29 March 2024

از جهان خاکستری - ۱۳۲

هوا مَلَس است: آفتابی‌ست، اما سرد و با باد - بعد از ماه‌ها سرما و برف و باد و باران. می‌زنم بیرون ‏تا هم آشغال‌هایی را که نمی‌شود توی شوت انداخت، بریزم بیرون، هم قدمی بزنم، هم داروی ‏تازه‌ای را که پزشک نوشته از داروخانه بگیرم، و هم ناهاری بخورم.‏

سلّانه سلّانه می‌روم و بعد از نیم ساعت می‌رسم به بازارچهٔ محل‌مان. نمی‌دانم چرا بعضی‌ها ‏به‌جای بازار و بازارچه می‌گویند «مرکز خرید»؟

نگاهی توی داروخانه می‌اندازم. الان شلوغ نیست. پس اول دارو را می‌گیرم، و بعد می‌روم به‌سوی ‏سلف‌سرویسی که صاحب و کارکنانش ترک‌اند و غذایش بد نیست. خیال دارم ماهی بخورم.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

12 March 2024

از جهان خاکستری - ۱۳۱

چهل و یک سال پیش در چنین روزی

این مطلب را می‌بایست پارسال می‌نوشتم، و آن‌وقت می‌شد «چهل سال قبل در چنین روزی». اما ‏پارسال وضع متفاوت بود، دوستان نازنینی در کنارم بودند، و فرصتی برای نوشتن چنین چیزی نبود.‏

دربارهٔ ۴۱ سال پیش قبلاً نوشته‌ام، و نقلش می‌کنم:‏

‏«از دو سال پیش به همه‌ی آشنایان و بستگان گفته‌بودم که در یک دفتر مهندسین مشاور کار ‏می‌کنم. بنابراین شب را هر کجا که به‌سر می‌بردم، بامداد باید مانند هر کارمند دیگری بر می‌خاستم ‏و به سوی کار و اداره‌ای که اکنون دیگر وجود نداشت، می‌رفتم، تا شب شود، تا بتوانم "به‌تصادف" و ‏سرزده به خانه‌ی آشنای دیگری بروم.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

07 March 2024

بروکنر - ۲۰۰

خیلی وقت است که دربارهٔ موسیقی ننوشته‌ام. البته همواره در کمین بوده‌ام تا مناسبتی پیش ‏بیاید و دینم را به این یکی دیگر از «ب»های بزرگ جهان موسیقی ادا کنم («ب»های دیگر: باخ، ‏بیتهوفن، برامس...). اکنون سال بروکنر است، زیرا که او ۲۰۰ ساله می‌شود.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