رویدادهای ناخجستهی روز 11 سپتامبر در سالهای گوناگون و در گوشه و کنار جهان همه به یک سو، یکی از رویدادهای خجستهی این روز در سال 1935 به جهان آمدن آروو پرت Arvo Pärt در جمهوری استونی بود، که اکنون، در هشتادسالگی، یکی از بزرگترین آهنگسازان دوران ما شمرده میشود.
نام او را در متنهای فارسی "پارت" مینویسند که درست نیست و به زبان خود او نامش به فتح پ و مانند "پرت" در "پرت کردن" گفته میشود.
یکی از معروفترین آثار او "آینه در آینه" Spiegel im Spiegel نام دارد که آن را در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بیشماری بهکار بردهاند. اینجا بشنویدش.
او در آغاز کارش متأثر از آثار شوستاکوویچ، پراکوفییف، بارتوک، و شؤنبرگ بود، اما در پایان دههی 1960 دچار بحران خلاقیت شد، و دوست نزدیکش خانم سوفیا گوبایدولینا Sofia Gubaidulina، که خود آهنگساز بزرگیست، نقل کردهاست که پرت به دنبال پاسخی برای این پرسش میگشت که "وظیفه و نقش موسیقی مدرن چیست؟"
او در طول جستوجویش نزدیک هشت سال اثر مهمی نیافرید، اما پس از پیوستن به کلیسای اورتودوکس در سال 1972 در عوالم روحانی و عرفانی غرق شد، و گویی پاسخ را در این عوالم یافت. او در این هنگام سبکی را اختراع کرد سهضربی و "کمینهگرا" (مینیمالیستی) که خود آن را "تینتینابولی" Tintinnabuli مینامد.
در این سبک، به گفتهی خود او و توصیف دیگران، موسیقی از صدا، پژواک صدا، و سکوت میان پژواکها ساخته میشود. بسیاری از آثار او از پژواکهایی ساخته میشوند که در سکوت محو میشوند. مشخصهی موسیقی او را "پاکیزگی، سکوت، و زیبایی" میدانند. میگویند که زبان موسیقی او یگانهاست، و او هیچ نوت و هیچ صدایی را به دست تصادف نمیسپارد و همه چیز بهدقت اندیشیده و حسابشده است. او گفتهاست که تکتک نوتهای او را باید چنان نواخت که مانند "شکوفهای زیبا" جلوهگر شوند؛ و نیز گفتهاست که سکوت میان صداها مهمتر از خود صداهاست، چه، سکوت است که به صداها معنی میدهد.
هنگام گوش دادن به بسیاری از آثار او، پس از چند دقیقه شنونده شاید فکر کند که هیچ اتفاقی نمیافتد و این یکنواختی راه بهجایی نخواهد برد. اما یکی از همکاران او بهدرستی میگوید که «اگر کمی بیشتر گوش کنید، احساس میکنید که با این آرامش هماهنگ شدهاید و این آرامش شما را تا ابدیت همراهی میکند.»
دغدغهی بزرگ آروو پرت راندهشدن آدم از بهشت، از دست رفتن بهشت، و دگرگونی انسان به موجودی گناهکار است که پلیدی در وجودش راه یافتهاست. او غصهی بهشت گمشده را میخورد. اما میگوید که پیام موسیقی او درد و رنج نیست، چه درد و رنج تنها در نبود عشق بروز میکند، و اگر عشق باشد، انسان میتواند به آرامش برسد. او میگوید که موسیقیاش راهی به روشنایی میجوید.
من با دین و مذهب، با رنجنامههای عیسی و حسین و دیگران، میانهای ندارم. اما موسیقی پرت را دوست دارم. بهگمانم دوستان او راست میگویند که موسیقی پرت "مذهبی" نیست، "روحانی"ست. موسیقی پرت به من میگوید: آهای، انسان، بایست! گوش بده! نگاه کن! بشنو! ببین! این سکون را احساس کن؛ این سکوت را گوش بده! بشنو که در دل این سکوت چه ریزصداهایی هست! ببین که این تکبرگ چگونه آرام تکان میخورد! ببین که این قطرهی آب باران چگونه بر شاخهی لخت و نازک درخت میلغزد! چرا میدوی؟ به کجا داری میشتابی؟ به کجا میخواهی برسی؟ این چه کاریست که داری میکنی؟ بنشین! آرام بگیر! نگاه کن...، نگاه کن...! سکون را ببین! گوش بده... گوش بده...! سکوت را بشنو!
شمایی که در سوئد هستید، تا 12 اکتبر امسال یک فیلم مستند را دربارهی پرت در این نشانی، و اجرای تازهترین اثر او را در این نشانی میتوانید ببینید.
برخی از زیباترین آثار پرت: 1، 2، 3
و سیدی اثری از او را با نام Orient & Occident اگر یافتید، بخریدش، برای خودتان، یا هدیه برای دیگری. آن اثر در یوتیوب یافت نمیشود.
***
راستی، جا دارد از یکی از آموزگاران آروو پرت هم یاد کنم که یک ماه پیش، هفتم اوت، 85 ساله شد: ولیو تورمیس Veljo Tormis. و جالب آن که بافت اثرهای آموزگار و شاگرد هیچ شباهتی به هم ندارد. تورمیس از اعماق تاریخ موسیقی مردمش الهام میگیرد، و از جمله از موسیقی شمنها. یکی از معروفترین آثار او که از موسیقی شمنها الهام گرفته، "نفرین آهن" Curse Upon Iron نام دارد. این موسیقی هیجانانگیز و بیهمتا را اینجا بشنوید (بشنوید، یعنی این که چشمانتان را ببیندید و فقط گوش بدهید!).
