خبر میرسد که پرویز شهریاری، یکی از اصلیترین ستونهای آموزش ریاضیات کشورمان، دو روز پیش در 22 اردیبهشت در 86 سالگی ترکمان گفتهاست. نمیدانم نسلها را چگونه میشمارند و چند نسل از ما پروردهی تلاش خستگیناپذیر پرویز شهریاری در فرآوردن کتابهای درسی و کمکدرسی ریاضیات هستیم. همینقدر میدانم که او در تدوین و نوشتن همهی کتابهای درسی ریاضیات دبیرستانهای ایران از سال 1335 تا سال 1351، و شاید دیرتر نیز، دست داشتهاست، و گذشته از آن دهها و دهها کتاب کمک درسی ریاضیات ترجمه کردهاست. بنابراین به جرئت میتوان گفت که هر آنکس که در 55 سال گذشته در ایران دستی به یک کتاب ریاضیات زده، از حاصل کار پرویز شهریاری سود بردهاست.
در بسیاری از کشورهای خارج، در محافل آکادمیک و دانشگاهی و دبیرستانی، و همچنین در صنایع، معروف است که ایرانیان ریاضیاتشان خوب است. یکی از بستگانم همین تازگیها تعریف کرد که پس از چند سال کار متفرقه در سوئد، خواستهبود که برای تکمیل مدرک تحصیلیاش در کلاس ریاضیات دانشگاه صنعتی سلطنتی KTH استکهلم شرکت کند. در همان نخستین جلسهی کلاس، که او دقایقی هم دیر به آن رسیده بود و نه استاد سوئدی را میشناخت و نه با همکلاسیها آشنایی داشت، استاد را برای کاری به بیرون از کلاس فرا خواندند. استاد رو به شاگردان پرسید: اینجا کسی ایرانی هست؟ این دوستم دستش را بلند کرد، و استاد گفت: شما کلاس را اداره کنید و به بقیه کمک کنید، تا من برگردم! – و من هیچ تردیدی ندارم که بخش بزرگی از استحکام پایهی ریاضیات ما در این نیم سده، حاصل کتابهای درسی آفریدهی پرویز شهریاری و دوستانش است. فهرستی از کارهای او را در لینک دادهشده در آغاز این نوشته ببینید.
پرویز شهریاری را نخستین بار پس از عضویت در شورای نویسندگان و هنرمندان ایران در سال 1359 از نزدیک دیدم. هر دو عضو گروه مترجمان بودیم: من تازه سه کتابچهی لاغر ترجمه و تألیف کردهبودم و مقالات پراکندهای اینجا و آنجا نوشتهبودم، و او کوهی از کتاب ترجمه و تألیف کردهبود – مردی آرام و متین و شیرینسخن. چندین مجله، و از جمله "سخن علمی" را سردبیری و منتشر کردهبود و چندی بعد مجلهی تازهای بهنام "چیستا" را بنیاد نهاد، که اکنون بیستونهمین سال انتشار خود را میگذراند.
پرویز شهریاری عضو حزب توده ایران بود و بارها به همین "جرم" به زندان افتاد. نخستین بار در سال 1328 بود که مزهی شکنجههای "استوار ساقی" معروف را چشید، و نیز رفتار انسانی او را، و واپسین بار همراه با سران حزب در سال 1362 دستگیر شد و یک سال و نیم شکنجههای غیر انسانی جمهوری اسلامی را چشید. در اوج جنون انتقامجویی و کینهورزیهای پس از انقلاب، هنگامی که داس مرگ شیخ صادق خلخالی حکم میراند و همهی وابستگان به رژیم گذشته را به جوخههای مرگ میسپردند؛ در هنگامهای که شعار "اعدام باید گردد" ورد زبان همه بود، پرویز شهریاری دست بهکاری شگفتانگیز زد: در دادگاه استوار ساقی، کسی که دهها تودهای و از جمله خسرو روزبه را در حمام معروف لشگر دوی زرهی شکنجه دادهبود، شرکت جست و به سود ساقی شهادت داد. برای بسیاری از ما باورکردنی نبود و در حزب نیز زمزمههایی در مخالفت با این کار شهریاری شنیده میشد. اما پرویز شهریاری، با وجود وفاداری به حزب، کار خود را کرد و با شهادت خود (همراه با برخی کسان دیگر) ساقی را از اعدام نجات داد. جزئیات داستان شهریاری را به یاد ندارم، اما چیزی از این مایه بود که خانودهای بزرگ از دسترنج او (شهریاری) نان میخوردند و اکنون که او به زندان افتادهبود، کسانی گرسنه ماندهبودند و کرایه خانه عقب افتادهبود و صاحب خانه دیگر داشت همه را از خانه بیرون میریخت، که استوار ساقی به یاریش آمد و خانواده را نجات داد: ساقی شهریاری را با جیپ فرمانداری نظامی به بیرون از زندان و به نشانی مورد نظر او برد، اجازه داد که شهریاری پیاده شود و به خانه ای برود و از کسی پولی بگیرد، و سپس او را پیش خانوادهاش برد تا پول را به آنان برساند، و سپس به زندان برش گرداند.
واپسین بارها که پرویز شهریاری را دیدم، سی سال پیش، در سال 1361 بود: همهی نشریههایی را که مستقیم یا غیر مستقیم به حزب وابسته بودند، بسته بودند و توقیف کردهبودند، و من نوشتههایی از احسان طبری را از جمله برای انتشار در چیستا میبردم. پرویز شهریاری، سه سال جوانتر از امروز من، آرام و متین چون همیشه، سلامم را پاسخ میگفت، پاکت را میگشود، نگاهی به نوشتهی تایپشده میانداخت، سپاسی میگفت، و به راه خود میرفتم. این نوشتهها با نامهای مستعار ا. طباطبایی، یا کاووس صداقت منتشر میشدند.
