29 September 2013

تورکوهایی دیگر - 3

در کوی دلدار

یکشنبه روز بازار زیتینلی ‏Zeytinli‏ (زیتونیه) است. خرید چندانی نداریم و تنها برای گردش می‌رویم. ‏پس ماشین نمی‌بریم و پیاده می‌رویم. دور نیست، اما تا بجنبیم نزدیک ظهر شده و آفتاب داغ تا مغز ‏استخوان را می‌سوزاند. در طول خیابان باریکی که به‌سوی بازار می‌رود سایه‌ای نمی‌یابیم و چاره‌ای ‏جز راه رفتن زیر آفتاب سوزان نداریم.‏

زیر چترها و سایبان‌های بازار روز خنک است. میوه، سبزی، خشکبار، همه چیز، آن‌جا چیده‌اند. خانم ‏میزبان هشدار داده که یخچال خانه پر است و جا برای میوه‌ی بیشتر نیست. اما با دیدن میوه‌های ‏هوس‌انگیز دل و دین از دست می‌رود و هشدارها فراموش می‌شود! دوستان انجیر و هلو و شلیل و ‏مغز گردو و لواشک و چند چیز دیگر می‌خرند، و من در برابر شیره‌ی شاه‌توت سپر می‌اندازم و ‏شیشه‌ی کوچکی می‌خرم.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

22 September 2013

تورکوهایی دیگر - 2

پس از بازگشت از چاناق‌قلعه، در ساحل "آلتین قوم" آقچای نمی‌توان تنی به آب نزد. چه ‏آرامش‌بخش است آب دریا! شامگاه به رستورانی که ماهی‌های تازه دارد می‌رویم. ماهی‌های دریا، ‏و پرورشی را جدا از هم در ویترینی پر از یخ چیده‌اند. تماشا می‌کنید، انتخاب می‌کنید و سپارش ‏می‌دهید. کباب می‌کنند و سر میز می‌آورند. دوستان کشف کرده‌اند که ماهی "چیپورا" ‏Çipura‏ ‏خوشمزه‌تر از همه است. آیا این نام با همان کپور خودمان هم‌ریشه است؟ خود ماهی که شباهت ‏چندانی به کپور ما ندارد، اما خوشمزه است.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

15 September 2013

تورکوهایی دیگر - 1

بر ساحل داردانل، چشم‌انداز تکه‌ای از نیمه‌ی اروپایی شهر چاناک‌کاله (عکس از ن.)‏
آب و خاک آقچای گویی دامن مرا گرفته‌است و به این زودی‌ها رهایم نخواهد کرد. پارسال سفری به ‏آن‌جا کردم و "تورکوها" را نوشتم، و امسال نیز مهر دوستان باز به آن‌جا کشاندم، هشت روزی از آب ‏و هوا و دیدنی‌ها و خورد و خوراک و مهر دوستان لذت بردم، و همین چند روز پیش بازگشتم. امیدوارم ‏نوشته‌های این بار نیز ارزش خواندن داشته‌باشند.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