15 November 2015

حماسه‌های شفاهی آسیای میانه - 7

منظومه‌ی قؤس‌قامان ‏Kös Kaman‏ ناقص است. بخش نخست داستان با دقت و شرح جزئیات دنبال ‏می‌شود، اما بخش آخر شتاب‌زده و آن‌چنان ناقص است که به‌دشواری می‌توان رشته‌ی حوادث را از ‏هم گشود. موضوع منظومه بسته به موقعیت‌های داستانی پیش می‌رود و روایتی دیگرگونه است از ‏رویدادهایی که در نیمه‌ی دوم منظومه‌ی سوم بیان شده‌است، از جمله ازدواج ماناس با قانی‌قی و ‏کشته‌شدن قهرمان به‌دست قالموق‌ها. منظومه با شرحی از دیدار ماناس از قانی‌قی و پذیرایی ‏قانی‌قی از خواستگارش آغاز می‌شود. این صحنه با آن‌چه در منظومه‌ی پیشین آمد تفاوت‌های بارزی ‏دارد. در قؤس‌قامان هنگامی که قانی‌قی و ندیمه‌هایش مهمانانشان را می‌پذیرند، تصویری دل‌پذیر و ‏با وقار از قانی‌قی هم‌چون زنی خانه‌دار ترسیم می‌شود. در چادر رنگارنگ قانی‌قی از مهمانان با عرق ‏پذیرایی می‌کنند و آن‌گاه قانی‌قی و ندیمه‌هایش خفتان‌هایی که ارابه‌ها از دوردست‌های کاشغر ‏آورده‌اند، و نیز پیراهن‌های زیبا و جوراب‌هایی به ماناس و همراهانش هدیه می‌کنند. آنان چکمه‌های ‏بلندی که تا زین اسب می‌رسد به پای مهمانان می‌پوشانند. این چکمه‌ها را نیز با ارابه از تاشکند ‏آورده‌اند:‏

یکی اسب سپیدش را نگه داشت،
یکی در را باز کرد،
و یکی آن را به شیوه‌ی سارت‌ها ‏Sarts‏ مهار زد.‏
عرق مردافکن را
از صندوق بزرگ طلایی بیرون آوردند.‏
چهل‌تن بر جای‌هایشان نشستند؛
و آنگاه که چهل‌تن نشسته‌بودند،
عرق مردافکن را پیش‌شان آوردند.‏(93)

منظومه با حمله‌ی ماناس و آلامان‌بت بر قالموق‌ها ادامه می‌یابد، رئیس قالموق‌ها ناجوانمردانه به ‏خانه‌ی ماناس حمله می‌برد و قهرمان را می‌کشد، اما سپس قانی‌قی با کمک «امیر مکه» ‏prince ‎of Mecca‏ او را به زندگی باز می‌گرداند. بخش پایانی منظومه را بار دیگر به دشواری می‌توان دنبال ‏کرد و به نظر می‌رسد که شاعر روایت دیگری از خواستگاری ماناس از قانی‌قی و حمله به قالموق‌ها ‏را پیش خود مرور می‌کند.‏

دو منظومه‌ی آخر رشته‌ی منظومه‌ها از پسر ماناس سه‌مه‌ته‌ی ‏Semätäi‏ و نوه‌اش سه‌ی‌تک ‏Seitäk‏ ‏حکایت می‌کنند. سه‌مه‌ته‌ی پس از مرگ پدرش به‌دنیا می‌آید و پدربزرگ و عموزاده‌هایش نقشه‌ی ‏قتل او را می‌کشند و می‌خواهند مانع از آن شوند که او دارایی‌های ماناس را به ارث ببرد. اما او به ‏یاری مادرش قانی‌قی و پدربزرگ مادریش تمیرخان نجات می‌یابد و دیرتر باز می‌گردد تا به خون‌خواهی ‏پدرش عموزاده‌ها و پدربزرگ پدری‌اش یاقیپ‌بای کهنسال را بکشد. آخرین منظومه به شکل طبیعی از ‏دو بخش تشکیل شده‌است. بخش نخست مربوط است به واپسین سال‌های زندگی سه‌مه‌ته‌ی و ‏قتل او به‌دست دو قالموق که یکی‌شان پسر آلامان‌بت است. بخش دوم نیز مربوط است به زایش ‏سه‌ی‌تک پسر سه‌مه‌ته‌ی، که او نیز مانند سه‌مه‌ته‌ی پس از مرگ پدر به‌دنیا می‌آید. این‌‌جا داستان ‏انتقام‌جویی سه‌ی‌تک از قتل پدرش نیز نقل می‌شود. اما این‌جا قانی‌قی است که ضربه‌ی مرگ را ‏فرود می‌آورد و سپس خون دشمنش را می‌نوشد. این نمایش گوشه‌ای از بی‌رحمی قانی‌قی از این ‏نظر جالب است که پیشتر او را همچون یک زن نمونه‌ی قیرغیز، زنی خوش‌خو، میهمان‌نواز، خردمند، ‏و شایسته می‌شناختیم. سه‌ی‌تک در خانه‌ی قدیمی ماناس ساکن می‌شود و با نام «فرمانروای هر ‏آن‌چه میان تالاس ‏Talas‏ و تاشکند وجود دارد» به زندگی ادامه می‌دهد، و این‌چنین رشته‌ای عظیم ‏از منظومه‌ها را که چهار نسل ادامه یافته به شکلی درخور به پایان می‌رساند.‏

