پیشتر در نوشتههایی اشارهای گذرا کردهام بر این که احسان طبری در سالهای ۱۳۶۰ و ۶۱ در دو مجلهی غیر حزبی نوشتههایی منتشر کردهاست. امروز در بستهای از کاغذهای بهجا مانده از خانهی پدری دو دستنوشته از احسان طبری یافتم در اثبات آن ادعا.
پس از توقیف «نامه مردم» در ۱۷ خرداد ۱۳۶۰، اعمال محدودیت بر نشریات حزب توده ایران بیشتر و بیشتر شد، آنچنان که در پاییز ۱۳۶۱ حتی انتشار جزوهی «پرسش و پاسخ» کیانوری را نیز، که تنها نشریهی بیرونی حزب بود که باقی ماندهبود، ممنوع کردند. در چنین شرایطی، احسان طبری در خانهای کموبیش بریده از جهان پیرامون میزیست و بهترین سرگرمیش خواندن و نوشتن بود و باز نوشتن. اما این نوشتهها را کجا باید منتشر کرد؟ او خود هم مستقیم و هم از طریق آشنایانی با پرویز شهریاری و مجلهی او «چیستا» آشنایی داشت، و من نیز مجلهی «هدهد» به سردبیری غلامحسین صدری افشار را معرفی کردم. آقای صدری افشار مهر سرشاری نسبت به من داشتند و ترجمههایی از من بیمقدار را در نشریهی پر ارجشان منتشر کردهبودند.
نوشتههای طبری را ویرایش میکردم، به رفیقمان «شهین» در دفتر شعبهی پژوهش کل حزب میدادم تا تایپشان کند، متن تایپشده را تصحیح میکردم، و سپس نسخهای از آن را میبردم به دفتر یکی از این دو مجله. پرویز شهریاری، آموزگار بزرگ، همواره با فروتنی بر میخاست، دست میداد، نگاهی به عنوان و حجم مقاله میانداخت، و مرخصم میکرد. با آقای صدری افشار خودمانیتر بودیم.
از آن میان دریغا که پرویز شهریاری دیگر در میان ما نیست و من اطمینان ندارم که آیا جز من و آقای صدری افشار، که تنها شاهد یکی از نامها بودهاند، و عمرشان دراز باد، شاهد دیگری بر این دو نام مستعار طبری وجود دارد، یا نه. بنابراین شاید بهجاست که اینجا و اینچنین شهادت بدهم.
در مجلهی «هدهد» نوشتههای طبری با نام مستعار «ا. طباطبایی» منتشر میشد. به برکت اینترنت اکنون این سه مقاله را مییابم:
۱- اراسم و کالون، دو چهره از نوزایی شمالی، نوشته ا. طباطبایی، هدهد شماره ۳۳، تیر ۱۳۶۱، ۱۱ صفحه.
۲- سرود ئوئرتا، نوشته ا. طباطبایی، هدهد شماره ۳۴، شهریور ۱۳۶۱، ۳ صفحه.
۳- اندیشههایی درباره شناخت اسلوبهای واقعیت عینی، نوشته ا. طباطبایی، هدهد شماره ۳۵، مهر ۱۳۶۱، ۴ صفحه.
حافظهی خیانتپیشهام یاری نمیکند که بهیاد بیاورم آیا نوشتههای دیگری هم در هدهد منتشر شد یا نه. انتشار این مجله نیز در پاییز ۱۳۶۱ ممنوع شد.
در مجلهی چیستا طبری با نام کاوس صداقت مینوشت. از آن میان نوشتههای زیر را مییابم:
۱- زیستن انسان و بهزیستی او، چیستا شماره ۳، آبان ۱۳۶۰، ۵ صفحه.
۲- برگی در گردباد، چیستا شماره ۴، آذر ۱۳۶۰، ۶ صفحه.
۳- چشمانداز تاریخ، چیستا، شماره ۵، دی ۱۳۶۰، ۴ صفحه.
۴- شمهای درباره تجربه بهعنوان منبع اساسی شناخت، چیستا شماره ۶، بهمن ۱۳۶۰، ۶ صفحه.
۵- چه میخواست و چه شد! (گوشهای از تاریخ)، چیستا شماره ۷، اسفند ۱۳۶۰، ۹ صفحه.
۶- نوروز، چیستا شماره ۸، فروردین ۱۳۶۱، ۶ صفحه.
۷- تمدن یونانی و سیر بعدی تمدن در اروپا، چیستا شماره ۹، اردیبهشت ۱۳۶۱، ۴ صفحه.
