بسیاری از دوستانم هر گاه که مرا میبینند، یا نوشتههایم را میخوانند، به یاد موسیقی میافتند، و اگر دستشان به من برسد، موسیقی از من میخواهند. چه سرفرازی بالاتر از این؟!
خیلی وقت است که سه سی.دی. موسیقی متن فیلم قدیمی Blade Runner (ساختهی سال ۱۹۸۲) همدم تنهاییهای من بوده و هست. یکی دو قطعه از آن را چند بار معرفی کردهام. سازندهی موسیقی متن فیلم، ونگلیس، که در رسانههای فارسی «ونجلیس» نوشتهاند و من هم تا پیش از این از آنها پیروی میکردهام، اما دیگر نه؛ که همین چندی پیش از جهان رفت و من از او به نیکی یاد کردم، علاقهی ویژهای به زبانها، زبان انسانها، داشت. او در همین موسیقی فیلم از ترکیبهایی از زیباییهای زبانهای گوناگون: از عربی تا لهستانی، از موسیقی ترکی تا موسیقی هندی، و... استفاده میکند، و چه زیبا...
در یکی از قطعات او زن گویندهای هست که در ترکیب با موسیقی بسیار زیبا، با لحن تبلیغهای سیاسی زمان شوروی، مطالبی بیمعنی و پرتوپلا به زبان روسی میگوید: تنها زیبایی روسی بودن متن اینجا مطرح است. در آن میان گفتاری به زبانی دیگر مخلوط میشود که با کمال تأسف بر من روشن نیست چه زبانیست! ایکاش میدانستم! من همهی زبانها را دوست میدارم. هر زبانی برای من بیان درونیترین خصوصیات گویندگان آن است. لعنت بر نظامهایی که زبانهای اقلیتها (و حتی اکثریتها) را نابود میکنند!
نکتهی دیگر آن است که این گفتار روسی، در میان اثری از آهنگسازی یونانی، مرا به یاد یونانیان پناهنده به شوروی سابق میاندازد، که مانند پناهندگان دیگر ملیتها، از جمله ایرانیان، کسانی از دستکم دو نسل از آنان نیز، در اردوگاههای دورافتادهی سیبری یخ زدند و از میان رفتند...
بشنوید این قطعه را با گفتار روسی. https://youtu.be/fnNuyyF9Xdw