سومین منظومهی قیرغیزی که رادلوف به ما عرضه میکند مربوط است به ار تؤشتوک (تؤشتوک قهرمان).(98) این داستان برای سایر ترکان نیز آشناست. جایی آن را بهشکل داستانی به نثر نقل میکنند (نگاه کنید به بخشهای بعدی همین کتاب)، و در جاهایی دیگر با نامهای جیرتوشلوک Jirtüshlük(99) و یئرتوشتوک Jär-Tüshtük (یا "کسی که در زمین فرو میرود")(100) او را میشناسند. این داستان نیز مانند داستان جولوی به شکل حماسه ارائه میشود، اما سراسر آن شامل زندگانی مردیست که کارها و سرگذشتاش بیش از آنکه مادی و دنیوی باشند، روحانیاند و ماجراهای اصلی او در "آن دنیا" و جهان ارواح روی میدهند. از این رو، گفتوگوی بیشتر دربارهی این منظومه را در فصل مربوط به "منظومهها و دستانهای غیر قهرمانی" پی میگیریم. با اینهمه اینجا میتوان اشاره کرد که ماجراهای آندنیایی قهرمان از بسیاری لحاظ به ماجراهای قهرمانی معمولی ماناس و جولوی شباهت دارند، و با توجه به اشارههایی که در رشته منظومههای ماناس و جولوی به خود این قهرمان و اسب نامدارش چالقویروق Chal Kuiruk شده، پیداست که ار تؤشتوک نیز یکی از چهرههای شناختهشدهی داستانهای قهرمانیست. برای نمونه میتوانیم از منظومهی بوقمورون یاد کنیم(101) که در آن از رابطهی ار تؤشتوک با ماناس و آلامانبت سخن میرود و وصف مسابقهی اسبدوانی او با همسر جولوی را میشنویم.
سه رشته منظومهای که بر رسیدیم همپوشیهایی دارند. ار تؤشتوک همچنان که دیدیم هم در ماناس و هم در منظومهی بلند دیگری که خود قهرمان آن است ظاهر میشود. جولوی که خود قهرمان منظومهی جداگانهایست، در ماناس حریف او میشود و از نقل قولهای دیگری نیز همپوشیهایی از داستان این دو منظومه آشکار میشود.(102) بولوت پسر جولوی، و آقسایقال همسر او، در مسابقههای بوقمورون نیز حضور دارند. قاراچای ِ قالموق دشمن بزرگ جولوی، ضربهی سنگین آلامانبت را نیز میچشد. قونقیربای تحصیلدار مالیاتی چینی رشته منظومههای ماناس در جولوی نیز ظاهر میشود و اورومخان به او مأموریت میدهد که آقسایقال را همراهی کند، از گزند قالموقها حفظ کند و به خانهاش برساند. گذشته از اینها پیداست که قهرمانان دیگری که در سه رشته منظومههای مورد بحث ما از آنان نام برده میشود، خود کانون رشته داستانهای دیگری هستند که پیوسته به آنها نیز اشارههایی میشود. برای نمونه در وصف ار کوشوی به تکرار میشنویم:
همان که درهای بسته و مقدس بهشت را گشود،
همان که درهای بستهی بازارها را گشود.(103)
از این رو شکی نیست که ار کوشوی افتخار آوردن اسلام به میان نوقایها را داشته و نیز خود قهرمان منظومه یا رشتهای از منظومهها بودهاست. در واقع نیز او خود فهرستی از ماجراهایی که در آنها شرکت داشته ارائه میدهد، و از مطالب اشارهگونهای که دربارهی او نقل میشود، پیداست که از شنوندگان انتظار میرود که با داستانهای مورد اشاره آشنایی داشتهباشند.
همچنین در منظومههای قیرغیزی به فراوانی به جامقیرچی فرمانروای نوقای اشاره میشود(104) که حوزهی نفوذش همواره برای ار کؤکچؤ خطرناک است، و ماناس نیز او را حریف همپای خود میشمارد. از این رو شکی نیست که او نیز از قهرمانان منظومههای قیرغیزیست و او را همچون قهرمانی مستقل ارج مینهند. در بخشهای آینده خواهیم دید که رویاروییها و نبردهای جامقیرچی و ار کؤکچؤ مضمون پارهای از منظومههای قهرمانی قازاخی را نیز تشکیل میدهد.
