26 December 2010

چرا در فیس‌بوک نیستم

دوستان و آشنایان و خوانندگان پر مهرم اغلب می‌پرسند که چرا در فیس‌بوک نیستم. یک موقعی باید بنشینم و ‏مقاله‌ی مفصلی در باره‌ی این موضوع بنویسم، به سبک "آن‌چه یک فعال سیاسی – اجتماعی باید بداند"، و ‏دنباله‌های آن: 1، 2، 3، 4. اکنون اما می‌کوشم فشرده توضیح دهم.‏

زمانی جرج اورول با نوشتن "قلعه‌ی حیوانات" و "1984" تصویری سیاه از جوامع خیالی کمونیستی نقاشی کرد و ‏جهان غرب را در وحشت از جامعه‌ای غرق کرد که در آن چشم‌ها و وسایلی همیشه و همه‌جا شهروندان را ‏می‌پایند و حتی خیال‌ها و رؤیاهایشان را می‌خوانند. پیش‌بینی اورول درست در آمد: "1984" هم‌اکنون ‏این‌جاست، اما نه در جامعه‌ی کمونیستی. سرمایه‌داری غرب توانست همان وحشت را به سرگرمی تبدیل کند و ‏کاری کند که شهروندان با رضایت خود، با کمال میل، داوطلبانه، و خوش و خندان خود را و همه‌ی کارها و دانسته‌ها و ‏شبکه‌ی دوستان و نوشته‌ها و کتاب‌هایی که دوست دارند و عکس‌ها و همه چیز و همه چیز خود را هر لحظه در ‏برابر دید همگان بگذارند. اکنون "برادر بزرگ" در همه جا حضور دارد و همه‌ی شهروندان را می‌بیند و می‌پاید، و ‏گویی همه راضی‌اند و آن روشنفکرانی نیز که به جامعه‌ی خیالی "1984" اعتراض داشتند، ناپدید شده‌اند.‏ مفهومی به‌نام "حریم شخصی" کم‌رنگ‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌شود.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

12 December 2010

شاملو 85‏

به‌گمانم بهار 1352 بود که روزی در بوفه‌ی دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) نشسته بودم، بیست‌ساله، در ‏انتظار آن که یکی از "آزاده"های زندگانیم از آن‌جا بگذرد، تماشایش کنم، آه‌های سوزناک بکشم، و به محض آن‌که ‏نگاهم کرد، نگاهم را بدزدم، که یعنی: کی؟ من؟ من که نگاهت نمی‌کردم! – که یکی از دانشجویانی که ‏می‌دانست من کلید گنجینه‌ی موسیقی اتاق شماره 3 ساختمان مجتهدی (ابن سینا) را دارم، آن‌جا پیدایم کرد و ‏گفت که همین لحظه احمد شاملو در کلاس "مطالعه‌ی آزمایشگاهی زبان فارسی" از یک قطعه موسیقی سخن ‏گفته و مایل است که دانشجویان کلاس آن را بشنوند، اما چون نمی‌دانسته که چنین امکانی در همان اتاق وجود ‏دارد، پیش‌بینی آن را نکرده، کسی از حاضران یادآوری کرده که می‌توان آن اثر را همان‌جا شنید، و اکنون همه ‏منتظراند تا من بروم و آن قطعه را پخش کنم!

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

05 December 2010

در سوگ استاد، و دوست

دیروز با دریغ و درد ‏خبر یافتم که دکتر مرتضی انواری استاد پیشین دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف)، یکی از چهره‌های ‏برجسته‌ی فعال در راه‌اندازی مرکز کامپیوتر دانشگاه در سال‌های پایانی دهه‌ی 1340، نخستین رئیس دانشکده‌ی ریاضی، ‏بنیان‌گذار "مرکز تعلیمات عمومی"، بنیان‌گذار "مدرسه عالی کامپیوتر"، رئیس هیأت مدیره‌ی مرکز آی‌تی آذربایجان شرقی ‏ITCA، و استاد دانشگاه برکلی، در 29 نوامبر درگذشته‌است.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

01 December 2010

Min första jul i Sverige

Programmet ”Önska i P2” bjuder alla att berätta om hur det kändes den första julen som man befann ‎sig i Sverige med allt omkring julen och önska ett musikstycke som man förknippar med den känslan. ‎Det är ett mycket bra initiativ, tycker jag. Läs gärna mer och hitta kontaktuppgifterna här, kontakta, ‎berätta, och önska musik.‎

نخستین کریسمسی که در سوئد بودم‏

برنامه موسیقی درخواستی شبکه‌ی دوم رادیوی سوئد شما را فرا می‌خواند تا از طریق تلفن یا نامه یا ای‌میل ‏برایشان تعریف کنید که نخستین کریسمسی که در سوئد بودید، با همه‌ی جلوه‌های پیرامون آن چه ‏احساسی داشتید، و قطعه‌ای موسیقی را که خاطره‌ای از آن کریسمس را در یادتان زنده می‌کند، درخواست ‏کنید. به نظر من ابتکار بسیار جالبی‌ست. در این نشانی می‌توانید در باره‌ی این برنامه‌ی ویژه بیشتر بخوانید و ‏اطلاعات تماس را پیدا کنید.