«زندگی ما همه جنبهی موقت دارد. همه فکر میکنند که زندگی در حال حاضر زندگی نیست و فعلاً باید سوخت و ساخت و نیز فعلاً باید حقارت را تحمل کرد، و لیکن این همه موقتی است و بالاخره یک روز زندگی واقعی شروع خواهد شد. بلی، یک روز! ما خویشتن را برای مردن آماده میکنیم، مردن با این حسرت که زندگی نکردیم. گاهی این فکر مرا به ستوه میآورد که: آدم بیش از یک بار به دنیا نمیآید و این عمر یکباره و منحصر به فرد را نیز دایم در موقت بودن و در انتظار روزی بهسر میبرد که زندگی واقعی شروع شود. باری عمر به همین شیوه میگذرد. هیچکس در حال زندگی نمیکند و هیچکس نیست که بتواند آنچه را که در روز انجام دادهاست به حساب دارائی مثبت خود بگذارد. هیچکس نیست که بتواند ادعا کند "از فلان موقع زندگی من شروع شدهاست!"»
اینیاتسیو سیلونه: نان و شراب (ترجمه محمد قاضی)
[از یادداشتهایم در پادگان چهلدختر (شاهرود)، اردیبهشت 1357]
اینیاتسیو سیلونه: نان و شراب (ترجمه محمد قاضی)
[از یادداشتهایم در پادگان چهلدختر (شاهرود)، اردیبهشت 1357]
No comments:
Post a Comment