دومین رشته از منظومه‌ها که در مجموعه‌ی رادلوف نقل شده مربوط است به جولوی قهرمان، ‏فرمانروای قالموق قارا نوقای ‏Kara-Nogai، پسر فرمانروای "ده قبیله‌ی قالموق" نوقای‌بای ‏Nogai Bai‏. ‏ساخت و پرداخت مشخصات قهرمانی جولوی به‌اندازه‌ی ماناس آرمان‌پردازانه نیست. او هیکلی ‏درشت دارد و آن‌چنان نیرومند است که می‌تواند یک‌تنه سپاهی را شکست دهد. به‌راستی نیز ‏چنین می‌کند، هر چند که به‌خاطر اشتهای بی‌اندازه‌ای که دارد،(94) همواره به‌دشواری و با تلاش ‏همسرش آق‌سایقال یا اسبش آچ‌بودان ‏Ach Budan‏ از خواب مستانه بیدار می‌شود تا بجنگد. ‏آق‌سایقال همواره در کنار او می‌جنگد، چالاکی و نیروی سرشاری در نبرد نشان می‌دهد، و در ‏رویدادهای فرعی بخش‌های آغازین منظومه‌های جولوی، سیمای او به عنوان قهرمان حتی ‏چشمگیرتر از خود جولوی است.‏

منظومه‌ی جولوی را در واقع می‌توان حماسه نامید، زیرا که گوشه‌هایی از داستان که رادلوف ‏برایمان نقل کرده در زنجیره‌ای پیوسته یکدیگر را دنبال می‌کنند و روایتی منسجم و منظم را تشکیل ‏می‌دهند. در آغاز قهرمانی کم‌وبیش نانجیب را مشاهده می‌کنیم که سیر و پر بر زمین خفته‌است و ‏به دزدیده شدن یک هزار اسب پدرش و یاری خواستن‌های خانواده‌اش هیچ واکنشی نشان ‏نمی‌دهد. سرانجام به کوشش خواهرش قاردیغاچ ‏Kardygach‏ و زن برادرش بر پشت اسب نامدارش ‏آچ‌بودان می‌نشیند و سر در پی دزدان می‌تازد، سرانجام آق‌خان ‏Ak Khan‏ یا همان دزد اسب‌ها را ‏می‌کشد و همسر او آق‌قانیش ‏Ak Kanysh‏ را به اسارت می‌گیرد. اسب شگفت‌انگیز او آق‌سایقال ‏دختر فرمانروای مقتدر آنقیچال ‏Angychal‏ را هم بر پشت خود برای قهرمان می‌آورد و او همسر ‏قهرمان می‌شود. منظومه رویدادهای ضمنی جالبی نیز دارد. برای نمونه سخن از پیوند خواهر ‏جولوی قاردیغاچ با قاراچا ‏Karacha‏ فرمانروای قالموق می‌رود. آن‌ها هنگامی که اوروم‌خان ‏Urum ‎Khan‏ فرمانروای قالموق و ارباب قون‌قیربای، که در منظومه‌های ماناس او را به عنوان سفیر چین ‏شناخته‌ایم، جولوی را در بند کشیده‌است، قلمرو حکومت او را غصب می‌کنند. همچنین حکایت‌هایی ‏درباره به‌دنیا آمدن بولوت ‏Bolot‏ پسر جولوی در غیاب او و تلاش قاردیغاچ و قاراچا برای کشتن نوزاد ‏می‌شنویم. بولوت را هر دو همسر جولوی به فرزندی می‌گیرند و نجاتش می‌دهند، او را به آئول ‏aul‏ ‏یا همان آلاچیق یا سیاه‌چادر رئیس سالمندی به‌نام کؤچ‌پؤس‌بای ‏Köchpös Bai‏ می‌برند و در آن‌جا ‏تربیتش می‌کنند. بعدها بولوت پدرش را نیز نجات می‌دهد. منظومه با ازدواج بولوت پایان می‌یابد و در ‏این‌جا هیچ سخنی درباره‌ی کشته‌شدن او به‌دست آلامان‌بت گفته نمی‌شود.‏

