27 February 2011

اسنادی از ارتباط شوروی با کمونیست‌های ایرانی

اینک، متن آن بخش از نوشته‌ی میخائیل کروتیخین که در آن از اسناد روسی استفاده شده (نوشته‌ی پیشین مرا ‏ببینید) در این نشانی در دسترس همگان است. بار دیگر یادآوری می‌کنم که:‏

‏1- متن روسی این نوشته از سال 2001 دست کم به مدت 8 سال در دسترس جهانیان بوده‌است؛
‏2- من با همه‌ی داوری‌ها و تفسیرهای کروتیخین موافق نیستم و فقط خواستم که متن اسناد روسی مورد ‏استفاده‌ی او را در دسترس فارسی‌زبانان قرار دهم.‏

20 February 2011

اسنادی از شوروی، و یادی از محمدعلی جعفری


میخائیل کروتیخین ‏Mikhail Krutikhin (Михаил Крутихин)‎، زاده‌ی 1946 تحلیل‌گر و مشاور امور صنایع نفت و ‏گاز و سیاست در روسیه است. او یکی از بنیادگذاران و تحلیل‌گران شرکت مشاوران روس انرجی ‏RusEnergy‏ ‏واقع در مسکو و سردبیر هفته‌نامه‌ی ‏The Russian Energy‏ است. وی پیش‌تر سردبیر ‏Russian Petroleum ‎Investor‏ و عضو تحریریه‌ی ماهنامه‌ی ‏Caspian Investor‏ بوده‌است.‏

در فاصله‌ی سال‌های 1972 و 1992 او کارمند خبرگزاری تاس در شهرهای مسکو، قاهره، دمشق، تهران، و ‏بیروت بود و از خبرنگاری تا مقام ریاست دفتر رسید. پیش از آن او خدمت در ارتش را به عنوان مترجم فارسی در ‏ایران به انجام رسانیده‌بود.

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

13 February 2011

دو نامه از سیاوش کسرائی

هفته‌ی گذشته پر از رویدادها و سالگردهای گوناگون بود. از جمله بی‌بی‌سی فارسی "صفحه ویژه"ای پر از ‏نوشته و عکس به مناسبت چهلمین سالگرد سیاهکل دارد و نوشته‌ی بسیار زیبایی از فرج سرکوهی نیز در آن هست ‏که تصویر گویایی‌ست نشانگر آن‌که چرا و چه‌گونه جوانان آن دوران چریک می‌شدند.‏.. و فردا روز دلدادگی‌ست...

اما در آن میان، روز 19 بهمن پانزده سال از درگذشت شاعر بزرگ سیاوش کسرائی (1374-1305) نیز گذشت. از سوی دیگر ‏دوستانم دلشان می‌خواهد که از آن‌چه در شوروی بر ما گذشت بیش‌تر بنویسم. پس بیایید این بار از قلم ‏سیاوش کسرائی اشاره‌های کوتاهی بخوانیم از آن‌چه بر ما رفت، هر چند بسیار پوشیده، و در نامه‌هایی که او می‌دانست کسانی ‏در طول راه می‌خوانندشان. کوشیده‌ام که شکل نگارش او را حفظ کنم، و همه‌ی آن‌چه میان [ ] آمده، از من است:‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

06 February 2011

از جهان خاکستری - 51

از چپ: هرمز ایرجی، فخرالدین میررمضانی.
از راست: سایه، لطفی، کسرایی، مهری خانم همسر کسرایی، پوری سلطانی
همیشه با سروصدا وارد می‌شد و به زمین و زمان اعتراض داشت:‏ ‏- باه! آقا رو! مثل ماست افتاده روی تخت و گرفته خوابیده! بلند شو یه تکونی به خودت بده! خیال کردی توی این ‏مملکت با افتادن روی تخت می‌تونی مسائل رو حل کنی؟ نخیر، کور خوندی! بلند شو! بلند شو ببین چه خبره! – ‏کف دست راستش را مانند آن که منقل کباب را باد بزند، آرام به چپ و راست می‌برد و ادامه می‌داد: یه آشی ‏واسمون پختن که یه وجب روغن روشه!‏

بعضی‌ها را در لابه‌لای جمله‌ای مشابه حتی "تن لش" و از این دست هم می‌نامید، اما در برابر همسرم هرگز ‏حتی به شوخی هم با من بی‌احترامی نمی‌کرد. همسرم را هم که بیست سالی جوان‌تر از او بود همواره با ‏احترام "رفیق" خطاب می‌کرد.

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