس یعنی هیچ؛ کیانوری معلوم نیست زیر چه فشارهایی آن خاطرات را نوشته؛ ‏لاهرودی هنگام نوشتن خاطراتش سالخورده بود و ذهن آشفته‌ای داشت، اسکندری هم زیر فشار ‏بابک امیرخسروی و فریدون آذرنور آن مطالب را گفت...» و سرانجام: «من که نبودم! از کجا بدانم ‏این‌ها درست است؟!» یعنی همه کشک!! یعنی انکار همهٔ اسناد و مدارک و شواهد از بایگانی‌های ‏قبله‌گاه خودشان. این چیست جز نمایشی نمونه‌وار از ذهنیت و بینشی که به سنگ خارا تبدیل ‏شده و «نرود میخ آهنین در سنگ»؟

یادم نبود به این شخص بگویم که فقط این‌ها نیست: دمیتری آسینوفسکی و جرمی فریدمان و کسان دیگری هم رفته‌اند و اسناد مربوط به آن جلسه و موارد فراوان دیگری را در بایگانی‌های روسیه یافته‌اند و منتشر کرده‌اند. این‌ها را هم در «از بازگشت تا اعدام» آورده‌ام.

و اما منبع عکس: جست‌وجو کردم، و سرانجام یافتم که آقایی به‌نام حمید هریسچی در تاریخ ۱۲ ‏دسامبر ۲۰۲۳ این عکس را بدون ذکر منبع در فیسبوک «تاریخ آذربایجان» (به ترکی آذربایجانی) ‏Azərbaycan Tarixi‏ به اشتراک گذاشته است، در این نشانی ببینید. پیداست که دوست خوانندهٔ ‏کتاب‌های من این عکس را از فیسبوک «تاریخ آذربایجان» برداشته، و لطف کرده و آن را برای من ‏فرستاده، و من استفاده‌اش کردم.‏

برای یافتن منبع اصلی عکس با آقای هریسچی تماس گرفتم. ایشان لطف کردند و پاسخ دادند که ‏این عکس در بایگانی شخصی انور جبراییلوف، رئیس وقت دایرهٔ روابط بین‌المللی حزب کمونیست ‏آذربایجان، که در عکس حضور دارد، وجود دارد و همسر جبراییلوف آن را در اختیار آقای هریسچی قرار ‏داده است. حالا پیدا کنید کوزیچکین و ام.آی.۶ و سیا و غیره را!‏

برای آگاهی آن آقا: در کتاب «از بازگشت تا اعدام» یک فصل تمام اطلاعات تازه دربارهٔ کوزیچکین ‏نوشته‌ام.‏

No comments: