تازهترین شمارهی نگاه نو دو هفته پیش بهدستم رسید. در این شماره دو نامه در واکنش به نامهی من درج شده که در شمارهی پیشین چاپ شدهبود. در آن نامه من اعتراض داشتم که چرا عنایتالله رضا را که با "ادارهی نگارش" شاهنشاهی به عنوان سرممیز همکاری میکرد و بهویژه از انتشار کتابها و نشریات آذربایجانی جلوگیری میکرد، "الگوی آزادگی" نامیدهاند. اکنون فهرست مطالب شمارهی 89 نگاه نو و آن دو نامه را در این نشانی ببینید.
وبگاه مجلهی نگاه نو.
وبگاه مجلهی نگاه نو.
4 comments:
شیوای عزیز، می دانید که من همه نوشته های شما را به دقت می خوانم. من هم از نامه شما به نگاه نو کمی تعجب کردم. به نظرم مطلبی را طرح کرده بودید با ادله ناکافی، ولی پیش خودم گفتم حتما از درستی آن اطمینان دارید که رضا را سر ممیز اداره سانسور خوانده اید. ته دلم فکر کردم احتمالا ماجرا چیز دیگری بوده، یا رضا چوب کار شخص دیگری را خورده. امکان سوء تفاهم در این امور هست و گاهی کسی آماج تهمت می شود که در واقع نقشی در ماجرا نداشته
در مورد مساله زبان به نظرم حق با شماست. آموزش به زبانی غیر مادری ظلمی در حق کودک است که در اولین سال ورود به مدرسه نه تنها باید خواندن و نوشتن بیاموزد، بلکه باید یک زبان جدید هم یاد بگیرد. ولی از چین تا امریکا، همه جا دولت ملت ها همین طور هویت ملی را می سازند. البته این قواعد تغییر می کنند و یکی از راه های تغییر آنها هم همین گشودن باب گفتگو درباره آنهاست و به نظر من نوشته های شما در این باره بخشی از کار فرهنگی لازم برای تغییر این روال نادرست است
از اینها گذشته به نظرم لحن پاسخ اول به نوشته شما خودش گویای اوضاع و احوال بخشی از ما ایرانیان است که خوب بلدیم برای دیگران پاپوش بدوزیم و بی آن که به اصل مطلب بپردازیم آنها را بی اعتبار کنیم
نامه دوم محترمانه و مودبانه تر بود و به نظرم نکات درستی در آن بود
شاد باشید، محمد
محمد گرامی، سپاسگزارم از مهر شما. پاسخ کوتاهی برایشان نوشتهام که پس از انتشار آن در مجله (سه ماه بعد)، یا در صورت رد آن، اینجا منتشرش میکنم.
بالفرض كه باكو و شروان وگنجه و نخجوان آذربايجان نيست و اران هست. اين مساله چه تاثيري دارد خواهد داشت در معادلات جدايي خواهان وقتي زبان باكو و شروام و گنجه همان زبان تبريز واورميه. واردبيل وزنجان هست.
مهدي ع.
به آقای مهدی ع جوابی خواهم داد. البته که مسئله آران بودن یا آذربایجان بودن در موضوع جدائی طلبی تاثیر دارد. شما لطفا معادله را یک مجهولی نکنید. مثالی میزنم که متوجه شوید. در روز های آخر جنگ دوم جهانی شوروی جزیره های کوریل شمالی را که به ژاپن متعلق بود تسخیرکرد بدون اینکه با ژاپن درحال جنگ باشد. بعدا هم همه اهالی آنجا را تخلیه و جزیره ها را پرکردند از روسی ها و سایر مردم شوروی. هنوز ژاپن سر این جزیره ها با روسیه مناقشه دارد. در سال 1915 حکومت عثمانی قریب دو و نیم میلیون ارمنی ها را از میهن خود بیرون کشید بیش از نیمی از آنها راکشت و بقیه را نیمه جان در بیابانهای سوریه رها کرد. جای آنها را ترک ها و کرد ها پرکردند. بعد ها هم همه را چه ترک و چه کرد مجبور کرد که ترکی حرف بزنند و اسمهای ترکی انتخاب کنند و خود را ترک بخوانند. حالا هم اگر یک ار منی از تنها 50000 ارمنی باقی مانده اعتراض کند توسط جوانان ترک دو آتشه در وسط خیابان ترور میگردد. اینکه فرهنگ و تاریخ یک منطقه چیست و آن منطقه متعلق به کیست مسئله به این سادگی نیست که شما فکر میکنید. مثلا اسکاتلندی ها قادر نیستند اعلا استقلال کنند با وجود اینکه آزادی های سیاسی و زبانی دارند
البته هر قومی باید آزاد باشد که فرهنگ خود را گسترس دهد و بزبان خود بیاموزد و بنویسد. در امریکا بیش از سی میلیون نفر اسپانیولی صحبت میکنند و حق اعلام استقلال هم ندارند. خواهش میکنه کمی مطالعات تاریخی بفرمائید ئ سیاسی. فقط با مطلب خواندن و نوشتن در اینترنت مسائل حل نمی شوند. آیا تا بحال فکر کرده اید که ترکزبان کردن ملتهای مقیم قفقاز و آذربایجان توسط سلجوقیان و ترکهای مهاجم بعد از آنها چه تجاوز وخیمی به فرهنگ و حیثیت این مردمان بوده است. آیا فکر کرده اید که شما زبان کسی را گویش میکنید که به فرهنگ خود شما تجاوز کردند. آیا اصولا سعی میکنید در این مورد بی طرفانه فکر کنید. بابک
Post a Comment