آخرین بخش منظومه را شرح مفصلی از مراسم قربانی که کؤچ‌پؤس‌بای و بولوت بر پا کرده‌اند اشغال ‏می‌کند. در این مراسم بولوت همراه با قاراچاچ ‏Kara Chach‏ دست به تجربیات فراطبیعی می‌زند. ‏قاراچاچ در این‌جا به‌عنوان "خواهر" بولوت و چوپان گله‌های کؤچ‌پؤس‌بای معرفی می‌شود. از قرار ‏معلوم او یک زن – شمن (شامانکا) یعنی یک شمن مؤنث به کمال رسیده‌است(95) زیرا که او ‏می‌تواند نیروهای پلیدی را که زندگی بولوت را تهدید می‌کنند دور کند، او را در میان خطرهای "آن ‏دنیا" همراهی می‌کند و سرانجام به زمین باز می‌گرداند. آخرین بخش منظومه در واقع جنبه‌های ‏به‌کلی غیر قهرمانی دارد و به‌طور کلی از مراسم مذهبی و حالت‌های فراطبیعی و اعمال روحانی ‏سخن می‌گوید. از این رو آن بخش را در فصل مربوط به "منظومه‌ها و دستان‌های غیر قهرمانی" ‏بیشتر بررسی می‌کنیم.‏

حتی از همین شرح مختصر پیداست که دلبستگی به زن در منظومه‌ی جولوی به شکل بارزی نشان ‏داده می‌شود. در واقع مسیر رویدادها را از آغاز تا پایان دو همسر جولوی تعیین می‌کنند. دوستی و ‏همکاری کامل این دو زن یکی از نکات چشمگیر این منظومه است. آق‌قانیش و آق‌سایقال را در ‏منظومه به عنوان مادران مشترک بولوت قلمداد می‌کنند،(96) و این در حالی‌ست که یک گوشه‌ی ‏مبهم از منظومه مربوط به همسر سالمند کؤچ‌پؤس‌بای نیز آن زن را یکی از "مادر"ان بولوت وانمود ‏می‌کند،(97) گرچه او در واقع مادر رضاعی بولوت است. آق‌سایقال با دلاوری‌هایش و آق‌قانیش با تدبیر ‏و دوراندیشی‌هایش قهرمانان راستین منظومه هستند. آق‌سایقال بارها و بارها شوهرش را از آسیب ‏دشمن می‌رهاند و هنگامی که جولوی در اثر حماقت خودش دور از پشتیبانی همسر به بند ‏می‌افتد، آق‌قانیش پسر او را به‌سلامت می‌پروراند و کینه‌ای در دل او می‌کارد که دو زن آن را با ‏مهارت طرح ریخته‌اند و در این طرح بولوت تنها یک وسیله‌ی پیش‌پاافتاده ا‌ست. آن دو مانند قانی‌قی ‏در پی آن‌اند که نقشه‌ی قتل و فرود آوردن ضربه‌ی مرگبار بر دشمن اسیر را به‌دست خود طراحی و ‏اجرا کنند، و این امتیاز را نیز به‌دست می‌آورند.‏

یکی از خصوصیات جالب این منظومه روشی‌ست که در آن به‌کار می‌رود تا کانون توجه و کشش ‏شنونده را از گروهی از مردم به گروهی دیگر منتقل کنند: از خانه‌ی جولوی به بارگاه اوروم‌خان، و بر ‏عکس، از جایی که جولوی در آن زندانی‌ست به یورت ‏yurt‏ (سیاه‌چادر) همسرانش که در پیرامون آن ‏رمه‌بانی می‌کنند؛ از آن‌جا به خانه‌ی کؤچ‌پؤس‌بای پدرخوانده‌ی بولوت، و بازگشت به سرزمین ‏قالموق‌ها برای گره‌گشایی داستان، و سپس، با رهایی جولوی، بازگشت به کؤچ‌پؤس‌بای. مهارتی ‏که با آن رشته‌های داستان را به موازات هم پیش می‌برند و در هم می‌بافند، همتای شانه‌به‌شانه‌ی ‏چیزی‌ست که در اودیسه می‌یابیم.‏
(فصل دوم ادامه دارد)‏
______________________________________
93 ‎ - Proben v, 210, ll, 111 ff.‎
94 ‎ ‎‏- جالب است که این موضوع را با آن‌چه له‌وچین درباره‌ی "خوردن قهرمانانه" در میان قیرغیزها نوشته مقایسه کنیم. او می‌نویسد: «بسیاری ‏از قیرغیزها تماشای افراد پرخور قهار را دوست می‌دارند. اینان به میهمانی‌ها می‌آیند و با لذت مضاعف مقادیر عظیمی گوشت و قمیز را ‏پیروزمندانه می‌بلعند.»‏
95 ‎ ‎‏- شامانکا مؤنث "شامان" است. این ترکیبی‌ست از پسوند تأنیث روسی با واژه‌ی شامان، که خود در اصل گویا واژه‌ای‌ست تونقوسی. پانویس ‏شماره 6 را در فصل "شمن" ببینید.‏
96 ‎ - Proben v, 465.‎
97 ‎ - Ibid. P. 470, ll. 3341 ff.‎

No comments: