تصویر بالا یکی از شاهکارهای نقاشی و اثریست به نام "بلمکشان (یا قایقرانان) وولگا" (131 در 281 سانتیمتر) از نقاش بزرگ روس ایلیا رپین (1930 – 1844) Ilya Repin. در زندگانی دیگری یک بار در مسکو و یک بار در لنینگراد، و یک بار هم همین سه سال پیش در سفری به سنپترزبوگ در به در همهی موزهها و نمایشگاهها را زیر پا گذاشتم تا شاید این تابلو را پیدا کنم و ساعتی پای آن بنشینم و در احوال یکیک این بلمکشان غرق شوم، اما بخت یارم نبود و زیارت آن دست نداد.
اکنون تابلو "با پای خود" به استکهلم آمدهاست! پس شما خوانندگان خوب و گرامی نوشتههایم؛ شمایی که همواره میخواستهاید زمستان و سرما و تاریکی سوئد و استکهلم را ببینید، بشتابید که اکنون بهترین فرصت است! تا 22 ژانویه 2012 وقت دارید که در ضمن این تابلو و دیگر آثار رپین و دیگر نقاشان واقعگرا و پیشتاز predvizhniki (предвижники) سدهی نوزدهم روسیه را نیز در نمایشگاهی استثنایی در استکهلم ببینید، و تنها این نمایشگاه نیست، دو نمایشگاه استثنایی دیگر نیز همزمان در استکهلم برپاست: نقاشیهای ترنر، کلود مونه، و تومبلی Turner, Monet, Twombly، سه نقاش بزرگ از سه نسل که به گفتهی برخی کارشناسان سبکی شبیه هم داشتهاند، در موزهی هنرهای مدرن (تا پانزدهم ژانویه)، و نمایشگاه "گنجینهی طلاهای اینکاها"، بالغ بر 300 قطعهی ریز و درشت که از 15 موزهی کشور پرو به امانت گرفتهشده، در سردابهی شپسهولمن Skeppsholmen (تا دوازدهم فوریه).
چنین فرصتی دیگر نخواهید داشت!
این را هم بیافزایم که کسانی را گمان بر این است که برخی چهرههای کندهشده بر طلاهای اینکاها تصویری از فضانوردان پیش از تاریخ است که به زمین آمدهبودند، و بنا بر برخی تئوریهای تازه، شاید انسانهایی بودند که از آیندهی دور و با سفر در زمان به گذشته باز گشته بودند!
در ضمن، بهگفتهی هواشناسی، گرمای ماه نوامبر امسال در استکهلم در پنجاه سال گذشته بیسابقه بوده و دماسنج بالکن خانهی من در تاریکی ساعت چهار بعد از ظهر (!) گرمای هشتونیم درجه را نشان میدهد. بر خلاف سالهای گذشته از برف هم هیچ خبری نیست.
نقاشان روس در موزهی ملی استکهلم.
شمائی که سوئدی میدانید، اینجا دربارهی نمایشگاه نقاشان پیشتاز روس بخوانید.
مونه و دیگران در موزهی هنرهای مدرن.
گنجینهی طلاهای اینکاها.
اینهم آواز بلمکشان وولگا (روایت انگلیسی آن را در انتهای این نوشتهام مییابید).
اکنون تابلو "با پای خود" به استکهلم آمدهاست! پس شما خوانندگان خوب و گرامی نوشتههایم؛ شمایی که همواره میخواستهاید زمستان و سرما و تاریکی سوئد و استکهلم را ببینید، بشتابید که اکنون بهترین فرصت است! تا 22 ژانویه 2012 وقت دارید که در ضمن این تابلو و دیگر آثار رپین و دیگر نقاشان واقعگرا و پیشتاز predvizhniki (предвижники) سدهی نوزدهم روسیه را نیز در نمایشگاهی استثنایی در استکهلم ببینید، و تنها این نمایشگاه نیست، دو نمایشگاه استثنایی دیگر نیز همزمان در استکهلم برپاست: نقاشیهای ترنر، کلود مونه، و تومبلی Turner, Monet, Twombly، سه نقاش بزرگ از سه نسل که به گفتهی برخی کارشناسان سبکی شبیه هم داشتهاند، در موزهی هنرهای مدرن (تا پانزدهم ژانویه)، و نمایشگاه "گنجینهی طلاهای اینکاها"، بالغ بر 300 قطعهی ریز و درشت که از 15 موزهی کشور پرو به امانت گرفتهشده، در سردابهی شپسهولمن Skeppsholmen (تا دوازدهم فوریه).
چنین فرصتی دیگر نخواهید داشت!
این را هم بیافزایم که کسانی را گمان بر این است که برخی چهرههای کندهشده بر طلاهای اینکاها تصویری از فضانوردان پیش از تاریخ است که به زمین آمدهبودند، و بنا بر برخی تئوریهای تازه، شاید انسانهایی بودند که از آیندهی دور و با سفر در زمان به گذشته باز گشته بودند!
در ضمن، بهگفتهی هواشناسی، گرمای ماه نوامبر امسال در استکهلم در پنجاه سال گذشته بیسابقه بوده و دماسنج بالکن خانهی من در تاریکی ساعت چهار بعد از ظهر (!) گرمای هشتونیم درجه را نشان میدهد. بر خلاف سالهای گذشته از برف هم هیچ خبری نیست.
