شماره 21 و 22 فصلنامهی "باران" منتشر شد. معرفی کامل این شماره را از قلم مدیر آن مسعود مافان در انتهای این نوشته میآورم. در این شماره دو طنز نوشتهی آرت بوخوالد به ترجمهی من و نیز مطلب کوتاه منتشر نشدهای از احسان طبری با عنوان "عقدهی کهف" هست که من در اختیار "باران" گذاشتم. این نوشتهها را البته نمیتوانم در اینجا درج کنم و باید "باران" را بخرید و در آن بخوانیدشان! چگونگی تهیهی "باران" در پایان آمدهاست. تنها کاری که میتوانم بکنم نقل ماجرای نوشتهی طبریست که به همین شکل در "باران" هم آمده:
و اما "باران":
شمارهی 21 و 22 فصلنامهی «باران» در سوئد منتشر شد.
طرح جلد این شمارهی «باران»، عکس مجسمهای ساختهی «بهروز حشمت»، هنرمند ساکن وین است به نام «فریاد» که در اعتراض نسبت به سرکوب آزادی بیان در ایران ساخته شده است.
حاشیهای بر اصل این شماره مطلبی است از علی رضایی دربارهی کتابو کتابخوانی با اشاره به کتاب «ادبیات در خطر» نوشتهی تزوتان تودوروف و «چگونه میتوان دربارهی کتابهایی که نخواندهایم صحبت کرد» نوشتهی پیر بایارد.
دیگر مقالههای این شماره عبارتند از: «اقتصاد رانتی و معنای دمکراسی» (احمد علوی)، «نقش محمود طرزی در بیداری زنان افغانستان» (ناصرالدین پروین)، «فصلی از زندگی و مبارزات مصطفی شعاعیان» (انوش صالحی)، «عقده کهف» (نوشتهی منتشر نشدهای از احسان طبری)، «عنصر زنانه و نمادهای بخت در شاهنامه» (شکوفه تقی)، «دونگاه به مجموعه شعر عکس فوری عشقبازی: «فاصلهی صدا و سکوت» (ملیحه تیرهگل)، «شاعری؛ هویتی دگرگونه» (فریبا صدیقیم)، «نگاهی پستمدرن به جریان چهارم رسانهای در ایران» (امید حبیبینیا)، «شبهترجمههای ذبیحالله منصوری» (اسماعیل حدادیان مقدم)، «نگاهی به رمان سالمرگی نوشتهی اصغر الهی» (ا. خلفانی)، «نظامی گنجوی، سعیدی سیرجانی و سیمای دو زن» (اسد سیف)، «تورق سریع رمان میم نوشتهی علیمراد فدایینیا» (بهروز شیدا)، «شخصیت داستانی» (لورنس پرین/ ترجمهی ابوالقاسم گلستانی)، «خندهی پنجرههای باز در اتاقی آفتابگیر» (حمید صدر)، «نامههای تقی مدرسی به م. ف. فرزانه»، «نگاهی به ترجمهی سوئدی کتاب خیراندیشان نوشتهی جاناتان لتیل» (منوچهر اردلان)، «نیهیلیسم ویرانگر و ایدئولوژی نیاکانی» (احمد شیرازی) و «اسناد و فرامین منتشرنشدهی قاجار» (اردشیر سراج).
در شمارهی جدید فصلنامهی باران، دو گفت و گو نیز ارائه شده است. یکی با «ناصر مهاجر» پژوهشگر ساکن پاریس و یکی از ویراستاران کتاب «گریز ناگزیر» (ن.پایدار)، و دومی با «سوسن تسلیمی»، بازیگر ساکن سوئد (محمد عبدی).
در این شماره چند داستان نیز از هوشنگ اسدی، شهلا باورصاد، جهانگیر سعیدی، محمد عبدی، فرشته مولوی، و دیمیتری فرهولست با ترجمهی کوشیار پارسی؛ دو طنز از آرت بوخوالد، طنزنویس امریکایی با ترجمهی شیوا فرهمندراد، چند شعر از آسیه امینی، مسعود کدخدایی و حسن ساحلنشین چاپ شده است.
اگر علاقهمند به مطالعهی فصلنامهی باران هستید، اگر علاقهمند هستید تا از نشر فارسی در تبعید حمایت کنید، باران را مشترک شوید. فصلنامهی باران برای ادامهی فعالیت، نیاز به افزایش تعداد مشترکین خود دارد.
