در لحظهی تحویل سال مانند آن سال در خوابگاه دانشگاه و برخی سالهای دیگر، در خانه تنها بودم. با جامی شراب به دست رو به تصویر قدی مونیکا ایستادهبودم، گوش به ثانیهشماری رادیو سپردهبودم، و با صدای توپ آغاز سال نو جام شراب را بالا بردم: سلام بر زیبائی! میخواستم این را به صدای بلند بگویم، اما دهانم باز نمیشد. مانند آن کابوس گوئی قیر در دهان داشتم، نمیتوانستم لب بگشایم. سرانجام، پس از آنکه با صرف نیروی بسیار به زیبائی سلام دادم، نمیدانم چرا صدایم میلرزید. بغضی در گلو داشتم. جام شراب را به لب بردم، جرعهای نوشیدم، و گویا همین را کم داشتم: صدایم باز شد! سلام بر زیبائی! سلام بر بهار!
در زندگی آپارتمانی خاک پیدا نیست تا به توصیهی خیام بزرگ جرعهای شراب هم بر خاک فشانم. باشد برای سیزدهبدر، شاید!
در زندگی آپارتمانی خاک پیدا نیست تا به توصیهی خیام بزرگ جرعهای شراب هم بر خاک فشانم. باشد برای سیزدهبدر، شاید!
9 comments:
سلام
سالی پر از موفقیت وکامیابی پیش رو داشته باشید
سلام بر زیبایی، سلام بر بهار. سال خوبی داشته باشید، محمد
شیوای عزیز، می دانم تنهایی در شب عید آسان نیست. شاید در این تنهایی خودخواسته شما حکمتی باشد که کسی چون من در نمی یابد. یاد این شعر مارگوت بیکل با ترجمه احمد شاملو افتادم
از تنهایی مگریز
به تنهایی مگریز
گه گاه آن را بجوی و تحمل کن
تا در تو ابدیتی بروید
شاد باشید، محمد
شیوا جان نوروز را به تو دوست خوش ذوق و زیبا قلم تبریک میگییم و یقین داریم علیرغم همه بالا و پاینها و بی مهریهای روزگار قرهای فراوان در کمر برای روزهای خوش ذخیره است ... برایت دلی خوش آرزو میکنیم
بهروز و سارا
با توجه به اينكه در اين نوشته به نوشته هاي قبل لينك داده ايد اين نظر هم مربوط مي شود به همان لينك جهان خاكستري 9.
بدون شك نوشته تان بسيار زيبا و هنرمندانه است و هنرمندانه از آن گونه كه منويات درونيتان با نهايت ريز بيني و آينده نگري به موثر ترين نحو (غير آشكار )بيان شده اند.
مي ماند تنها آن شاخ و آن قير كه گويا روئيدن و بيرون كشيدنشان تمامي ندارد براي شما.
آن چه كه مهم است اين است كه هميشه اراده پيروز بوده و ترديد عقب مانده است.
يك مثال مي زنم
چندي پيش سفري داشتم به خوزستان و دو كتاب را خواندم 1- سفرنامه خوزستان رضا شاه و 2 سابقهی تاریخی اسکان قبایل و عشایر عرب در خوزستان مي دانيد كه امروزه مي گويند رضا شاه انگليسي بود و بدون اجازه آنها آب نمي خورده در ضمن دركتاب سابقه تاريخي.... نوشته اند كه در روزگاري كه خزعل در خوزستان داعيه خودمختاري داشت انگليسي ها ملك و زمين پالايشگاه آبادان را از خزعل خريداري كردند تا روزي روزگاري 1- به دولت ايران بگويند اينجا از اول مال شما نبود ملك خزعلي ها بوده و در صورت خودمختاري نيز به خزعل بگويند كه در اين ملك كه سندش را خودت امضا نموده ائي و مال ما است هيچ حق و حقوقي بابت استخراج و پالايش نفت نداري.
كاري به درستي يا بدي نداريم در مورد افراد هم قضاوت نمي كنيم باري رضا شاه با قلدري و بي اعتنائي به كنسول انگليس با ترفندي نظامي در خور ستايش به خوزستان مي رود و امروز برادران و خواهران من و شما در آنجا كار و زندگي ميكنند.
مگر رضا شاه انگليسي نبود چگونه يك مهره انگليسي ديگر را از بين برد؟ چون اراده كرده بود و انگلستان هم دنبال منافع خودش بود نه تثبيت خزعل و غيره.
به هر حال آنچه مهم بوده اين بوده كه شما هم قصد تان خدمت به وطن بوده همان اراده شما نيروها ي مخالف نظام پهلوي درسرنگوني و اضمحلال نظام ستمشاهي پهلوي انكار ناپذير است حال اگر مرداني كه اكنون اين سرزمين را اداره مي كنند با افكار شما همخواني نمي كند، مشكل شما نيست مشكل توسعه نيافتگي اجتماعي و انساني است كه در اين مرز و بوم ادامه دارد.
ترديد نكنيد
راه امروزتان مقدس نيز هست
ای ردبیلی خوشگل پسند! زتا جونز یادت نره.به سن و سالت هم میاد
جهانگرد عزیز و محمد عزیز، سپاسگزارم و من نیز سالی خوش و شاد برایتان آرزو میکنم.
محمد عزیز، از روئیدن ابدیت خبری نیست، اما حکمتها بسیار است! بسیار! چند سال وقت میخواهم که بنویسم.
بهروز و سارای گل، سپاسگزارم و برای شما نیز قر هر چه بیشتر در کمر آرزو میکنم!
دوست بینامی که از تاریخ خوزستان نوشتهاید، سپاسگزارم و حق با شماست: تاریخ فراز و نشیب بسیار دارد. آن کتاب سفر رضا شاه را من به کسی هدیه دادم، اما برداشت او کم و بیش عکس برداشت شما بود!!
دوست بینامی که سلیقهی اردبیلی مرا ستودهاید، سپاسگزارم. البته زیبائی زتا جونز را نیز من میستایم (و بسیاری دیگر را). منتها زتا جونز با کلی جراحی آن شکلی شده، اما از افتخارات مونیکا این است که دست جراح به او نخورده و حتی نفرت دارد از این که رژیم لاغری بگیرد! این را میگویند زیبائی ناب اردبیلیپسند! حدس میزنم که شما روشن هستید و امیدوارم ایرادهایی را که در یک نوشتهی دیگر من دیدهاید برایم، یا دست کم برای خودتان بنویسید. آن نظر شما را همانطور که خواستهبودید منتشر نکردم. نشانی ایمیل مرا هم این کنار مییابید.
آقای شیوای عزیز درود فراوان برشما بر زیبایی برشراب بر خیام و نیز مونیکا. برایت نوروزی فرخنده ارزو دارم.
سعید-کانادا
شیوای عزیز، مگر نگفتی که "چند سال وقت میخواهی که بنویسی"؟ این هفته که ما را خمار گذاشتی؟ امید که شاد و سرخوش باشی، محمد
Post a Comment