بار دیگر ساکن بیمارستان شدم! البته چیزی نیست و رفعش میکنیم. در عوض فردا، سه شنبه 10 می، 21 اردیبهشت، سالم و سر حال در برنامهی "به عبارت دیگر" تلویزیون بیبیسی فارسی حضور دارم! ساعت 3 بعد از ظهر به وقت لندن، 4 بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی، و ششونیم بعد از ظهر به وقت تهران. دیرتر نیز میتوان همین برنامه را تا یک هفته در وبگاه بیبیسی فارسی، و باز دیرتر در یوتیوب دید.
در این نشانی ببینید.
در این نشانی ببینید.
4 comments:
سلام شیواجان
الان برنامه را دیدم. به نظرم بیشتر عنایت فانی حرف زد یا بهتر بگویم حرفهایش را زد و زهر قدیمی ضد توده ایش را پاشید و فقط از تو تایید برای حرفهای خود می خواست که البته تو گویا خیلی به او نزدیک شده ای. من که تو را از نزدیک نمی شناسم ولی از خلال مطالبت فکر نمی کردم به او این میدان را بدهی . البته حتما تو هم با او موافق بودی که در یک برنامه پربیننده در مورد حرفهای او مشکلی نداشتی یا به جز دو مورد تصحیحی به "عبارت" های او نداشتی. اما این کامنت را نوشتم که بگویم از یک مورد خیلی متعجب شدم که تو در مواردی که مطلقا اطلاعی نداشتی و اصولا در جایگاهی نبودی که اطلاع داشته باشی اما در مقام یک فرد آگاه از همه مسائل اظهار نظر کردی در حالی که می توانستی بگویی نمیدانم .این را که همه می دانند که رهبری حزب از تابستان می دانست که برنامه سرکوب در راه است و مطلقا خوش بینی خاصی در این زمینه نداشت. به هرحال این موارد مسائل حوزه اطلاعات تو نبودند و ای کاش در آنها ورود نمی کردی.
سربلند باشی
یک دوست
سلام، مثل همیشه از صحبت های شما استفاده کردم. گفتگوی بسیار مفیدی بود. این سوال که چرا رفقایی که شوروی و بلغارستان و رومانی و آلمان شرقی را دیده بودند از مشکلات آنجا چیزی نمی گفتند سوالی است که فکر مرا هم همیشه مشغول کرده است. چند شب پیش نوشته باقر مومنی درباره بزرگ علوی را در کتاب "راهیان خطر" می خواندم. در جریان سفر مومنی به لایپزیگ، علوی از پیشرفت های آلمان شرقی داد سخن می دهد. به نظر می رسد که این رفقا واقعا به این که کشورهای بلوک شرق رو به پیشرفت دارند باور داشتند. احتمالا مشکلات را یا نمی دیدند، یا آن را موقتی و ناشی از دسیسه های امپریالیسم می دانستند. به هر حال، به نظرم حق با شماست که قصد فریب نداشتند، و سکوت شان بیشتر از سر تعصب بود. شاد باشید، محمد
یک دوست گرامی، امیدوارم که کتاب قطران در عسل را بخوانید
سپاسگزارم محمد گرامی. در این مورد هم واقعیت پیچیده تر از آن است که بتوان در چنین مصاحبه ای در یکی دو جمله توضیحش داد. مثلا من می دانم که برای بعضی از آن رفقا زندگانیشان در مهاجرت سوسیالیستی بهشت واقعی بود، برخی از روی ایمان به آن نظام چشم دلشان را به روی کژی ها بسته بودند، برخی ها در طول زندگی هیچ چیز دیگری ندیده بودند و مبنایی برای مقایسه نداشتند، و...ء
Post a Comment