هزینهی اشتراک باران در سوئد به مدت یکسال 300 کرون، در اروپا 35 یورو، و در امریکا معادل 45 یورو است. قیمت اشتراک برای موسسات و کتابخانهها 25 درصد بیشتر از ارقام فوق است. info@baran.st
داستان چگونگی پدیدآمدن و انتشار کتاب زندهیاد احسان طبری «از دیدار خویشتن – یادنامۀ زندگی» را در پیشگفتار دو چاپ این کتاب در خارج (چاپ نخست 1376، چاپ دوم با بازنگری 1379، هردو از نشر باران، استکهلم) آوردهام. آنجا از جمله نوشتم که طبری "بخش دیگری نیز نوشتهبود و در یکی از واپسین دیدارهایمان پیش از 17 بهمن 1361 [روز دستگیری بخش بزرگی از رهبری و گردانندگان حزب توده ایران، و واپسین دیدار من با طبری] به من دادهبود. عنوان آن «عقدۀ کهف» و دربارۀ نحوۀ برخورد ِ او و همتایانش با جامعۀ ایران پساز دهها سال دوری از این جامعه بود. مجالی برای ماشیننویسی ِ این بخش بهدست نیامد و بنابراین کپی ِ آن در میانِ نسخههای پنهان کرده در ایران موجود نبود...»
اکنون نسخهای از «عقدۀ کهف» را پیش رو دارم که از فراسوی 25 سال به دستم رسیدهاست: کپی از یک نسخهی فرسودهی تایپشده است. بهروشنی پیداست که آن نسخه را از زیر خاک در آوردهاند و رطوبت به آن آسیب زدهاست. این نوشته تاریخ خرداد 1361 را دارد و من در همان هنگام به دست خود متن تایپشده را تصحیح کردهام. پس در آنچه در پیشگفتار «از دیدار خویشتن» نوشتم دو خطا داشتم: این بخش نه در واپسین دیدارها، که ماهها پیش از آن به من سپرده شدهبود؛ و ماشیننویسی هم شدهبود. پانزده سال فاصله میان پدید آمدن و انتشار «از دیدار خویشتن» (61- 1360 تا 1375) با همهی حوادث هولناک آن، تاریخ تحریر «عقدۀ کهف» را از ذهنم زدوده بود، و ده سالی که از هنگام انتشار کتاب میگذرد نیز یاریم نمیکند که بهیاد آورم پس چرا «عقدۀ کهف» در مجموعهی «از دیدار خویشتن» گنجانده نشد. ولی یک نکته روشن است: طبری تاریخ "اسفند 1360" را در انتهای بخش "پایان" کتاب نوشتهاست، و «عقدۀ کهف» سه ماه پس از آن نوشته شدهاست.
هرچه بود و نبود، این نوشتهی احسان طبری نیز اکنون در برابر ماست. همچنانکه در پیشگفتار «از دیدار خویشتن» نوشتم، بر خود نمیدانم که دربارهی مضمون و محتوای این نوشتهنیز نظر بدهم و تنها به وظیفهی خود که در برابر طبری و همسرش برای انتشار این نوشتهها بر عهده گرفتم، عمل میکنم. اینجا نیز تکرار میکنم که محتوای این نوشته نیز، پس از گذشت ربع قرن و آنچه در ایران و جهان گذشته، برای من پندآموز است و بیگمان برای بسیاری از خوانندگان نیز چنین خواهد بود.
و اما "باران":
شمارهی 21 و 22 فصلنامهی «باران» در سوئد منتشر شد.
طرح جلد این شمارهی «باران»، عکس مجسمهای ساختهی «بهروز حشمت»، هنرمند ساکن وین است به نام «فریاد» که در اعتراض نسبت به سرکوب آزادی بیان در ایران ساخته شده است.
حاشیهای بر اصل این شماره مطلبی است از علی رضایی دربارهی کتابو کتابخوانی با اشاره به کتاب «ادبیات در خطر» نوشتهی تزوتان تودوروف و «چگونه میتوان دربارهی کتابهایی که نخواندهایم صحبت کرد» نوشتهی پیر بایارد.
