Jag som tänkte skriva här på svenska för det mesta! Men av någon okänd (!) anledning blir det på persiska för det mesta! Klicka på "På svenska" i menyn nedan för att sortera fram inläggen som är på svenska.
نقل نوشتههای این وبلاگ با ذکر منبع و دادن لینک آزاد است.
7 comments:
دوست عزیز شیوا،
1
بعنوان یک غیر آذربایجانی که از شنیدن زبان آذری (که گویا شما آنرا ترکی آذری مینامید) و از شنیدن فارسی با لحجه آذری بسیار لذت میبرد همانطور که از گویشهای دیگر و لحجه های دیگر ایرانی و زبانها و گویشهای غیر ایرانی تا آنجا که شخصا با آنها آشنا بوده و لااقل آنها را لمس کرده لذت میبرد، میل دارم کمی نظر خود را در باره این مقوله اعلام کنم
موضوع اصلی این است که زبان بزرکترین فرآورده فرهنگی هر ملتی است. ایجاد و سیر تحول یک زبان همیشه در دست خود آن ملت نیست. هزاران و میلیونها عامل داخلی و خارجی در آن دستکاری میکنند و در بسیاری از ملتها حتی سیر تحول اصلی یک زبان تحت اجبار انجام میپذیرد
بعنوان مثال رومانیک شدن زبان مردم فرانسه و رومانی و شبه جزیره ایبری (اسپانیا و پرتقال) و عرب زبان شدن تمام مردم شمال افریقا و روسی زبان شدن مردم شوروی سابق و ترک زبان شدن آسیای میانه را بنگرید
مصر که تا قبل از فتوحات اسکندر زبان خود را داشت پس از آن یونانی زبان شد و آنراحتی تا زمان حمله اعراب هم داشت. زبان یونانی حتی در مناطق بسیار دوردست مانند باختر که در بلخ است نفوذ کرده و حتی خط و زبان اولین شاهان هند و کوشانیان و پارتیان را تحت تاثیر قرار داد. زبان لاتین رومیان نه تنها اروپا و شمال افریقا بلکه تمام دنیا را. امروزه بدون لاتین هیچ پزشگی در بیمارستانهای چین و ژاپن و روسیه و.... قادر بکار نیست. زبان عربی بهمین صورت در تمام زبانهای مشرق زمین تاثیر گذاشت و کمی هم در تمام جهان
بسیاری از امپراتوریهای جهان زبان خود را بر ملل تحت سلطه خویش بزور اعمال میکردند (چین، یونان، روم، اعراب، روسیه، اسپانیا و تا حدی بریتانیا و فرانسه)
امپراتوری ایرانیان بعقیده مورخین از این قاعده مستثنی است. ما در واقع تنها از دو امپراتوری میتوانیم صحبت کنیم (هخامنشی و ساسانی) چون حکومت ماد ها و اشکانیان تقریبا محدود میشد به خود ایران. حکومتی بود کاملا فئودال که در آن هر منطقه به حکومت شاهان محلی بود و ساهنشاهان اشکانی از آنان تنها مالیات میگرفتند و در موقع جنگ از آنها سپاه میخواستند
حکومت هخامنشیان که تنها امپراتوری بود که به ملتهای متعددی حکومت میکرد به نظر اکثر مورخین لا اقل از لحاظ مذهبی و فرهنگی تحمیلی نمی کرد. در آغاز نوشته های خود را به بابلی و ایلامی مینوشتند و حتی پس از اینکه داریوش دستور ایجاد یک خط برای نوشتن به زبان پارسی باستان را داد این خط تنها برای استفاده از کتیبه های رپرزنتاتیو استفاده میشد. تنها به این دلیل ما امروزه اطلاعاتی در باره زبان پارسی باستان داریم و راجع به زبان مادی هیچ چیز نمی دانیم. در عمل از زمان داریوش به بعد بخاطر استفاده از پاپیروس که هخامنشیان در مصر بدست آورده بودند و آسان بودن نگارش خطی که آنها در سوریه مشاهده کرده بودند (آرامی) در کوتاه مدتی این خط (و حتی این زبان) به خط رسمی و اداری امپراتوری تبدیل شد که تا زمان حمله اسکندر هم ادامه داشت
بیدلیل نبود که اشکانیان که در آغاز روی سکه های خود یونانی مینوشتند همین خط آرامی را (که یک خط سامی است و شاید روزی هم در باره سامی ستیزی صحبت کنیم) انتخاب کردند. زبان پهلوی پارتی فقط زبان پارتیان بود (پارسیان پارسی، سغدیان سغدی، خوارزمیان خوارزمی و ...... گویش میکردند، اگر از جزئیات بگذریم). پهلوی شاید به این دلیل که زبان پارتی زبانی بود که در آن داستانهای پهلوانی سینه به سینه منتقل شده بود و ادبشناسان بر این نظر هستند که این اساطیر پارتی هستند که در خداینامه با تاریخ ساسانیان در کنار هم جمع آوری شده بودند