رشته منظومههای قیرغیزی بهطور کلی مضامین خود را یکراست از زندگی بر میدارند. اینجا زندگانی و ماجراهای مردان و زنان قهرمان با صحنهآرایی طبیعی تصویر میشود و اگر مقداری اغراق یا ستایشهای شاعرانه، و آنچه را که سبک قهرمانی مینامیم مجاز بشماریم، کارها و عادتهای آنان را اغلب با واقعگرایی سادهای توصیف میکنند. تواناییها و نیروی بدنی آنان آدمیوار است. سفرهای آنان، بر خلاف سفرهای مردان و زنان قهرمان منظومههای آباکان و استپهای پیرامون که دیر تر به آن میرسیم، به حوزه زمین محدود میشود و آنان را بیش از آنچه از مردان بزرگ و اسبهای عالی انتظار میرود از سرزمینشان دور نمیکند. شخصیتپردازیهای موجود در منظومهها به یک اندازه متقاعدکننده است، با این همه همچنان که شایستهی بهترین منظومههای حماسیست، ظرافت و لطافت در آنها نیست. شخصیتها بهطور طبیعی معرفی میشوند، بخشی بهکمک نقل جزئیات فراوان، و بخشی به نیروی انتخاب و سلیقهی خطاناپذیر راوی. برای دادن نمونهای از توصیفی موجز که در مورد یک شخصیت فرعی داستان بهکار میرود، گوشهای از یک منظومه را نقل میکنیم که در آن آقارکچ Ak Erkäch همسر ار کؤکچو فرمانروای اویغور، قهرمان قالموق آلامانبت را میبیند که سوار بر اسب بهسوی خانهی آنان روان است، و سخت به بزکدوزک و آماده شدن برای دیدار با او میپردازد:
آقارکچ، زیبای پاکزاد،
تاج پر زرقوبرق و آراستهاش را
بر سر نهاد،
فرقش را از راست گشود،
و گیسوانش را در راست آراست؛
فرقش را از چپ گشود،
و گیسوانش را در چپ آراست.
گیسوبند طلائیش را
بر انتهای ماه راست کرد،
گیسوبند نقرهایش را
بر انتهای خورشید راست کرد؛(105)
چون سگی ملوس یکوری خرامید،
چون سگی ملوس نالید
دندانهایش را به لبخندی نمایاند،
با نفساش عطری پراکند،
چون برهای کوچک جستوخیز کرد،
حلقههای زلفش بر شانههایش ریخت.
آقارکچ، دختر شاهزاده،
از در درآمد،
و قهرمانش آلامانبت را
در راه پیشواز کرد.(106)
با این توصیف، تجسم این زن سبکسر و احساساتی برای ما دشوار نیست، و آماده میشویم برای فتنهای که در پی میآید، و کدورتی که میان شوهر پا به سن گذاشتهی آقارکچ و قهرمان جوان و زننواز قالموق پیش میآید.
به نظر میرسد که در این رشته از منظومهها، همچنان که در بیلینیهای روسی، هیچ قاعدهی مشخص یا سنت جاافتادهای برای محدود کردن رویدادهایی که در یک منظومه روایت میشوند وجود ندارد. منظومهی زایش ماناس کموبیش در همان چارچوبی میماند که عنوان آن حکایت میکند. منظومهی تغییر دین آلامانبت، رانده شدن او از اردوی ار کؤکچؤ و پیوستن او به ماناس، همگی زنجیرهی کاملی از حوادث را تشکیل میدهند. اما از سوی دیگر رویدادهای منظومهی سوم، یعنی نبرد میان ماناس و ار کؤکچؤ، و دیگر رویدادها، در روایتی که به ما رسیده، بسیار بی انسجام در کنار هم آمدهاند. به نظر میرسد که برخی از رویدادها حذف شدهاند یا برخی رویدادها از منظومههای دیگر بهوام گرفته شدهاند، بی آنکه با این منظومه تطبیق داده شوند. پیداست که خوانندهی دورهگرد قیرغیز نیز مانند بیلینیگوی روس رویدادها را مناسب حال خود و مناسب مزاج شنوندگانش از میان گنجینهی غنی آنچه در ذهن دارد دستچین میکند، و میخواند، و این کار بستگی کامل دارد به درجهی استعداد و بازآفرینی گوناگون نقالان و میزان موفقیت هر یک بسته به حال و حوصلهی او در آن لحظه.