دیگر مقالههای این شماره عبارتند از: «اقتصاد رانتی و معنای دمکراسی» (احمد علوی)، «نقش محمود طرزی در بیداری زنان افغانستان» (ناصرالدین پروین)، «فصلی از زندگی و مبارزات مصطفی شعاعیان» (انوش صالحی)، «عقده کهف» (نوشتهی منتشر نشدهای از احسان طبری)، «عنصر زنانه و نمادهای بخت در شاهنامه» (شکوفه تقی)، «دونگاه به مجموعه شعر عکس فوری عشقبازی: «فاصلهی صدا و سکوت» (ملیحه تیرهگل)، «شاعری؛ هویتی دگرگونه» (فریبا صدیقیم)، «نگاهی پستمدرن به جریان چهارم رسانهای در ایران» (امید حبیبینیا)، «شبهترجمههای ذبیحالله منصوری» (اسماعیل حدادیان مقدم)، «نگاهی به رمان سالمرگی نوشتهی اصغر الهی» (ا. خلفانی)، «نظامی گنجوی، سعیدی سیرجانی و سیمای دو زن» (اسد سیف)، «تورق سریع رمان میم نوشتهی علیمراد فدایینیا» (بهروز شیدا)، «شخصیت داستانی» (لورنس پرین/ ترجمهی ابوالقاسم گلستانی)، «خندهی پنجرههای باز در اتاقی آفتابگیر» (حمید صدر)، «نامههای تقی مدرسی به م. ف. فرزانه»، «نگاهی به ترجمهی سوئدی کتاب خیراندیشان نوشتهی جاناتان لتیل» (منوچهر اردلان)، «نیهیلیسم ویرانگر و ایدئولوژی نیاکانی» (احمد شیرازی) و «اسناد و فرامین منتشرنشدهی قاجار» (اردشیر سراج).
در شمارهی جدید فصلنامهی باران، دو گفت و گو نیز ارائه شده است. یکی با «ناصر مهاجر» پژوهشگر ساکن پاریس و یکی از ویراستاران کتاب «گریز ناگزیر» (ن.پایدار)، و دومی با «سوسن تسلیمی»، بازیگر ساکن سوئد (محمد عبدی).
در این شماره چند داستان نیز از هوشنگ اسدی، شهلا باورصاد، جهانگیر سعیدی، محمد عبدی، فرشته مولوی، و دیمیتری فرهولست با ترجمهی کوشیار پارسی؛ دو طنز از آرت بوخوالد، طنزنویس امریکایی با ترجمهی شیوا فرهمندراد، چند شعر از آسیه امینی، مسعود کدخدایی و حسن ساحلنشین چاپ شده است.
اگر علاقهمند به مطالعهی فصلنامهی باران هستید، اگر علاقهمند هستید تا از نشر فارسی در تبعید حمایت کنید، باران را مشترک شوید. فصلنامهی باران برای ادامهی فعالیت، نیاز به افزایش تعداد مشترکین خود دارد.
هزینهی اشتراک باران در سوئد به مدت یکسال 300 کرون، در اروپا 35 یورو، و در امریکا معادل 45 یورو است. قیمت اشتراک برای موسسات و کتابخانهها 25 درصد بیشتر از ارقام فوق است. info@baran.st
3 comments:
نوشته طبری باید خواندنی باشد. نسل امروز سیاسیون خارج از کشور هم کم و بیش سی سالی از ایران دور بوده اند. هر چند شرایط آنها با طیری در آلمان شرقی و بدون اینترنت خیلی فرق می کند
البته من باید یکی دو سالی صبر کنم تا این نوشته را بخوانم. متاسفانه بودجه دانشجویی ما اجازه اشتراک مجلات را نمی دهد
راستی، اسم این طنز پرداز امریکایی آرت باچولد است! یک بام و دو هوا نداشتیم آقای فرهمند
شاد باشید، محمد
محمد عزیز، تک شماره باران را میتوانید از کتابفروشی ایرانی شهرتان بخرید، یا از کتابخانه محله یا دانشگاه بخواهید که آن را مشترک شوند. درباره نام این طنز نویس، حق با شماست و تلفظ امریکائی آن همان است که شما میگوئید. اما در ایران از قدیم مطبوعات و از جمله کتاب هفته که شاملو و بهآذین در میآوردند، تلفظ آلمانی- اتریشی نام او را بهکار بردند و همان تلفظ جا افتاد. امروز بوخوالد را کسانی شنیدهاند و میشناسند، اما باچولد را فکر نمیکنم کسی بشناسد. میدانم که خواهید گفت قزاقستان هم جا افتاده، ولی به نظر من این دو مورد کمی با هم فرق دارند. قزاق و کازاخ هر دو وجود دارند و یکی نیستند، اما بوخوالد و باچولد هر دو یک نفراند.
در مورد بوخوالد حدستان درست است، قصدم مقایسه با مورد قزاقستان بود. آشفتگی در مورد ضبط اسامی در ایران بیش از آن است که به نظر می رسد. گاهی حتی در یک کتاب یک اسم به دو شکل ضبط شده. مثلا برنارد شا در صفحه ای و برنارد شاو در صفحه ای دیگر. یا یک مترجم اسمی را کاملا فارسی کرده، داکترو را دکتروف کرده، و بعد جای دیگر با اصرار تمام اسامی را با تلفظ اصلی ثبت کرده که هیچ فارسی زبانی نمی تواند درست تلفظ کند. کاش دانستمی درست کجاست! شاد باشید، م
Post a Comment