نام او را در متنهای فارسی "پارت" مینویسند که درست نیست و به زبان خود او نامش به فتح پ و مانند "پرت" در "پرت کردن" گفته میشود.
یکی از معروفترین آثار او "آینه در آینه" Spiegel im Spiegel نام دارد که آن را در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بیشماری بهکار بردهاند. اینجا بشنویدش.
او در آغاز کارش متأثر از آثار شوستاکوویچ، پراکوفییف، بارتوک، و شؤنبرگ بود، اما در پایان دههی 1960 دچار بحران خلاقیت شد، و دوست نزدیکش خانم سوفیا گوبایدولینا Sofia Gubaidulina، که خود آهنگساز بزرگیست، نقل کردهاست که پرت به دنبال پاسخی برای این پرسش میگشت که "وظیفه و نقش موسیقی مدرن چیست؟"
او در طول جستوجویش نزدیک هشت سال اثر مهمی نیافرید، اما پس از پیوستن به کلیسای اورتودوکس در سال 1972 در عوالم روحانی و عرفانی غرق شد، و گویی پاسخ را در این عوالم یافت. او در این هنگام سبکی را اختراع کرد سهضربی و "کمینهگرا" (مینیمالیستی) که خود آن را "تینتینابولی" Tintinnabuli مینامد.
در این سبک، به گفتهی خود او و توصیف دیگران، موسیقی از صدا، پژواک صدا، و سکوت میان پژواکها ساخته میشود. بسیاری از آثار او از پژواکهایی ساخته میشوند که در سکوت محو میشوند. مشخصهی موسیقی او را "پاکیزگی، سکوت، و زیبایی" میدانند. میگویند که زبان موسیقی او یگانهاست، و او هیچ نوت و هیچ صدایی را به دست تصادف نمیسپارد و همه چیز بهدقت اندیشیده و حسابشده است. او گفتهاست که تکتک نوتهای او را باید چنان نواخت که مانند "شکوفهای زیبا" جلوهگر شوند؛ و نیز گفتهاست که سکوت میان صداها مهمتر از خود صداهاست، چه، سکوت است که به صداها معنی میدهد.
هنگام گوش دادن به بسیاری از آثار او، پس از چند دقیقه شنونده شاید فکر کند که هیچ اتفاقی نمیافتد و این یکنواختی راه بهجایی نخواهد برد. اما یکی از همکاران او بهدرستی میگوید که «اگر کمی بیشتر گوش کنید، احساس میکنید که با این آرامش هماهنگ شدهاید و این آرامش شما را تا ابدیت همراهی میکند.»
دغدغهی بزرگ آروو پرت راندهشدن آدم از بهشت، از دست رفتن بهشت، و دگرگونی انسان به موجودی گناهکار است که پلیدی در وجودش راه یافتهاست. او غصهی بهشت گمشده را میخورد. اما میگوید که پیام موسیقی او درد و رنج نیست، چه درد و رنج تنها در نبود عشق بروز میکند، و اگر عشق باشد، انسان میتواند به آرامش برسد. او میگوید که موسیقیاش راهی به روشنایی میجوید.
من با دین و مذهب، با رنجنامههای عیسی و حسین و دیگران، میانهای ندارم. اما موسیقی پرت را دوست دارم. بهگمانم دوستان او راست میگویند که موسیقی پرت "مذهبی" نیست، "روحانی"ست. موسیقی پرت به من میگوید: آهای، انسان، بایست! گوش بده! نگاه کن! بشنو! ببین! این سکون را احساس کن؛ این سکوت را گوش بده! بشنو که در دل این سکوت چه ریزصداهایی هست! ببین که این تکبرگ چگونه آرام تکان میخورد! ببین که این قطرهی آب باران چگونه بر شاخهی لخت و نازک درخت میلغزد! چرا میدوی؟ به کجا داری میشتابی؟ به کجا میخواهی برسی؟ این چه کاریست که داری میکنی؟ بنشین! آرام بگیر! نگاه کن...، نگاه کن...! سکون را ببین! گوش بده... گوش بده...! سکوت را بشنو!
شمایی که در سوئد هستید، تا 12 اکتبر امسال یک فیلم مستند را دربارهی پرت در این نشانی، و اجرای تازهترین اثر او را در این نشانی میتوانید ببینید.
برخی از زیباترین آثار پرت: 1، 2، 3
و سیدی اثری از او را با نام Orient & Occident اگر یافتید، بخریدش، برای خودتان، یا هدیه برای دیگری. آن اثر در یوتیوب یافت نمیشود.
***
راستی، جا دارد از یکی از آموزگاران آروو پرت هم یاد کنم که یک ماه پیش، هفتم اوت، 85 ساله شد: ولیو تورمیس Veljo Tormis. و جالب آن که بافت اثرهای آموزگار و شاگرد هیچ شباهتی به هم ندارد. تورمیس از اعماق تاریخ موسیقی مردمش الهام میگیرد، و از جمله از موسیقی شمنها. یکی از معروفترین آثار او که از موسیقی شمنها الهام گرفته، "نفرین آهن" Curse Upon Iron نام دارد. این موسیقی هیجانانگیز و بیهمتا را اینجا بشنوید (بشنوید، یعنی این که چشمانتان را ببیندید و فقط گوش بدهید!).
1 comment:
شیوا جان
درود بر شما که کاوش میکنی و این تکّههای جواهر را با دوستان تقسیم میکنی
سعید
Post a Comment