15 January 2009

Monster i Gaza دیو دیگری در غزه

Jag har tidigare tipsat om Peter Löfgrens artiklar och dokumentärfilm. I tisdagens DN (den 13 januari) skriver han en krönika om Gaza som är också värt att uppskatta. Läs den här om ni missade den i pappersupplagan, och här nedan kommer den i översättning på persiska.

پتر لؤف‌گره‌ن روزنامه‌نگار سوئدی روشن‌بینی‌ست که در نوشته‌هایش و فیلم‌های مستندی که می‌سازد اغلب در ‏پی یافتن تاریخچه و ریشه‌ی پدیده‌هاست. او در مقاله‌ای که یک ماه پس از فرو ریختن برج‌های مرکز تجارت ‏جهانی نیویورک در روزنامه‌ی ‏DN‏ منتشر شد، نشان داد که چه‌گونه خود امریکا طالبان را به‌وجود آورده و ‏پرورده‌است. همچنین در فیلم مستندی که در ماه مه سال 2008 از تلویزیون سوئد پخش شد، نشان داد ‏چه‌گونه امریکا خاندان اسد و به‌ویژه بشار اسد رهبر کنونی سوریه را برای منافع خود به بازی گرفته‌است. ‏نوشته‌ی کوتاه زیر روز 13 ژانویه 2009 در ‏DN‏ منتشر شد.‏

دیو دیگری در غزه زاده می‌شود
اینک اسرائیل تروریست‌های تازه‌ای می‌آفریند. 21 سال پیش، آن‌گاه که نخستین خیزش فلسطینیان، انتفاضه، آغاز شد، من آن‌جا بودم: خیزشی خودجوش در برابر اشغالگران؛ سنگ در برابر گلوله؛ زنان و کودکان رو در روی سربازان. فریادهای درد را در بیمارستان "شفا" که دیگر جایی برای پذیرش زخمی‌ها نداشت هرگز فراموش نمی‌کنم؛ پدری که با کودک مرده‌اش در آغوش دوان وارد شد؛ غریو انتقام؛ رؤیای دولت فلسطینی: و چنین بود که حماس ایجاد شد. این برادران مسلمان را از آغاز دهه‌ی 1980 نیروی اشغالگر اسرائیلی تشویق کرده‌بود. سازمان اطلاعات اسرائیل این "مردان پرهیزکار مسجدنشین" را همچون وزنه‌ای در برابر "تروریست"های سازمان آزادیبخش فلسطین کشت داده‌بود. اما انتفاضه همه چیز را به هم ریخت. این گروه اسلامی در اثر زیاده‌روی اسرائیل در خشونت راه تندروی در پیش گرفت، هدف خود را ایجاد یک دولت اسلامی فلسطینی اعلام کرد، و مبارزه‌ی مسلحانه را برگزید: اسرائیل نابود باید گردد.

پنج سال پیش از آن اسرائیل به لبنان حمله کرد. هدف عبارت بود از خرد کردن سازمان آزادیبخش فلسطین. جمعیت شیعه‌ی آن مناطق که از حضور فلسطینیان مسلح در رنج بودند، در آغاز از اسرائیل استقبال کردند. اما خشونت گسترده‌ی اسرائیل و اشغال 18 ساله‌ی جنوب لبنان دامن کشاورزان بی‌نوای شیعه را هم گرفت و آنان به‌ناگزیر به‌سوی شمال گریختند: و چنین بود که حلبی‌آبادهای پناهندگان در جنوب بیروت ایجاد شد. آن‌جا بود که حزب‌الله، سرسخت‌ترین دشمن کنونی اسرائیل، زاده‌شد.

هر بار که رهبران اسرائیل خشونت گسترده‌ی نظامی برای "ایجاد امنیت" به‌کار برده‌اند، در عوض دشمنان تازه‌تر و خطرناک‌تری تراشیده‌اند. در این روزهای پلید دیو دیگری در غزه رشد می‌کند؛ آن فریادهای درد و خشم بار دیگر از بیمارستان "شفا" به‌گوش می‌رسد: تاکنون بیش از 200 کودک فلسطینی کشته شده‌اند.

41 سال اشغال همراه بوده‌است با 41 سال خشونتی که بی‌نوایی، بی‌چارگی و تروریسم به‌بار آورده‌است. چند نسل از پسران و دختران اسرائیلی جوانی خود را در راه سرکوب کردن مردم فلسطین به‌باد داده‌اند. اگر رهبران اسرائیل به‌راستی خواهان صلح و امنیت بودند، می‌بایست با دشمن به گفت‌وگو می‌نشستند. می‌بایست می‌پذیرفتند که فلسطینیان نمایندگان خود را برگزینند، همان‌طور که سازمان آزادیبخش فلسطین در دهه‌ی 1990 به رسمیت شناخته‌شد. اما دولت اسرائیل می‌ترسد که اگر به‌جای حمله به غزه، پای میز مذاکره بنشیند، انتخابات مجلس را که چند هفته دیگر است، ببازد.

گفت‌وگو برای صلح شهامت بیشتری می‌خواهد تا حمله و جنگ.

3 comments:

Anonymous said...

Valla che arz konam ya be ghole shoma che midanam....modati ast ke fekr mikonam demokrasi va bonyad geraii ham darad kar daste ma midahad yki braye otopiyahaye janat makani va mahshor shodan ba huriyan jenayat mikone digari braye ray avardan az mardom assi be ghole niche anbohzadegan koshtar ....valla che midanam
Behrouz (s)

Anonymous said...

ممنون بابت ترجمه این نوشته. نباید نسبت به این جنایت ها بی تفاوت بود. شاد باشید، محمد

دست نوشته said...

تحلیل بسیار جالبی بود
نگاهی جالب و ریزبینانه به قضیه داشتید