در سال 228 میلادی که ساسانیان بر سر کار آمدند همین خط را برای نوشتن پهلوی ساسانی انتخاب کردند. خطی بیگانه. حکومت ساسانی از ایران و انیران تشکیل میشد که انیران مانند ارمنستان و سوریه شامل مناطقی میشد که ملل غیر ایرانی زندگی میکردند. ولی از تحمیل زبان و فرهنگ فارسی و مذهب زرتشتی بر بیگانگان خبری نیست و بهمین دلیل است که ارمنیان بعنوان اولین کشوری تلقی میگردند که (در زمان ساسانیان) دین مسیح مذهب رسمی آن بود و سغدیان بودائی بودند. اگر چه ساسانیان در داخل ایران با فشار مذهب زرتشت را تحمیل میکردند
2
و خلاصه اینکه زمانی که اعراب بر ایران مسلط شدند ملل مختلف زبان خود را داشتند. بیشتر مردم ایران نا مطلع هستند از این مطلب که حتی در زمان فردوسی مثلا به زبان خوارزمی گویش میشد و ابو ریحان بیرونی که خود خوارزمی بود (که خود ملتی بود قدیمی با پادشاهان خود که خود را خوارزمشاه مینامیدند و به زبان خود بسیار افتخار میکردند) در جدلی کار های فردوسی را به تمسخر میگیرد که داستانهای پهلوانی را میسراید و میگوید که حتی زبان عربی برای او ار جح است بر این زبان پارسی که فردوسی استفاده میکند. او دانشمند بود ونه شاعر و او بود که در مرکب سلطان محمود غزنوی در موقع قتل عام ها در هند و غارت معابد و بودا شکنی ها که بعد ها بت شکنی نامیده شد در حال پژوهش در باره فرهنگ هندیان بود
و بسیاری از مردم ایران نمی دانند که چرا زبان پارسی جدید یا فارسی دری در ماوراء النهر بوجود آمده و نه در فارس و فارسی جدید فقط پارسی نیست بلکه سغدی و خوارزمی و پارتی و آذری و .... هم هست و مهمتر از همه نمی دانند که این زبان تحت سلطه ایرانیان و پارسیان بوجود نیامده بلکه تحت سلطه بیگانگان یعنی اعراب در دو قرن اول اسلام و در بین خود مردم. و بسیاری نمی دانند که این خط آرامی بود که از ایران آمد و خط کوفی را راند و خط عربی شد و خط فارسی و بعد خط ترکی و اردو و کردی. و بسیاری از این خط متنفر هستند چون آن را عربی میپندارند. بنظر من بهر حال برای زبان فارسی و عربی و حتی ترکی بهترین خط است. البته خطی است که هزارسال است تغییر چندانی نکرده و در آن اصلاحاتی لازم است
فردوسی در اوخر قرن دهم میلادی است در خراسان. بسیار قبل از او رودکی میسراید در بخارا و صدو چندی بعد از او نظامی در گنجه. سعدی و حافظ که در فارس متولد شده اند قرنهای بعد میآیند. این زبانی است که معرف فرهنگ آسیای میانه و قفقاز و سایر ایران است در آن زمان
ما میتوانیم سالیان سال غصه بخوریم جهت از بین رفتن زبانهای محلی آسیای میانه و قفقاز و برای من تفاوتی ندارند کسانی که امروز زبان خود را از دست میدهند با کسانی که آن روز زبان خود را ازدست دادند. از بین رفتن عناصر فرهنگی همیشه تاسف بار است
ممکن از بپرسید چرا من این "حواشی" را می نویسم. من میل دارو کمی از تنفر نسبت به "فارسها" بزدایم
بزرگترین ضربه را به فرهنگ ایران حمله مغول زد که از زیر آن هنوز بر نخواسته است و هنوز ایران را در مقابل چین و اعراب به ایفای نقش فرهنگی رده دومی مجبور کرده است (این فرهنگی نیست که فقط ایرانیان در آن سهیم بودند و هستند و آن را ساخته اند). همین بود که آبی شد بر آسیاب روسها که بتوانند فرهنگ ایرانی را در ملتهای مسلمان انکار کنند وتنها از زبان تاجیکی و معماری ازبکی و تیموری صحبت کنند و ربع پرده ها را از موسیقی آنها مانند دندان کرم خورده ای بکشند. حمله تیمور لنگ(قوز بالا قوز) که در تاریخ ایران و حتی در تاریخ عثمانی جلادی بیشتر نیست بزرگترین داغ را حتی به مناطق جنوبی ایران رساند. کمی مانده بود که سلسله عثمانی هم شروع نشده منقرض گردد. و همین تیموریان بودند که فرهنگ ایرانی و زبان فارسی را به هند بردند. آنها خود توسط ازبکان رانده شدند