از این شرح مختصر دربارهی منظومهها، ملاحظه میشود که رشتهی ماناس مجموعهایست از منظومههای قهرمانی جداگانه که هر کدام مربوط است به سرگذشت یک قهرمان یا گروههای گوناگون قهرمانان. این ساختار در منظومههای ترکان آباکان نیز وجود دارد، اما تفاوتی در این میان هست. منظومههای آباکان بهکلی یا تا حدود زیادی مستقل از هماند، اما وجه مشخص منظومههای قیرغیزی آن است که شخصیتهای یک منظومه در منظومههای دیگر نیز ظاهر میشوند. اینان همگی همعصراند و بیشترشان، اگر نگوییم همهشان، یکدیگر را میشناسند. کموبیش همهی قهرمانان رشتهی ماناس در بیشتر منظومهها ظاهر میشوند، منتها با درجهی اهمیت گوناگون. رشته منظومههای ماناس در واقع تصویریست از زندگی و فعالیتهای بزرگترین قهرمانان شاخهای از نوقایها در دورهای معین از تاریخ.
با در نظر گرفتن همپوشیهایی که از نظر شرکت شخصیتها در منظومهها وجود دارد و در بالا از آن سخن رفت، ممکن است انتظار رود که منظومههای جولوی و ار تؤشتوک باید به همان میزان در رشته منظومههای ماناس راه یافتهباشند که در منظومهی "بوقمورون و پسرانش" راه یافتهاند. اما این انتظار بیجاییست. گرچه ار تؤشتوک در منظومهی بوقمورون ظاهر میشود، اما نقش او اندک است، و گرچه ماناس در منظومهی جولوی خودی نشان میدهد، اما بهخوبی آشکار است که برای صحنهآرایی آن لحظهی خوانندهی دورهگرد، جولوی چهرهای جالبتر و مهمتر است و قهرمان او در آن لحظه هموست، حال آنکه ماناس با آنهمه دبدبه و کبکبه اینجا تنها میهمانی موقتیست که بر مدار جهان جولوی میچرخد. منظومههای قیرغیزی در واقع جایی میان منظومههای آباکان، که همچنان که گفتیم همه مستقل از هماند، از یک سو، و بیلینیهای روسی از سوی دیگر قرار دارند. هر یک از بیلینیهای روسی در وصف ماجراهای قهرمان جداگانهای هستند و تنها عاملی که آنها را به هم میپیوندد چهرهی مرکزی اما خونسرد و بی خاصیت شاهزاده ولادیمیر Prince Vladimir است. در منظومههای ماناس چهرهی کانونی به هیچ وجه خونسرد و بی خاصیت نیست. در پارهای موارد او خود چهرهی کانونی و بسیار فعال است، اما در برخی دیگر از منظومهها فعالترین قهرمانان بستگان او، دوستانش، یا پیروانش هستند و مهمترین کارها را همیشه خود قهرمان به انجام نمیرساند.
به نظر میرسد که در منظومههای ماناس "دایره"ای طی میشود. یک سرکردهی جزء قبیلهی ساری – نوقای در حال بهدست آوردن اعتباری ادبیست، و این خود اضافه بر نفوذ سیاسی یا نظامیست که او شاید در عمل به آن دست یافتهاست. این اعتبار ادبی را ماناس بیگمان مدیون نقالان قیرغیزیست. دیدیم که نقالان برای گرویدن آلامانبت برادر همقسم ماناس به دین اسلام و هواخواهی ار کؤکچؤ و ار کوشوی از اسلام اهمیت بسیاری قائلاند. بنابراین تردیدی نیست که نفوذ اسلام در رشتهی منظومهها هر چند سطحی و متأخر است، با این حال نیرومند است و احتمال زیادی دارد که به برکت نفوذ نقالان مسلمان است که ماناس چنین اعتباری کسب کرده و مجموعهی منظومهها چنین انسجامی یافتهاست. دقیقتر بگوییم: به نظر میرسد و احتمال دارد که این رهبران با گرویدن به اسلام پشتیبانی سیاسی ترکستان روسیه را تا حدودی به خود جلب کردهباشند و همین پشتیبانی مایهی کسب ثروت و اعتباری فراتر از همسایگانشان شدهاست. این به نوبهی خود بهترین راهی بوده که نقالان حرفهای را علاقمند و ستایشگر آنان میکردهاست.