نقاشان روس در موزهی ملی استکهلم.
شمائی که سوئدی میدانید، اینجا دربارهی نمایشگاه نقاشان پیشتاز روس بخوانید.
مونه و دیگران در موزهی هنرهای مدرن.
گنجینهی طلاهای اینکاها.
اینهم آواز بلمکشان وولگا (روایت انگلیسی آن را در انتهای این نوشتهام مییابید).
5 comments:
سلام شیوا.خواهش میکنم بپرس ببین آیااین نمایشگاه نقاشان روس در آلمان هم برگذار خواهد شد و اگر آری، کی و در کدام شهر؟.منظورم بویژه کارهای رپین است.اگر اطلاعاتی به دست آوردی را برایم ایمیل کنی سپاسگذار خواهم بود
به روی چشم، دوست گرامی. اما فراموش کردید بنویسید کیستید! به هر حال گمان نمیکنم برنامهای برای گرداندن نمایشگاه وجود داشتهباشد، زیرا بانی خیر آن یک بنیاد خصوصی مرکب از زن و شوهری هنر دوست از سوئد است. باز خواهم پرسید، و اگر شناسائی هم ندادید، شاید همینجا خبرش را بنویسم.
من کپی این نقاشی را روی دیوار اطاقم زده بودم. آوازی را هم که گذاشتید داشتم، ولی نمی دانستم آواز بلم کشان است. یاد آن روزها به خیر که هر چیز مربوط به شوروی رنگ و بویی از تقدس برای ما داشت. شاد باشید، م
با عرض سلام خدمت اقای شیوا فرهمند راد ودوستانش: شیوای عزیز: خیلی دلم می خواهد که بیشتر از این به سایت تان سر بزنم اما آگاهانه بعضا دوری می کنم برای اینکه آنقدر نوشته با ارزش دارید که می ترسم معتادش شوم. تا بحال هم پیا می درج نکرده بودم و کلا از بسکه درگیر خواندن نوشته هایت می شدم حتی پیام ها را هم نمی خواندم. امروز وقت گذاشتم و پیام های نوشته های قبلی تان را خواندم. از اینکه اینهمه دشمن پیدا کرده اید نه تنها متعجب بلکه خیلی هم خوشحال شدم که این خود نشان دهنده این است که تیر را بر وسط خال زده اید. من نوشته تان در باره عنایت الله رضا را در همان سایت ایران امروز خوانده بودم و امروز پاسخ سر تا جعلی دو نفر که لااقل اسم یکیش مستعار است را در نگاه نو خواندم. مطمین هستم که این پاسخ ها توسط نیروهای امنیتی برای تهی کردن مبارزات به حق و رو به رشد هویت طلبان تورک نوشته شده است. من از چون و چرای این مجله نگاه نو بی خبرم اما همینکه نوشته های شوینیست فارس اقای جلیل دوستخواه در این مجله چاپ می شود می توان به هویت این مجله پی برد. بجای اینکه به تک تک افتراها و انتقاد ها بر علیه شما به پردازم در یک کلمه علت اینهمه عداوت را برایتان روشن می کنم. تنها علت اینکه اینهمه آتش توپخانه را روانه شما کرده اند فقط و فقط به خاطر این است که در راه احقاق حقوق ذایل شده ملت تورک قلم می زنید و گرنه بریدن تان از طرفداری حزب توده و انتقاد از خودتان که نه تنها جرم و گناه و بد و رذیلت نیست بلکه خود فضیلت و نشان دهنده صداقت عمیق و ایمان تان به حقیقت است. اگر در روزنامه های شوینیست های فارس قلم می زدید بخاطر صداقت تان و شجاعت تان از انتقاد به خود مدال شجاعت و صداقت می گرفتید.
آنههائیکه با طعنه به گذشته شما پرداخته اند یه مشت ابله هستند که فکر می کنند زندگی جاده اسفالته و خطی است که باید از پیش از پی آمدهایش با خبر می بودیم. بگذارید در جهل خودشان دست و پا بزنند اینها لذت فعالیت های سیاسی را نه چشیده اند اینکه ارزو هایمان بر باد رفته هم اصلا مهم نیست برای اینکه بقول هایدگر" تفکر آن چیزی است که زندگی در اختیار آدمی می گذارد." مگر ما ملا نصر الدین هستیم که حرفمان را عوض نکنیم.
به راهتان ادامه دهید که در قلوب ملت ستم کشیده و توهین و تحقیر شده تورک های ایران جای دارید
برایتان موفقیت و تندرستی آرزومندم
سهند
دوست گرامی بینامی که درباره احتمال برگزاری این نمایشگاه در شهرهای آلمان پرسیدید: رئیس اطلاعات موزه امروز در پاسخ ایمیل من نوشت که برنامههایی برای برگزاری این نمایشگاه در جاهای دیگر هست، اما هیچ چیز هنوز قطعی نشده و بنابراین او متأسفانه نمیتواند اطلاعات بیشتری بدهد.
Post a Comment