24 January 2016

حماسه‌های شفاهی آسیای میانه - 11

این دستان‌ها با همه‌ی فشردگی و کوچکی‌شان از این نظر شایان توجه‌اند که سنت‌های تاریخی ‏شفاهی را مستقل از مطالب نوشته‌شده ارائه می‌دهند. تاریخ حکمرانی فرمانروایان قالموقی ‏دودمان جونغارستان از سده‌ی شانزدهم تا به امروز در منابع مغولی و روسی تمام و کمال درج ‏شده‌است،(149) و مقایسه‌ی این تاریخچه‌های مکتوب با روایات شفاهی پیش‌گفته همچنان که ‏خواهیم دید (فصل "عناصر تاریخی و غیر تاریخی...)، تنها مواد مهمی‌ست که برای پژوهش روند ‏انتقال شفاهی سنت‌های تاریخی در میان کوچ‌نشینان در آثار رادلوف یافت می‌شود و به ما ‏رسیده‌است. همچنین این دستان‌ها مواد خام جالبی برای پژوهش متن‌های گوناگون و نفوذ ‏مضمون‌های مشترک در قصه‌های فولکلوریک به ما می‌دهد.‏

داستان تاسقا مت‌تیر ‏Taska Mättyr‏ که رادلوف در میان ترکان کویه‌ریک ‏Kuärik‏ (آباکان) ثبت کرده(150) ‏هم از نظر شکل و هم از نظر سبک با دستان‌های مورد بررسی ما تفاوت زیادی دارد. این دستان ‏روایت بلند و خوش‌پرداختی‌ست به نثر که با سبک منظومه‌های آباکانی همخوانی دارد. در این‌جا ‏ماجراهای قهرمانی به‌نام تاسقا مت‌تیر روایت می‌شود که در خدمت اودسنگ پگ ‏Üdsäng Päg‏ ‏است. اودسنگ پگ او را راهی می‌کند تا خراج مقرر را ببرد و به خان مغول بپردازد. خان مغول نیز به ‏نوبه‌ی خود قهرمان را به مأموریتی دیگر می‌فرستد، و این‌جا قهرمان از سوراخی در کوهستان ‏می‌گذرد و از کشوری فراطبیعی سر در می‌آورد که شباهت‌های روشنی با کشورهای مشابه در ‏دیگر داستان‌ها و منظومه‌های ترکان دارد که راه ورود مشابهی دارند و اغلب سرزمین مردگان را ‏مجسم می‌کنند. هنگامی که قهرمان سرانجام به بارگاه اودسنگ پگ باز می‌گردد، آن‌قدر در سفر ‏بوده‌است که او را به‌جا نمی‌آورند و تنها آنگاه می‌شناسندش که نواهای آشنای کهنش را با چاتیغان ‏یا قانون قیرغیزی می‌نوازد.‏

این دستان تصویری زنده از سلوک و روابط قیرغیزهای قارا ژوس ‏Kara Jüs‏ و مغولان را در دوره‌ای ‏به‌دست می‌دهد که دو دستان آخر به آن اشاره می‌کنند. می‌بینیم که خان‌ها رؤسای زیر دست یا ‏نمایندگان اداری خود را وا می‌دارند که هر سه سال یک بار به شخصه در بارگاه آنان حاضر شوند؛ ‏سفرهای دور و درازی صورت می‌گیرد؛ قیرغیزها اتراق می‌کنند و چای عصرانه دم می‌کنند؛ خان ‏مغول به عضای خیزران خود تکیه می‌زند؛ روش‌های موذیانه‌ی او در پروردن این عوامل نفوذی کارهای ‏خطیر او را از پیش می‌برد، و از غیبت‌های طولانی از خانه می‌شنویم که لازمه‌ی این کارهای خطیر ‏است. شاهزاده‌ی قهرمان و آرمانی را در وجود اودسنگ پگ می‌بینیم؛ دلیر، بی‌رحم، بی‌پروا، توانا، ‏سخاوتمند، و کاردان، شکارچی ماهر، و جنگجویی دلاور. قهرمان ماجراجوی آرمانی را نیز در وجود ‏تاسقا مت‌تیر می‌بینیم. او تیرانداز و شکارچی و ردگیری‌ست بهتر از هر کس دیگر؛ او دلیر، وفادار، و ‏پیروزمند، و موسیقی‌دانی تمام عیار است که چهل لحن و آهنگ می‌داند و همچنین می‌تواند با ‏چاتیغان بداهه‌نوای کند. دستان به شیوه‌ای سنجیده و پرداخته تصنیف شده‌است و همه‌ی ‏ویژگی‌های منظومه‌های تکامل‌یافته را دارد؛ نه واژه‌گزینی و نه نحو و ترکیب آن مشابه با نثر نیستند. ‏با این حال در میان روایت‌های منثوری که رادلوف ثبت کرده، نمونه‌ای یگانه از نوع خود است، و هیچ ‏سخنی درباره‌ی تاریخچه یا محیطی که در آن رواج داشته، بیان نشده‌است.‏