(فصل دوم ادامه دارد)
____________________________________
98 - ار Er یا Är بهترکی یعنی مرد، دلاور، قهرمان. در گفتوگوی روزمره آن را بهمعنای شوهر بهکار میبرند [مترجم فارسی].
سه رشته منظومهای که بر رسیدیم همپوشیهایی دارند. ار تؤشتوک همچنان که دیدیم هم در ماناس و هم در منظومهی بلند دیگری که خود قهرمان آن است ظاهر میشود. جولوی که خود قهرمان منظومهی جداگانهایست، در ماناس حریف او میشود و از نقل قولهای دیگری نیز همپوشیهایی از داستان این دو منظومه آشکار میشود.(102) بولوت پسر جولوی، و آقسایقال همسر او، در مسابقههای بوقمورون نیز حضور دارند. قاراچای ِ قالموق دشمن بزرگ جولوی، ضربهی سنگین آلامانبت را نیز میچشد. قونقیربای تحصیلدار مالیاتی چینی رشته منظومههای ماناس در جولوی نیز ظاهر میشود و اورومخان به او مأموریت میدهد که آقسایقال را همراهی کند، از گزند قالموقها حفظ کند و به خانهاش برساند. گذشته از اینها پیداست که قهرمانان دیگری که در سه رشته منظومههای مورد بحث ما از آنان نام برده میشود، خود کانون رشته داستانهای دیگری هستند که پیوسته به آنها نیز اشارههایی میشود. برای نمونه در وصف ار کوشوی به تکرار میشنویم:
همان که درهای بسته و مقدس بهشت را گشود،
همان که درهای بستهی بازارها را گشود.(103)
از این رو شکی نیست که ار کوشوی افتخار آوردن اسلام به میان نوقایها را داشته و نیز خود قهرمان منظومه یا رشتهای از منظومهها بودهاست. در واقع نیز او خود فهرستی از ماجراهایی که در آنها شرکت داشته ارائه میدهد، و از مطالب اشارهگونهای که دربارهی او نقل میشود، پیداست که از شنوندگان انتظار میرود که با داستانهای مورد اشاره آشنایی داشتهباشند.
همچنین در منظومههای قیرغیزی به فراوانی به جامقیرچی فرمانروای نوقای اشاره میشود(104) که حوزهی نفوذش همواره برای ار کؤکچؤ خطرناک است، و ماناس نیز او را حریف همپای خود میشمارد. از این رو شکی نیست که او نیز از قهرمانان منظومههای قیرغیزیست و او را همچون قهرمانی مستقل ارج مینهند. در بخشهای آینده خواهیم دید که رویاروییها و نبردهای جامقیرچی و ار کؤکچؤ مضمون پارهای از منظومههای قهرمانی قازاخی را نیز تشکیل میدهد.
رشته منظومههای قیرغیزی بهطور کلی مضامین خود را یکراست از زندگی بر میدارند. اینجا زندگانی و ماجراهای مردان و زنان قهرمان با صحنهآرایی طبیعی تصویر میشود و اگر مقداری اغراق یا ستایشهای شاعرانه، و آنچه را که سبک قهرمانی مینامیم مجاز بشماریم، کارها و عادتهای آنان را اغلب با واقعگرایی سادهای توصیف میکنند. تواناییها و نیروی بدنی آنان آدمیوار است. سفرهای آنان، بر خلاف سفرهای مردان و زنان قهرمان منظومههای آباکان و استپهای پیرامون که دیر تر به آن میرسیم، به حوزه زمین محدود میشود و آنان را بیش از آنچه از مردان بزرگ و اسبهای عالی انتظار میرود از سرزمینشان دور نمیکند. شخصیتپردازیهای موجود در منظومهها به یک اندازه متقاعدکننده است، با این همه همچنان که شایستهی بهترین منظومههای حماسیست، ظرافت و لطافت در آنها نیست. شخصیتها بهطور طبیعی معرفی میشوند، بخشی بهکمک نقل جزئیات فراوان، و بخشی به نیروی انتخاب و سلیقهی خطاناپذیر راوی. برای دادن نمونهای از توصیفی موجز که در مورد یک شخصیت فرعی داستان بهکار میرود، گوشهای از یک منظومه را نقل میکنیم که در آن آقارکچ Ak Erkäch همسر ار کؤکچو فرمانروای اویغور، قهرمان قالموق آلامانبت را میبیند که سوار بر اسب بهسوی خانهی آنان روان است، و سخت به بزکدوزک و آماده شدن برای دیدار با او میپردازد:
آقارکچ، زیبای پاکزاد،
تاج پر زرقوبرق و آراستهاش را
بر سر نهاد،
فرقش را از راست گشود،
و گیسوانش را در راست آراست؛
فرقش را از چپ گشود،
و گیسوانش را در چپ آراست.
