در یک نوشتهی پیشین به "زندگی چریکی" اشارهای گذرا کردم. "چریکمشربی" و "زندگی چریکی" رفتار ویژهای بود در دانشگاه و میان دانشجویان. مطابق این الگوی رفتاری، شما میبایست لباس ساده و "خشن" میپوشیدید، نمیبایست آراسته میبودید، نمیبایست با جنس مخالف میگفتید و میخندیدید یا حتی با او راه میرفتید، میبایست "خشن" رفتار میکردید، در کوهنوردی میبایست ریاضت را میآموختید و تحمل میکردید، میبایست با یک خرما و مقدار هر چه کمتری آب خود را تا قله میرساندید، میبایست 20 کیلو سنگ را توی کولهپشتیتان تا قله حمل میکردید و بر میگرداندید، میبایست روی زمین خشک و خالی میخوابیدید و با دوش آب سرد و خودآزاریهای دیگر تنتان را برای تحمل سختی و شکنجه آماده میکردید، کتابهای معینی را میبایست میخواندید، میبایست به زیر میز روزنامههای کتابخانهی عمومی دانشگاه میخزیدید، آنجا مینشستید و اعلامیههای گروههای مسلح را پیش از آنکه سرایدار جمعشان کند میخواندید، ...و برخی چیزهای دیگر.
اما "زندگی چریکی" در خانههای تیمی "زندگی" بهکلی دیگری بود. هیچ برگی از توصیف گیرا (و گاه دردآور) مریم سطوت از این زندگی را از دست ندهید. هشت بخش از داستان را که تا امروز منتشر شده در این نشانیها مییابید: 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8.
اما "زندگی چریکی" در خانههای تیمی "زندگی" بهکلی دیگری بود. هیچ برگی از توصیف گیرا (و گاه دردآور) مریم سطوت از این زندگی را از دست ندهید. هشت بخش از داستان را که تا امروز منتشر شده در این نشانیها مییابید: 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8.
1 comment:
یادم میآید زندهیاد" دکتر قبادی" در دورانی که در یکی از بخشهای غربی بوشهر؛ یادم نیست دیلم بود یا گناوه؛ دوران سپاه بهداشتیاش میگذراند، غالبن شبها روی درخت نخل به صبح میرساند. در میان مردم منطقه شایعاتی در مورد او پخش شده بود. بعدها فهمیدیم که او به چه کاری مشغول بوده است
Post a Comment