گذشته از روایات منظوم و دستان‌هایی که بررسی کردیم، ترکان گنجینه‌ای بزرگ از اشعار شفاهی ‏دیگر نیز دارند که ویژگی‌های کم‌اهمیت‌تری دارند. منظومه‌های قهرمانی به شکل گفتارهای یک ‏شخص متداول است و همجنان که دیدیم در دستان‌ها بسیار به‌کار می‌روند. نمونه‌های مستقل ‏این‌ها نیز یافت می‌شود، و به‌ویژه در میان ترکان ایرتیش و اوب ثبت شده‌اند. مقدار زیادی از ‏سروده‌های از این گونه به اشخاص نامدار تاریخی نسبت داده می‌شوند، اما احتمال کمی می‌رود ‏که بخش بزرگی از آن‌ها را در واقع قهرمانان نامبرده سروده باشند. طیف نام‌هایی که مطرح ‏می‌شوند، خصلت غیر شخصی محتویات سروده‌ها به‌طور کلی، سبک ساخته و پرداخته، صنایع ‏لفظی و شکل اغلب مصراعی، نظم و ترتیب برگردان‌ها، و اصرار در کاربرد قالب‌های مرسوم و ‏قراردادی، همگی بیش از آن که نشان از کاری خودبه‌خودی و شخصی داشته باشند، دلالت بر ‏شکل سنتی ادبیات دارند.‏

نمونه‌ای از تولغاو ‏Tolgav‏ (سوگواره) که پس از تسخیر قازان به‌دست روسان در سال 1552 میلادی ‏سروده شده و خوچکو در سال 1830 آن را زبان یکی از ترکان آستراخان ثبت کرده،(151) بی‌گمان باید ‏از این دسته باشد. چنین بر می‌آید که این تولغاو سوگواره‌ی شاهزاده‌ای ترک بوده‌است به‌نام باتیر ‏‏[بهادر] شوراه ‏Batyr Shorah‏. او در تلاش برای شکستن خط محاصره، در باتلاق‌ها جان داده‌است. ‏اما با توجه به خصوصیات محتوای داستان که به جزئیات چگونگی مرگ او می‌پردازد، پیداست که ‏می‌بایست کسی دیگر پس از حادثه داستان را پرداخته باشد. همین نشانه، این احتمال را مطرح ‏می‌کند که بخشی از یک تولغاو دیگر که مربوط به همان حادثه است و در مجموعه‌ی خوچکو ‏بی‌درنگ پس از تولغاو پیشین آمده،(152) نیز از همان منشاء باشد.‏

نمونه‌هایی از سروده‌هایی که در بزرگداشت شخصیت‌های تاریخی آفریده شده‌اند، از ترکان شمالی ‏باقی مانده‌است. برای نمونه بندی از ترانه‌ی فراموش‌شده‌ی کوچوم‌خان ‏Kuchum Khan‏ باقی مانده ‏که در آن قهرمان دستاوردهایش را به یاد می‌آورد و با مهر از تیراندازانش یاد می‌کند.‏(153) در سروده‌ای ‏دیگر که هفت بند دارد(154) خوتساش ‏Khotsash‏ یکی از قهرمانان کوچوم‌خان در سن پیری ‏خوشی‌های جوانیش را به‌یاد می‌آورد: عرق و شراب، جامه‌ها و اسب‌های پر ارزش، و عشق دختری ‏به‌نام قنیقه ‏Känikä‏. از سروده‌ای دیگر چنین بر می‌آید که از زبان میرزا توس ‏Myrsa Tus‏ برادر کهتر ‏مامای قهرمان ‏Mami‏ سروده شده‌است.‏(155) این دو شعر شکل مصراعی و برگردان‌های پرداخته‌ای ‏دارند. در توختامیش‌خان(156) ‏Toktamysh Khan‏ ‏ ‏ توختامیش در حال گفت‌وگو با میرآتیم ‏Myratym‏ ‏نجیب‌زاده و چن‌بای ‏Chänbai‏ خردمند تصویر می‌شود.‏