۸- میانگین زرین، چیستا شماره ۱۰، خرداد ۱۳۶۱، ۵ صفحه.
۹- در بنبست تنهایی (گوشهای عبرتانگیز از تاریخ: آخرین روزهای لوئی چهاردهم)، چیستا، شماره ۱۱، شهریور ۱۳۶۱، ۷ صفحه.
۱۰- عوامل طبیعی، اجتماعی و عقیدتی و احساس خوشبختی، چیستا شماره ۱۲، مهر ۱۳۶۱، ۸ صفحه.
۱۱- نقد و معرفی کتاب، نوشته کاوس صداقت و دیگران، چیستا شماره ۱۳، آبان ۱۳۶۱.
۱۲- زیستنامه و تاریخ، چیستا شماره ۱۳، آبان ۱۳۶۱، ۶ صفحه.
۱۳- نقد و بررسی کتاب، نوشته کاوس صداقت و دیگران، چیستا شماره ۱۴، آذر ۱۳۶۱.
۱۴- بنیاد اساطیری حماسه ملی ایران، چیستا شماره ۱۵، دی ۱۳۶۱، ۶ صفحه.
۱۵- راز شخصیت، چیستا، شماره ۱۶، بهمن ۱۳۶۱، ۵ صفحه. [پس از دستگیری گروه بزرگی از رهبران حزب]
۱۶- پادشاه خورشید (بررسی تاریخی)، چیستا شماره ۱۷ و ۱۸، فروردین ۱۳۶۲، ۱۰ صفحه.
۱۷- نقد و معرفی کتاب، نوشته کاوس صداقت و دیگران، چیستا شماره ۱۹، اردیبهشت ۱۳۶۲. [پس از دستگیری طبری]
سبک و سیاق و انشا و واژگان، و حتی عنوان و موضوع این نوشتهها به روشنی نشان میدهند که قلم، قلم طبریست، اما برای محکمکاری، تصویر تکهای از دستنوشتهی او را از «تمدن یونانی و سیر بعدی تمدن در اروپا» (که با نام کاوس صداقت در چیستا منتشر شد) اینجا میآورم. این تنها نمونهایست که از آنچه در بالا برشمردم برایم مانده. همچنین یادداشتی را نقل میکنم با عنوان «برخی خواهشها...» که متن آن نشان میدهد که خطاب به «دوستان عزیز» بیرون از ارتباط سازمانی و بیرون از حزب نوشته شدهاست.
احسان طبری در سالهای زندگی و کار در مسکو و لایپزیگ نامهای مستعار دیگری نیز داشتهاست، مانند پرویز شاد، ا. سپهر، و...
«گوشههای ادب فارسی» مجموعهای از نوشتههای طبری بود که در حملهی عوامل امنیتی جمهوری اسلامی به یکی از دفترهای انتشارات حزب به یغما رفت.
پس از توقیف «نامه مردم» در ۱۷ خرداد ۱۳۶۰، اعمال محدودیت بر نشریات حزب توده ایران بیشتر و بیشتر شد، آنچنان که در پاییز ۱۳۶۱ حتی انتشار جزوهی «پرسش و پاسخ» کیانوری را نیز، که تنها نشریهی بیرونی حزب بود که باقی ماندهبود، ممنوع کردند. در چنین شرایطی، احسان طبری در خانهای کموبیش بریده از جهان پیرامون میزیست و بهترین سرگرمیش خواندن و نوشتن بود و باز نوشتن. اما این نوشتهها را کجا باید منتشر کرد؟ او خود هم مستقیم و هم از طریق آشنایانی با پرویز شهریاری و مجلهی او «چیستا» آشنایی داشت، و من نیز مجلهی «هدهد» به سردبیری غلامحسین صدری افشار را معرفی کردم. آقای صدری افشار مهر سرشاری نسبت به من داشتند و ترجمههایی از من بیمقدار را در نشریهی پر ارجشان منتشر کردهبودند.
نوشتههای طبری را ویرایش میکردم، به رفیقمان «شهین» در دفتر شعبهی پژوهش کل حزب میدادم تا تایپشان کند، متن تایپشده را تصحیح میکردم، و سپس نسخهای از آن را میبردم به دفتر یکی از این دو مجله. پرویز شهریاری، آموزگار بزرگ، همواره با فروتنی بر میخاست، دست میداد، نگاهی به عنوان و حجم مقاله میانداخت، و مرخصم میکرد. با آقای صدری افشار خودمانیتر بودیم.