اگر این جنبش صفویان نبود که خود آذر بایجانی بودند، احتمالا امروز ایرانی نبود. میشد مانند کوزوو که تمام میراث باستانی صربهای ارتدکس در آن است ولی توسط آلبانیهای توسط ترکها مسلمان شده اشغال شد و امروزه فقط 7% صرب در آنجا هستند. اصولا دشمنان صفویان ترک های عثمانی و ترکهای ازبک بودند. اگر آنها مبارزه را باخته بودند امروزه میبایست در شهر شیراز اقلیتی فارسی زبان برای حقوق زبان خود مبارزه میکرد مانند کرد ها در ترکیه و تاجیکها در بخارا
این اتفاق در قفقاز و آسیای میانه و آذربایجان ایران افتاد و کم آذریانی هستند که در باره آن ابراز تاسف کنند. متاسفانه بسیاری فقط احساس قربانی بودن میکنند چون فکر میکنند که زبان آنان در خطر است و بسیاری نمی دانند نیکان آنها زبان دیگری داشتند که آنرا از دست دادند و هیچکس نمی خواهد در باره آن صحبت کند. ما نشاید که تنها به چند نسل قبل بنگریم. برای اینکه خلط مبحث نشود مثالی میاورم. بسیاری از کاتولیکهای اسپانیا که در مراسم خود راندن اعراب را از اندلس جشن میگیرند نمی دانند که شاید نیاکان آنها مسلمان و یا یهودی بودند که در زیر فشار شمشیر تفتیش عقاید مسیحی شدند. یا این خوانندگان ترک چشم آبی در استانبول از خود نمی پرسند که کی پدرانشان را در بالکان به اسارت گرفته اند. چرا ما از تعلق خود به یک قوم اینقدر مطمئن هستیم؟
3
ما هزاران خانواده آواره فارسی زبان در ایران داریم که با نامهای خانوادگی ایروانی، بخارائی، مروزی، لنکرانی، سرمدی، زرافشانی ، گنجه ای یا گنجوی، عراقی، خلخالی، زنجانی، خوئی و غیره
بله البته اینها آواره های (نه چندان) قدیمی هستند و تنها کسانی هستند که تاریخ صد سال گذشته خود را در نام خانوادگی خود مسجل کرده اند. بیشتر ما خود آواره های قدیمی هستیم
اصوالا ما باید در باره اشغال یک قطعه از جهان و زدودن فرهنگ حاضر آن توسط مهاجمین (ساکنان آینده) چه مو ضعی اختیار کنیم؟ من این را در مورد زبان فارسی از آذربایجان میگویم و نه در باره زبان ترکی چون مطمئن هستم که زبان ترکی آذری در ایران از بین نخواهد رفت. صحبت من تنها صحبت فرهنگی است و به جنبه انسانی آن جدا گانه خواهم پرداخت
شما میفرمایید بسیار زهر در این مقوله هست. حق دارید ولی دلیل اصلی آن بیسوادی و بی اطلاعی بحث کنندگان است و اینکه زهر را بیشتر آنها میپاشند که دانسته یا ندانسته طرفدار هژمونی فرهنگی هستند. زبان فقط یکی از عناصر فرهنگ است اگر چه مهمترین. چرا ما نمی توانیم فرهنگ لااقل همسایگان را فرهنگ خود بدانیم؟
من با وجود اطمینان از اینکه زبان آذربایجانی از بین نخواهد رفت نگران صدماتی هستم که این زبان بعلت نداشتن آزادی مناسب خورده است و خواهد خورد. و نگران چند قطره از زبانهای باستانی آذربایجان که در حال از بین رفتن هستند و در آینده مانند زبان مادی ما چیزی از ان نخواهیم دانست. من بیشتر نگران از بین رفتن گویشهای محلی هستم مانند گیلگی و مازندرانی و قزوینی و غیره