گیسوبند طلائیش را
بر انتهای ماه راست کرد،
گیسوبند نقرهایش را
بر انتهای خورشید راست کرد؛(105)
چون سگی ملوس یکوری خرامید،
چون سگی ملوس نالید
دندانهایش را به لبخندی نمایاند،
با نفساش عطری پراکند،
چون برهای کوچک جستوخیز کرد،
حلقههای زلفش بر شانههایش ریخت.
آقارکچ، دختر شاهزاده،
از در درآمد،
و قهرمانش آلامانبت را
در راه پیشواز کرد.(106)
با این توصیف، تجسم این زن سبکسر و احساساتی برای ما دشوار نیست، و آماده میشویم برای فتنهای که در پی میآید، و کدورتی که میان شوهر پا به سن گذاشتهی آقارکچ و قهرمان جوان و زننواز قالموق پیش میآید.
به نظر میرسد که در این رشته از منظومهها، همچنان که در بیلینیهای روسی، هیچ قاعدهی مشخص یا سنت جاافتادهای برای محدود کردن رویدادهایی که در یک منظومه روایت میشوند وجود ندارد. منظومهی زایش ماناس کموبیش در همان چارچوبی میماند که عنوان آن حکایت میکند. منظومهی تغییر دین آلامانبت، رانده شدن او از اردوی ار کؤکچؤ و پیوستن او به ماناس، همگی زنجیرهی کاملی از حوادث را تشکیل میدهند. اما از سوی دیگر رویدادهای منظومهی سوم، یعنی نبرد میان ماناس و ار کؤکچؤ، و دیگر رویدادها، در روایتی که به ما رسیده، بسیار بی انسجام در کنار هم آمدهاند. به نظر میرسد که برخی از رویدادها حذف شدهاند یا برخی رویدادها از منظومههای دیگر بهوام گرفته شدهاند، بی آنکه با این منظومه تطبیق داده شوند. پیداست که خوانندهی دورهگرد قیرغیز نیز مانند بیلینیگوی روس رویدادها را مناسب حال خود و مناسب مزاج شنوندگانش از میان گنجینهی غنی آنچه در ذهن دارد دستچین میکند، و میخواند، و این کار بستگی کامل دارد به درجهی استعداد و بازآفرینی گوناگون نقالان و میزان موفقیت هر یک بسته به حال و حوصلهی او در آن لحظه.
از این شرح مختصر دربارهی منظومهها، ملاحظه میشود که رشتهی ماناس مجموعهایست از منظومههای قهرمانی جداگانه که هر کدام مربوط است به سرگذشت یک قهرمان یا گروههای گوناگون قهرمانان. این ساختار در منظومههای ترکان آباکان نیز وجود دارد، اما تفاوتی در این میان هست. منظومههای آباکان بهکلی یا تا حدود زیادی مستقل از هماند، اما وجه مشخص منظومههای قیرغیزی آن است که شخصیتهای یک منظومه در منظومههای دیگر نیز ظاهر میشوند. اینان همگی همعصراند و بیشترشان، اگر نگوییم همهشان، یکدیگر را میشناسند. کموبیش همهی قهرمانان رشتهی ماناس در بیشتر منظومهها ظاهر میشوند، منتها با درجهی اهمیت گوناگون. رشته منظومههای ماناس در واقع تصویریست از زندگی و فعالیتهای بزرگترین قهرمانان شاخهای از نوقایها در دورهای معین از تاریخ.