از آن میان دریغا که پرویز شهریاری دیگر در میان ما نیست و من اطمینان ندارم که آیا جز من و آقای صدری افشار، که تنها شاهد یکی از نامها بودهاند، و عمرشان دراز باد، شاهد دیگری بر این دو نام مستعار طبری وجود دارد، یا نه. بنابراین شاید بهجاست که اینجا و اینچنین شهادت بدهم.
در مجلهی «هدهد» نوشتههای طبری با نام مستعار «ا. طباطبایی» منتشر میشد. به برکت اینترنت اکنون این سه مقاله را مییابم:
۱- اراسم و کالون، دو چهره از نوزایی شمالی، نوشته ا. طباطبایی، هدهد شماره ۳۳، تیر ۱۳۶۱، ۱۱ صفحه.
۲- سرود ئوئرتا، نوشته ا. طباطبایی، هدهد شماره ۳۴، شهریور ۱۳۶۱، ۳ صفحه.
۳- اندیشههایی درباره شناخت اسلوبهای واقعیت عینی، نوشته ا. طباطبایی، هدهد شماره ۳۵، مهر ۱۳۶۱، ۴ صفحه.
حافظهی خیانتپیشهام یاری نمیکند که بهیاد بیاورم آیا نوشتههای دیگری هم در هدهد منتشر شد یا نه. انتشار این مجله نیز در پاییز ۱۳۶۱ ممنوع شد.
در مجلهی چیستا طبری با نام کاوس صداقت مینوشت. از آن میان نوشتههای زیر را مییابم:
۱- زیستن انسان و بهزیستی او، چیستا شماره ۳، آبان ۱۳۶۰، ۵ صفحه.
۲- برگی در گردباد، چیستا شماره ۴، آذر ۱۳۶۰، ۶ صفحه.
۳- چشمانداز تاریخ، چیستا، شماره ۵، دی ۱۳۶۰، ۴ صفحه.
۴- شمهای درباره تجربه بهعنوان منبع اساسی شناخت، چیستا شماره ۶، بهمن ۱۳۶۰، ۶ صفحه.
۵- چه میخواست و چه شد! (گوشهای از تاریخ)، چیستا شماره ۷، اسفند ۱۳۶۰، ۹ صفحه.
۶- نوروز، چیستا شماره ۸، فروردین ۱۳۶۱، ۶ صفحه.
۷- تمدن یونانی و سیر بعدی تمدن در اروپا، چیستا شماره ۹، اردیبهشت ۱۳۶۱، ۴ صفحه.
۸- میانگین زرین، چیستا شماره ۱۰، خرداد ۱۳۶۱، ۵ صفحه.
۹- در بنبست تنهایی (گوشهای عبرتانگیز از تاریخ: آخرین روزهای لوئی چهاردهم)، چیستا، شماره ۱۱، شهریور ۱۳۶۱، ۷ صفحه.
۱۰- عوامل طبیعی، اجتماعی و عقیدتی و احساس خوشبختی، چیستا شماره ۱۲، مهر ۱۳۶۱، ۸ صفحه.
۱۱- نقد و معرفی کتاب، نوشته کاوس صداقت و دیگران، چیستا شماره ۱۳، آبان ۱۳۶۱.
۱۲- زیستنامه و تاریخ، چیستا شماره ۱۳، آبان ۱۳۶۱، ۶ صفحه.
۱۳- نقد و بررسی کتاب، نوشته کاوس صداقت و دیگران، چیستا شماره ۱۴، آذر ۱۳۶۱.
۱۴- بنیاد اساطیری حماسه ملی ایران، چیستا شماره ۱۵، دی ۱۳۶۱، ۶ صفحه.
۱۵- راز شخصیت، چیستا، شماره ۱۶، بهمن ۱۳۶۱، ۵ صفحه. [پس از دستگیری گروه بزرگی از رهبران حزب]
۱۶- پادشاه خورشید (بررسی تاریخی)، چیستا شماره ۱۷ و ۱۸، فروردین ۱۳۶۲، ۱۰ صفحه.
۱۷- نقد و معرفی کتاب، نوشته کاوس صداقت و دیگران، چیستا شماره ۱۹، اردیبهشت ۱۳۶۲. [پس از دستگیری طبری]
سبک و سیاق و انشا و واژگان، و حتی عنوان و موضوع این نوشتهها به روشنی نشان میدهند که قلم، قلم طبریست، اما برای محکمکاری، تصویر تکهای از دستنوشتهی او را از «تمدن یونانی و سیر بعدی تمدن در اروپا» (که با نام کاوس صداقت در چیستا منتشر شد) اینجا میآورم. این تنها نمونهایست که از آنچه در بالا برشمردم برایم مانده. همچنین یادداشتی را نقل میکنم با عنوان «برخی خواهشها...» که متن آن نشان میدهد که خطاب به «دوستان عزیز» بیرون از ارتباط سازمانی و بیرون از حزب نوشته شدهاست.
احسان طبری در سالهای زندگی و کار در مسکو و لایپزیگ نامهای مستعار دیگری نیز داشتهاست، مانند پرویز شاد، ا. سپهر، و...
«قابل توجه دوستان عزیز!این یادداشت تاریخ ندارد، و متأسفانه به یاد نمیآورم که از کدام «جزوه» سخن میگوید و خطاب به چه کسیست.
برخی خواهشها در مورد چاپ این جزوه:
۱) حروف متن باید بزرگتر از ۱۲ باشد تا دشواریِ نسبیِ علمی و فلسفی متن را، روشنی خط جبران کند؛
۲) حواشی باید با ۸ سیاه باشد؛
۳) نسبت به صحت چاپ کلمات به خط لاتین باید توجه شود چون تعدادشان از اسم و اصطلاح زیاد است؛
۴) نقطهگذاری، گیومه، پارانتز، سرسطرها مراعات شود و اگر در مواردی میتوان سرسطر نویی ایجاد کرد و منطقی باشد، بهتر است؛
۵) نام مؤلف را از جهت کاستن از دشواری اگر صلاح ندانستید، نگذارید و به همان امضاء ط. در مقدمه و نتیجه اکتفا شود. (البته بسته است به نظر دوست ما). اگر رساله با سرعت چاپ شود قاعده «و فیالتأخیرُ آفات» مراعات شده است، این دیگر بسته است به لطف دوستان و امکانات.
۶) البته من در امور اداری آن دوستان عزیز مداخلهٔ بیجا نمیکنم ولی اگر بتوان از دوست آورندهٔ این اوراق [شیوا] خواستار شد که نسبت به تصحیح متون به دوستان دیگر مربوط به این کار، یاری رساند، از لحاظ دادن متنی تهی از غلط و اشتباه، مفید خواهد بود.
۷) لطفاً در کادر امکان یک تکثیر اولیه انجام گیرد که این اوراق (که برای آن کار بسیاری رفتهاست) دچار سرنوشت «گوشههای ادب فارسی» نشود.»
«گوشههای ادب فارسی» مجموعهای از نوشتههای طبری بود که در حملهی عوامل امنیتی جمهوری اسلامی به یکی از دفترهای انتشارات حزب به یغما رفت.
3 comments:
.سلام شیوای عزیز. ممنون از اطلاع رسانی
ری مانک، نویسنده زندگینامه دو جلدی برتراند راسل، در مقدمه کتابش به عادت منظم راسل به نوشتن اشاره می کند و بعد اضافه می کند هیچ تنابنده ای نمی تواند ادعا کند تمام نوشته های راسل را خوانده است چون خواندن این حجم از نوشته از یک نویسنده – کتاب های علمی، فلسفی، اجتماعی، سیاسی، مقالات، نامه ها، ... – از توان هیچ محققی بر نمی آید. احتمالا زندگینامه نویس احسان طبری هم باید در مقدمه کتابش چنین اعترافی بکند! این نکته که تمام نوشته های طبری به نام خودش نیست هم مزید بر علت است. کاش تا هنوز کسانی که طبری را از نزدیک می شناختند زنده هستند زندگینامه نویس طبری دست به کار شود
.خوش حالم که هنوز خوانندگان وبلاگتان را فراموش نکرده اید
شاد باشید، محمد
سپاسگزارم از مهر شما محمد گرامی. درباره زندگینامه طبری با شما موافقم. مدعی فراوان است، اما من یکی از آنها نیستم! اینجا و آنجا تکههای ریز و درشتی از محصولات کار من درباره طبری نقل میکنند، بی هیچ نام و اشارهای به این که از کجا آن را نقل میکنند.ء
خانم یا آقای قربانی، بسیار سپاسگزارم از مهر شما نسبت به نوشتههایم. کامنت شما را منتشر نکردم، زیرا نشانی ایمیل شما در آن وجود دارد. اما به نشانی دادهشده ای میل فرستادم. نشانی من، که در ستون سمت راست وبلاگ هم داده شد، این است:
Otaghe.mousighi ;at; gmail.com
Post a Comment