گفتارهای منظوم پندآموز را نیز اغلب به شکل چارچوب بیان مطالبی به‌کار می‌برند که در اصل ‏جایشان در پندنامه‌ها و جشن‌نامه‌هاست. سروده‌ای کم‌وبیش منسجم وجود دارد که افراد قبیله‌ی ‏قورداق از ترکان شمالی آن را می‌خوانند و چنین بر می‌آید که از زبان قهرمانی به‌نام آتولو باتیر ‏Atulu ‎Batyr‏ نقل شده‌است.‏(157) آشکارا پیداست که آن را برای انتقال دانسته‌های ایجازگونه و توصیفی ‏سروده‌اند. یا در گفت‌وگویی منظوم میان مادر مورات‌پی ‏Murat Pi‏ و پسرش به‌هنگام رهسپاری پسر ‏به میدان جنگ، مادر به پسر اعتراض می‌کند و در این‌جا میل به پندآموزی زیر پرده‌ای نازک از نگرانی ‏شخصی پوشانده می‌شود.‏(158) شعر قارازا ‏(159)Karaza‏ ‏ ‏ از زبان یکی از رؤسای قبایل ترک بیان ‏می‌شود که دو پسرش در جنگ با یرماک قزاق ‏Ermak the Cossack‏ درگیر شده‌اند. این شعر ‏سوگواره‌ای‌ست بر مرگ دو پسر، و البته باید از سده‌ی هفدهم برای ما مانده‌باشد، اما شکل ‏پرداخته و ساختار دقیق آن گواهی می‌دهد که شاید محصولی از دورانی نزدیک‌تر به ما باشد.‏

جای تردید نیست که ترکان شمالی، و شاید ترکمنان نیز، یک قالب ادبی را که در آن شعرهای ‏گفتارگونه از زبان قهرمانان بزرگ گذشته باز گفته می‌شود، تا جایگاه ویژه‌ای فرا رویانده‌اند. از همین رو ‏احتمال دارد که این قالب، که شاید هم در آغاز سروده‌های شخصی بوده، به‌تدریج تا سطح قرارداد ‏ادبی فرا روییده، و نیز این که بیشتر سروده‌های قهرمانی گفتارگونه بسیار دیرتر از روزگار مردانی که ‏شعر از زبانشان نقل می‌شود سروده شده‌اند. این سروده‌ها اغلب با فرمول معینی آغاز می‌شوند، ‏از قبیل "خوتساش قهرمان سخن می‌گوید"، یا "آتولوی قهرمان سخن می‌گوید"، یا

روزی ژان‌بای ‏Jan-Bai‏ با ایده‌گه ‏Idägä‏ گفت.‏
پسر کمال ‏Kämal، ژان‌بای، گفت.‏(160)

یا

از میان ساکنان توبول
آق بوغا ‏Ak Buga‏ ی قهرمان سخن می‌گوید.‏(161)

همین ساختار را درباره‌ی قهرمانان کم‌تر شناخته، که با این حال موجودیت تاریخی داشته‌اند، نیز ‏به‌کار می‌برند، برای نمونه:‏

بی‌آغیش ‏Bi Agysh‏ است که می‌گوید:‏
آه ای نوغای دلبندم، (و از این دست).‏(162)

یا

قرمانروای ژانوار بوس ‏Januar Bos،
ابوالقاسم ‏Äbil Kasym‏ می‌گوید.‏(163)

این سروده‌ها به‌طور کلی تشکیل شده‌اند از گفتاری فردی یا دونفره. تکه‌های نثر در میانه‌ی شعر ‏وجود ندارد. از نظر فورم بسیار شبیه شعرهای انگلوساکسون هستند، از قبیل "دریانورد" ‏Seafarer، و ‏‏"سوگواره‌ی همسر" ‏Wife's Complaint‏. اما محتوای آن‌ها یک‌سره قهرمانی‌ست و تأکید ویژه بر ‏مردان است.‏

درباره‌ی قبایل ترک مناطق جنوبی‌تر، پیشتر گفته‌ایم که در میان قازاخ‌ها و همسایگانشان شکل ‏ویژه‌ای از داستان‌های قهرمانی رشد یافته که در آن نثر و نظم به درجات گوناگون با هم در آمیخته‌اند، ‏و البته تکه‌های نظم اغلب، اما نه همیشه، به شکل گفتار هستند. در میان همین مردمان ‏منظومه‌های دیگری نیز از همین نوع مشاهده کرده‌ایم که در آن‌ها تنها یک قطعه‌ی کوتاه به نثر در ‏آغاز، و قطعه‌ای نیز در پایان بخش‌های گفتاری نقل می‌شود تا صحنه را وصف کند. در این قبیل ‏سروده‌ها گاه گوینده‌ی داستان احساس می‌کند که توضیح بیشتر لازم است و تکه‌های کوتاه نثر را ‏در تنه‌ی داستان منظوم و در فاصله‌هایی می‌گنجاند. این گونه از منظومه‌ها بسیار متداول است و ‏هم در میان قازاخ‌ها و هم ته‌له‌اوت‌ها یافت می‌شود. از نمونه‌های قازاخی، ته‌تی ‏Täti‏ را می‌توان نام ‏برد که گفتار یک رئیس قبیله‌ی قازاخ است که دشمنش جامه‌ای آغشته به زهر را ناجوانمردانه بر تن ‏او پوشانده‌است، یا گؤی‌گولدو ‏Köigüldü‏ که خطابه‌ای‌ست آتشین از زبان قهرمان در آستانه‌ی تاختن ‏به‌سوی قالموق‌ها به تلافی زخمی شدن برادرش، یا "پسر ماندیق" ‏Mandyk's Son‏ که شامل سه ‏گفتار جداگانه است، و این سه گفتار منظوم با تکه‌هایی کوتاه به نثر با یکدیگر پیوند دارند.‏(164) ‏شباهت این منظومه‌ها با آن‌هایی که در مجموعه‌ی باستانی اسکاندیناوی به نام الدر ادا ‏Elder Eda ‎‎[Edda]‎‏ آمده‌اند بسیار چشمگیر است.‏

دست‌کم یک نمونه از این نوع منطومه‌های قهرمانی در میان قیرغیزها نیز ثبت شده‌است.(165)‏ ‏پیشگفتار کوتاهی به نثر حکایت می‌کند که مردی ثروتمند قول‌میرزا ‏Kul Mirsa‏ را که در منزل او ‏اقامت دارد می‌کشد. قوبات [قباد؟] ‏Kubat‏ پدر قول‌میرزا در جست‌وجوی پسرش پیش مرد ثروتمند ‏می‌رود، اما مرد می‌گوید که پسر او را ندیده‌است. از سویی دیگر دختر مرد ثروتمند بر سر راه قوبات ‏می‌ایستد و سوگواره‌ای در بیست‌وچهار بیت برای پسر او می‌خواند و در آن واپسین لحظه‌های ‏زندگی و چگونگی مرگ پسر را بیان می‌کند. در پایان داستان چند سطر به نثر در وصف انتقام‌جویی ‏قوبات گفته می‌شود.‏
‏(فصل دوم ادامه دارد)‏
________________________________
149 ‎ - See Baddeley, Russia, Mongolia and China, passim.‎
150 ‎ - Proben II, 689 ff.‎
151 ‎ - Chodzko, Specimens of the Popular Poetry of Persia, pp. 362 f.‎
152 ‎ - Ibid. P. 364 (no III).‎
153 ‎ - Radlov, Proben IV, 141; cf. Idem, Aus Sibirien I, 157.‎
154 ‎ - Proben IV, 209 f.‎
155 ‎ - Ibid. pp. 212 f.‎
156 ‎ - Ibid. pp. 241 ff.‎
157 ‎ - Proben IV, 210 f.‎
158 ‎ - Ibid. I, 220 f.‎
159 ‎ - Ibid. IV, 328‎
160 ‎ - Ibid. P. 165.‎
161 ‎ - Ibid. P. 236.‎
162 ‎ - Ibid. P. 334.‎
163 ‎ - Ibid. IV, 237.‎
164 ‎ - Ibid. Ibid. III, 100 ff.‎
165 ‎ - Proben V, 603 f.‎

No comments: