صبح زود امروز با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم. صدای زنانهای به انگلیسی و با لهجهی خراب گفت که از بخش فنی شرکت ویندوز زنگ میزند! او حالم را پرسید و سپس گفت که در آخرین آپدیت ویندوز که در سوئد توزیع شده، متأسفانه یک ایراد خیلی بزرگ و خیلی جدی راه پیدا کرده که میتواند کامپیوتر مرا خراب کند و همهی محتویات آن را نابود کند!
خیلی وقت بود منتظر این تلفن بودم و فکر میکردم کی نوبت من میرسد. سالها بود که اینجا و آنجا دربارهی این کلاهبرداران میخواندم، و همین دو سال پیش این بلا را بر سر یک دوست عزیز من هم آوردند. آنان روشهای گوناگونی دارند و حرفهای گوناگونی میزنند، اما هدفشان یک چیز است: وارد کامپیوتر شما شوند، و سپس با تهدید پاک کردن فایلهایتان، اخاذی کنند.
به دوستم گفتهبودند که تنها راه برطرف کردن ایراد ویندوز آن است که او اجازه دهد وارد کامپیوترش شوند، و برای این کار قدم به قدم راهنماییاش کردهبودند: یک نشانی اینترنتی داده بودند که از آنجا فایلی را دانلود کند، آن را براند، اینجا و آنجا کلیک کند، "آری" بگوید، و راه را برای ورود آنان به کامپیوترش باز کند. دوست من خوابآلود و دستپاچه و شتابان برای آنکه به کارش برسد، هر چه گفتهبودند عمل کردهبود. آنان وارد کامپیوتر شدهبودند، ادعا کردهبودند که "ایراد" را پیدا کردهاند، اما...، اما... برای درست کردنش باید فلانقدر پول، نه زیاد، همین الان به حساب "شرکت ویندوز" بریزد!
اینجا به قول معروف "دوزاری" دوستم افتاد و گفت که پولی نمیدهد، و تهدید شروع شد که اگر پول را ندهد فایلهایش پاک میشود. دوستم گوشی را گذاشت و دست برد که سیم ارتباط اینترنت را از کامپیوتر بکشد بیرون، اما کامپیوتر با ارتباط بیسیم وصل بود، و تا کامپیوتر را خاموش کند، دیگر دیر شدهبود و کلاهبرداران که در طول گفتوگو همه چیز را آماده کردهبودند، رسیدند که هزاران عکس و نوشته و فایلهای دیگر را از کامپیوتر او پاک کنند و یک "در پشتی" برای ورود به آن در آینده هم کار بگذارند! من سه روز تمام کار کردم تا بتوانم نزدیک 90 درصد از محتوای کامپیوتر دوستم را "ریکاور" کنم.
به این خانمی که امروز زنگ زدهبود نگفتم «برو این دام بر مرغ دگر نه!»، گفتم «حنای شما پیش من رنگی ندارد!»، و گوشی را گذاشتم.
خیلی وقت بود منتظر این تلفن بودم و فکر میکردم کی نوبت من میرسد. سالها بود که اینجا و آنجا دربارهی این کلاهبرداران میخواندم، و همین دو سال پیش این بلا را بر سر یک دوست عزیز من هم آوردند. آنان روشهای گوناگونی دارند و حرفهای گوناگونی میزنند، اما هدفشان یک چیز است: وارد کامپیوتر شما شوند، و سپس با تهدید پاک کردن فایلهایتان، اخاذی کنند.
به دوستم گفتهبودند که تنها راه برطرف کردن ایراد ویندوز آن است که او اجازه دهد وارد کامپیوترش شوند، و برای این کار قدم به قدم راهنماییاش کردهبودند: یک نشانی اینترنتی داده بودند که از آنجا فایلی را دانلود کند، آن را براند، اینجا و آنجا کلیک کند، "آری" بگوید، و راه را برای ورود آنان به کامپیوترش باز کند. دوست من خوابآلود و دستپاچه و شتابان برای آنکه به کارش برسد، هر چه گفتهبودند عمل کردهبود. آنان وارد کامپیوتر شدهبودند، ادعا کردهبودند که "ایراد" را پیدا کردهاند، اما...، اما... برای درست کردنش باید فلانقدر پول، نه زیاد، همین الان به حساب "شرکت ویندوز" بریزد!
اینجا به قول معروف "دوزاری" دوستم افتاد و گفت که پولی نمیدهد، و تهدید شروع شد که اگر پول را ندهد فایلهایش پاک میشود. دوستم گوشی را گذاشت و دست برد که سیم ارتباط اینترنت را از کامپیوتر بکشد بیرون، اما کامپیوتر با ارتباط بیسیم وصل بود، و تا کامپیوتر را خاموش کند، دیگر دیر شدهبود و کلاهبرداران که در طول گفتوگو همه چیز را آماده کردهبودند، رسیدند که هزاران عکس و نوشته و فایلهای دیگر را از کامپیوتر او پاک کنند و یک "در پشتی" برای ورود به آن در آینده هم کار بگذارند! من سه روز تمام کار کردم تا بتوانم نزدیک 90 درصد از محتوای کامپیوتر دوستم را "ریکاور" کنم.
به این خانمی که امروز زنگ زدهبود نگفتم «برو این دام بر مرغ دگر نه!»، گفتم «حنای شما پیش من رنگی ندارد!»، و گوشی را گذاشتم.
5 comments:
dear shiva, what was the name of the lady who taught music class at AMUT in 1970's?
thank you! khosro
ایشان خانم ماهمنیر شادنوش بودند
جناب شیوا، ممنون از پاسخ شما! من با خانم شادنوش درسی داشتم ولی اسم ایشان را فراموش کرده بودم. تا جائی که بیاد دارم که ایشان فردی خوش برخورد و با شخصیت بودند. و اما پرسشی دیگر: بنظر میاید که شما به شوروی سفر کرده و در آنجا زندگی کرده اید. آیا در جایی یا مقالهای شرح سفر و زندگی خود در آنجا را نوشتهاید؟ برداشت شما از کشوری که قبله آمال جوانان آنروزها بود در ابتدا و در انتها چه بود؟ چه در آن کشور یافتید و چه نیافتید؟ چرا کسانی چون توده ای ها، و امثال ال احمد، ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، ... آنقدر شیفته آن کشور بودند که میخواستند کشورمان را تحویل شوروی بدهند؟
با سپاس، خسرو
خسروی گرامی، کتابی نوشتهام به نام قطران در عسل و در آن به تفصیل از موارد مورد نظر شما سخن گفتهام. همینجا، کمی بالاتر، در «جستوجو» قطران بنویسید و جستجو کنید، و مطالبی درباره آن کتاب و راه تهیه کردن آن را مییابید. همچنین در همین وبلاگ، در ستون سمت چپ، زیر «برچسبها» کلمه شوروی را میبینید با عدد ۳۷. اگر روی آن کلیک کنید، ۳۷ نوشته از من را ده تا ده تا برایتان ردیف میکند که در آنها از شوروی سخن رفته است.
اینجا یک آدم زرنگ این شارلاتانهای بی سواد رو سر کار می گذاره:
https://youtu.be/vw-MUOCSZrA
اینجا هم یک روبوت کامپیوتری با یک شارلاتان در همین زمینه سر و کله میزنه:
https://youtu.be/nCHctpaAQpY
Post a Comment