از نظر انسانی ما مجبور هستیم به خواستهای مردم احترام بگذاریم و در آن راهی نیست جز آرای اکثریت. و اگر آنها خواستند که فقط ترکی آذربایجانی تکلم بکنند و بس باید به آن احترام بگذاریم و برای آن راهی نیست جز جامعه و حکومتی که در آن انتخاب آزاد باشد. و اگر آنها بعد از دو نسل مانند ترکها ندانستند که مولوی چه میگوید و مانند آذربایجانی های قفقاز فقط به کلیشه ای بنام نظامی مغرور بودند این دیگر بد بیاری خود آنهاست. در این مورد مسئله ای هم هست: چه خواهد آمد بر سر اقلیت. در همه کشورها این مسئله مطرح است. قانون اساسی ای لازم است که حقوق آنها را حفظ کند
4
اینکه بسیاری از ایرانیان غیر آذری علاقه و احترام خود را نسبت به زبان آذربایجانی و آذریان از دست داده اند مربوط میشود به همین فقدان آموزش اجتماعی و سیاسی و مغز شوئی در جمهوری اسلامی با زبانی که آنرا ادبیات جمهوری اسلامی مینامند. واژه ادبیات از این کاربرد احساس شرم میکند. همانطور در طول هفتاد سال زبان بیشتر مردم اتحاد شوروی که تولستوی داشتند و پوشکین به زباله ای تبدیل شد. بخوانید چه جفنگیاتی هرروز مینویسند
شما انتقاد میکنید که بعضی ها میگویند صبر کنید تا دموکراسی بیاید. من میگویم لازم نیست صبرکنید. لکن تا آب نباشد کسی نمی تواند خود را با آن بشوید . گرفتن حق آزادی زبا ن وقتی ممکن است که اصولا گرفتن حق ممکن با شد. و در ایران امروز چنین چیزی ممکن نیست، نه حق تحصیل نه حق رای نه حق فعالیت اقتصادی نه حق آزادی بیان
چهارچوبی برای حفظ فرهنگ میبایست توسط دولتها انجامیگیرد ولی خود فرهنگ توسط مردم توسعه پیدا میکند: هنرمندان، متفکرین، دانشمندان و مردم عادی
حتی در شرایط حاضر فعالیت های بسیاری را میتوان انجام داد برای گسترش دانش در باره زبان آذری بخصوص برای ایرانیان بزبان فارسی. من خود بسیار در اینترنت جستجو کرده ام ولی بسیار کم یافته ام. در کتابخانه های اروپا بسیار کم کتاب درسی در باره زبان آذری یافت میشود. از این فعالیت ها بسیار میشود انجام داد
این است وظیفه ای که بر خود آذریان است و آنها مثلا اگرچه هزاران وبلاگ دارند و لی در آن کم کار یافت میشود
آ
مثل همیشه خوب نوشته اید. این نگرانی ها اختصاص به ایران ندارد. اسپانیایی زبان ها در بخش هایی از ایالات متحده اکثریت دارند. سرشماری ها نشان می دهد در آینده اکثریت جمعیت ایالات متحده را همین اسپانیایی زبان ها تشکیل می دهند. با این حال خیلی از مردم نسبت به این زبان احساس خطر می کنند. در همین ایالت ماساچوست که بنده در آن زندگی می کنم و تحصیل کرده ترین ایالت در امریکاست و بیشترین سرانه مدرک دکترا در امریکا را دارد چند سال پیش بر این مساله که آیا کودکان دو زبانه اجازه داشته باشند تحصیل را به زبان مادری شان شروع کنند بحثی در گرفت و کار به رای گیری کشید. متاسفانه این برنامه رای نیاورد و بودجه آموزش زبان مادری در مدارس قطع شد. در حالی که عده زیادی از بچه های شهرهای کوچک این ایالت زبان انگیسی را تا موقع مدرسه رفتن نمی دانند. نظیر کامنت هایی که شما نقل کردید را می شود در بحث های میان سفیدها و سیاه و اسپانیایی زبان های امریکا هم دید. خود را -- و زبان و رنگ پوست و فرهنگ خود را -- محور کائنات دانستن ظاهرا مرضی است که به آسانی درمان نمی شود. شاد باشید، محمد
http://cheshmandaz.org/2011/09/26/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%E2%80%93-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D8%B5%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D9%82/
آ
سه مطلب در بی بی سی و دویچه وله
آ
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/02/120221_l20_l10_fs_mother_tongue.shtml
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/02/120221_barzegar_mother_tongue.shtml
http://www.dw.de/dw/article/0,,15755619,00.html
Post a Comment