با در نظر گرفتن همپوشیهایی که از نظر شرکت شخصیتها در منظومهها وجود دارد و در بالا از آن سخن رفت، ممکن است انتظار رود که منظومههای جولوی و ار تؤشتوک باید به همان میزان در رشته منظومههای ماناس راه یافتهباشند که در منظومهی "بوقمورون و پسرانش" راه یافتهاند. اما این انتظار بیجاییست. گرچه ار تؤشتوک در منظومهی بوقمورون ظاهر میشود، اما نقش او اندک است، و گرچه ماناس در منظومهی جولوی خودی نشان میدهد، اما بهخوبی آشکار است که برای صحنهآرایی آن لحظهی خوانندهی دورهگرد، جولوی چهرهای جالبتر و مهمتر است و قهرمان او در آن لحظه هموست، حال آنکه ماناس با آنهمه دبدبه و کبکبه اینجا تنها میهمانی موقتیست که بر مدار جهان جولوی میچرخد. منظومههای قیرغیزی در واقع جایی میان منظومههای آباکان، که همچنان که گفتیم همه مستقل از هماند، از یک سو، و بیلینیهای روسی از سوی دیگر قرار دارند. هر یک از بیلینیهای روسی در وصف ماجراهای قهرمان جداگانهای هستند و تنها عاملی که آنها را به هم میپیوندد چهرهی مرکزی اما خونسرد و بی خاصیت شاهزاده ولادیمیر Prince Vladimir است. در منظومههای ماناس چهرهی کانونی به هیچ وجه خونسرد و بی خاصیت نیست. در پارهای موارد او خود چهرهی کانونی و بسیار فعال است، اما در برخی دیگر از منظومهها فعالترین قهرمانان بستگان او، دوستانش، یا پیروانش هستند و مهمترین کارها را همیشه خود قهرمان به انجام نمیرساند.
به نظر میرسد که در منظومههای ماناس "دایره"ای طی میشود. یک سرکردهی جزء قبیلهی ساری – نوقای در حال بهدست آوردن اعتباری ادبیست، و این خود اضافه بر نفوذ سیاسی یا نظامیست که او شاید در عمل به آن دست یافتهاست. این اعتبار ادبی را ماناس بیگمان مدیون نقالان قیرغیزیست. دیدیم که نقالان برای گرویدن آلامانبت برادر همقسم ماناس به دین اسلام و هواخواهی ار کؤکچؤ و ار کوشوی از اسلام اهمیت بسیاری قائلاند. بنابراین تردیدی نیست که نفوذ اسلام در رشتهی منظومهها هر چند سطحی و متأخر است، با این حال نیرومند است و احتمال زیادی دارد که به برکت نفوذ نقالان مسلمان است که ماناس چنین اعتباری کسب کرده و مجموعهی منظومهها چنین انسجامی یافتهاست. دقیقتر بگوییم: به نظر میرسد و احتمال دارد که این رهبران با گرویدن به اسلام پشتیبانی سیاسی ترکستان روسیه را تا حدودی به خود جلب کردهباشند و همین پشتیبانی مایهی کسب ثروت و اعتباری فراتر از همسایگانشان شدهاست. این به نوبهی خود بهترین راهی بوده که نقالان حرفهای را علاقمند و ستایشگر آنان میکردهاست.
(فصل دوم ادامه دارد)
____________________________________
98 - ار Er یا Är بهترکی یعنی مرد، دلاور، قهرمان. در گفتوگوی روزمره آن را بهمعنای شوهر بهکار میبرند [مترجم فارسی].
99 - Proben iv, 443; cf. V, xii.
100 - Ibid. v, xiv.
101 - Ibid. Pp. 162, ll. 698 ff.; 169, ll. 925 ff.; 173, ll. 1034 ff.; 514, ll. 4821 ff.; etc.
102 - See e.g. Proben v, 51, ll. 1501 f.; ibid. p. 146, ll. 139 ff.; p. 167, ll. 841 ff.
103 - Cf. E.g. ibid. P. 18, ll. 394 ff.; p. 142, ll. 27 ff.
104 - E.g. ibid. P. 75.
100 - Ibid. v, xiv.
101 - Ibid. Pp. 162, ll. 698 ff.; 169, ll. 925 ff.; 173, ll. 1034 ff.; 514, ll. 4821 ff.; etc.
102 - See e.g. Proben v, 51, ll. 1501 f.; ibid. p. 146, ll. 139 ff.; p. 167, ll. 841 ff.
103 - Cf. E.g. ibid. P. 18, ll. 394 ff.; p. 142, ll. 27 ff.
104 - E.g. ibid. P. 75.
105 - اینها به احتمالی تزئینات فلزی به شکل خورشید و هلال ماه و غیره هستند که زنان بر سر مینهادهاند.
106 - Proben v, 38, ll. 1023 ff.
No comments:
Post a Comment