رسانهها خبر دادند که خفاشان کوردل، خاوران ِ همیشه شعلهور را شخم زدهاند، خاک ریختهاند و درختکاری کردهاند.
نمیدانند این ابلهان شاید. از شعارهای انقلابمان بود: از همان هنگامی که مأموران شاهنشاه در دانشگاهها روی شعارهای انقلابی رنگ میمالیدند، در کنارش مینوشتیم: ننگ با رنگ پاک نمیشود!
چه اندیشیدند؟ نفهمیدند که این زخمی را که بر زمین و بر خاک زدهاند نمیتوان با شخم زدن ِ دگرباره و خاک ریختن و درخت کاشتن دوا کرد؟ نفهمیدند که حتی اگر این تکهی زمین را با شعبده غیب کنند، هرگز نمیتوانند این زخم را از دلها بشویند؟ نفهمیدند که برای لاپوشانی این جنایتشان دست به هر کاری که بزنند، در واقع به جنایتشان اعتراف کردهاند؟
چه ابلهاند، چه ناداناند، و چه کوردل. آنگاه که دست به خون این زیباترین فرزندان آفتاب و باد میآلودند، میبایست فکر فردا را، فکر امروز را میکردند، فکر روزی را که دست قربانیان از خاک بهدر آمد و رهگذران را به شهادت خواند، فکر روزی را که اشک مادران این خاک را آبیاری کرد، فکر روزی را که ابلهانه بخواهند خاک آلوده به گناهشان را با خاکی آلودهتر بپوشانند و با این کار به گناهشان اعتراف کنند.
آن روز که سرمست از پیروزی پهلوانانی را که شاهد "سپاس" گفتنشان به اعلیحضرت بودند رشکورزانه میکشتند، "خندق" و "کانال" میکندند و پیکرهای بیجان قربانیان را درهم و برهم در این گورهای جمعی خالی میکردند، باید میدانستند که اینجا و بر دل این خاک، زخمی به ژرفای ابدیت زدهاند، که پلیدی خود را بر سینهی تاریخ کندهاند. چه ابلهاند و چه سفیه که بر این زخم آهک هم پاشیدند، و اکنون درخت بر آهک مینشانند تا "بوستانی" بسازند!
هیچ نیاندیشند که اگر درختانشان بر و بالایی بههم زند هر کدام را پیکر شاداب صدها تن از قربانیانمان خواهیم نامید، و اگر نشایشان نگیرد ثابت کردهاند که:
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
-----از رُستن تن میزند
چرا که تو تقوای خاک و آب را
--------------------------------هرگز
باور نداشتی.
گفتند و گفتیم و گفتم، و کژیشان را راستی نیست. پس نفرینشان باد:
باش تا نفرین ِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادران ِ سیاه پوش
-داغ داران ِ زیباترین فرزندان ِ آفتاب و باد-
هنوز از سجاده ها
--------------------سر بر نگرفتهاند!
و فردا، فردایی که در زبالهدانی تاریخ گم شدهباشند، بر همین خاک، بنای یادبودی سزاوار قامت قربانیانمان خواهیم افراشت. این تکه خاک را هیچ بلاهتی نمیتواند از پهنهی زمین ناپدید کند.
نمیدانند این ابلهان شاید. از شعارهای انقلابمان بود: از همان هنگامی که مأموران شاهنشاه در دانشگاهها روی شعارهای انقلابی رنگ میمالیدند، در کنارش مینوشتیم: ننگ با رنگ پاک نمیشود!
چه اندیشیدند؟ نفهمیدند که این زخمی را که بر زمین و بر خاک زدهاند نمیتوان با شخم زدن ِ دگرباره و خاک ریختن و درخت کاشتن دوا کرد؟ نفهمیدند که حتی اگر این تکهی زمین را با شعبده غیب کنند، هرگز نمیتوانند این زخم را از دلها بشویند؟ نفهمیدند که برای لاپوشانی این جنایتشان دست به هر کاری که بزنند، در واقع به جنایتشان اعتراف کردهاند؟
چه ابلهاند، چه ناداناند، و چه کوردل. آنگاه که دست به خون این زیباترین فرزندان آفتاب و باد میآلودند، میبایست فکر فردا را، فکر امروز را میکردند، فکر روزی را که دست قربانیان از خاک بهدر آمد و رهگذران را به شهادت خواند، فکر روزی را که اشک مادران این خاک را آبیاری کرد، فکر روزی را که ابلهانه بخواهند خاک آلوده به گناهشان را با خاکی آلودهتر بپوشانند و با این کار به گناهشان اعتراف کنند.
آن روز که سرمست از پیروزی پهلوانانی را که شاهد "سپاس" گفتنشان به اعلیحضرت بودند رشکورزانه میکشتند، "خندق" و "کانال" میکندند و پیکرهای بیجان قربانیان را درهم و برهم در این گورهای جمعی خالی میکردند، باید میدانستند که اینجا و بر دل این خاک، زخمی به ژرفای ابدیت زدهاند، که پلیدی خود را بر سینهی تاریخ کندهاند. چه ابلهاند و چه سفیه که بر این زخم آهک هم پاشیدند، و اکنون درخت بر آهک مینشانند تا "بوستانی" بسازند!
هیچ نیاندیشند که اگر درختانشان بر و بالایی بههم زند هر کدام را پیکر شاداب صدها تن از قربانیانمان خواهیم نامید، و اگر نشایشان نگیرد ثابت کردهاند که:
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
-----از رُستن تن میزند
چرا که تو تقوای خاک و آب را
--------------------------------هرگز
باور نداشتی.
گفتند و گفتیم و گفتم، و کژیشان را راستی نیست. پس نفرینشان باد:
باش تا نفرین ِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادران ِ سیاه پوش
-داغ داران ِ زیباترین فرزندان ِ آفتاب و باد-
هنوز از سجاده ها
--------------------سر بر نگرفتهاند!
و فردا، فردایی که در زبالهدانی تاریخ گم شدهباشند، بر همین خاک، بنای یادبودی سزاوار قامت قربانیانمان خواهیم افراشت. این تکه خاک را هیچ بلاهتی نمیتواند از پهنهی زمین ناپدید کند.
2 comments:
Bra och vackert sagt!
/Behnam
شیوا جان!
چه انتظار دارید؟! کدامیک از شعارهای انقلاب را محقق کرده اند؟! میدانم که حتی تصدیق میکنید که از لحاظ اشاعهٔ دین و مذهب در میان نسل جوان هم، درست معکوس عمل کرده اند.
انتظار دارید که بیندیشند و بفهمند؟!
میدانم که دوستان عزیزی داشتید که از نزدیک پاکی دلشان را دیده اید. نمیتوانم بگویم که میفهمم که چقدر برایتان ناگوار است. اما همانطور که گفتید، هر کار با خاوران بکنند، تاریخ رو که پاک نمیتوانند بکنند.
آرش
Post a Comment