با همهی وجودم از پرویز شهریاری سپاسگزارم و برایش سر تعظیم فرود میآورم. نانی که امروز میخورم و گردشی که زندگانیم دارد، از جمله به برکت ریاضیاتیست که از کتابهای پرویز شهریاری آموختم. از جمله اینجا نوشتهام.
یادش همواره زنده و گرامی باد.
از مراسم ترحیم پرویز شهریاری
در بسیاری از کشورهای خارج، در محافل آکادمیک و دانشگاهی و دبیرستانی، و همچنین در صنایع، معروف است که ایرانیان ریاضیاتشان خوب است. یکی از بستگانم همین تازگیها تعریف کرد که پس از چند سال کار متفرقه در سوئد، خواستهبود که برای تکمیل مدرک تحصیلیاش در کلاس ریاضیات دانشگاه صنعتی سلطنتی KTH استکهلم شرکت کند. در همان نخستین جلسهی کلاس، که او دقایقی هم دیر به آن رسیده بود و نه استاد سوئدی را میشناخت و نه با همکلاسیها آشنایی داشت، استاد را برای کاری به بیرون از کلاس فرا خواندند. استاد رو به شاگردان پرسید: اینجا کسی ایرانی هست؟ این دوستم دستش را بلند کرد، و استاد گفت: شما کلاس را اداره کنید و به بقیه کمک کنید، تا من برگردم! – و من هیچ تردیدی ندارم که بخش بزرگی از استحکام پایهی ریاضیات ما در این نیم سده، حاصل کتابهای درسی آفریدهی پرویز شهریاری و دوستانش است. فهرستی از کارهای او را در لینک دادهشده در آغاز این نوشته ببینید.
پرویز شهریاری را نخستین بار پس از عضویت در شورای نویسندگان و هنرمندان ایران در سال 1359 از نزدیک دیدم. هر دو عضو گروه مترجمان بودیم: من تازه سه کتابچهی لاغر ترجمه و تألیف کردهبودم و مقالات پراکندهای اینجا و آنجا نوشتهبودم، و او کوهی از کتاب ترجمه و تألیف کردهبود – مردی آرام و متین و شیرینسخن. چندین مجله، و از جمله "سخن علمی" را سردبیری و منتشر کردهبود و چندی بعد مجلهی تازهای بهنام "چیستا" را بنیاد نهاد، که اکنون بیستونهمین سال انتشار خود را میگذراند.
پرویز شهریاری عضو حزب توده ایران بود و بارها به همین "جرم" به زندان افتاد. نخستین بار در سال 1328 بود که مزهی شکنجههای "استوار ساقی" معروف را چشید، و نیز رفتار انسانی او را، و واپسین بار همراه با سران حزب در سال 1362 دستگیر شد و یک سال و نیم شکنجههای غیر انسانی جمهوری اسلامی را چشید. در اوج جنون انتقامجویی و کینهورزیهای پس از انقلاب، هنگامی که داس مرگ شیخ صادق خلخالی حکم میراند و همهی وابستگان به رژیم گذشته را به جوخههای مرگ میسپردند؛ در هنگامهای که شعار "اعدام باید گردد" ورد زبان همه بود، پرویز شهریاری دست بهکاری شگفتانگیز زد: در دادگاه استوار ساقی، کسی که دهها تودهای و از جمله خسرو روزبه را در حمام معروف لشگر دوی زرهی شکنجه دادهبود، شرکت جست و به سود ساقی شهادت داد. برای بسیاری از ما باورکردنی نبود و در حزب نیز زمزمههایی در مخالفت با این کار شهریاری شنیده میشد. اما پرویز شهریاری، با وجود وفاداری به حزب، کار خود را کرد و با شهادت خود (همراه با برخی کسان دیگر) ساقی را از اعدام نجات داد. جزئیات داستان شهریاری را به یاد ندارم، اما چیزی از این مایه بود که خانودهای بزرگ از دسترنج او (شهریاری) نان میخوردند و اکنون که او به زندان افتادهبود، کسانی گرسنه ماندهبودند و کرایه خانه عقب افتادهبود و صاحب خانه دیگر داشت همه را از خانه بیرون میریخت، که استوار ساقی به یاریش آمد و خانواده را نجات داد: ساقی شهریاری را با جیپ فرمانداری نظامی به بیرون از زندان و به نشانی مورد نظر او برد، اجازه داد که شهریاری پیاده شود و به خانه ای برود و از کسی پولی بگیرد، و سپس او را پیش خانوادهاش برد تا پول را به آنان برساند، و سپس به زندان برش گرداند.
واپسین بارها که پرویز شهریاری را دیدم، سی سال پیش، در سال 1361 بود: همهی نشریههایی را که مستقیم یا غیر مستقیم به حزب وابسته بودند، بسته بودند و توقیف کردهبودند، و من نوشتههایی از احسان طبری را از جمله برای انتشار در چیستا میبردم. پرویز شهریاری، سه سال جوانتر از امروز من، آرام و متین چون همیشه، سلامم را پاسخ میگفت، پاکت را میگشود، نگاهی به نوشتهی تایپشده میانداخت، سپاسی میگفت، و به راه خود میرفتم. این نوشتهها با نامهای مستعار ا. طباطبایی، یا کاووس صداقت منتشر میشدند.
با همهی وجودم از پرویز شهریاری سپاسگزارم و برایش سر تعظیم فرود میآورم. نانی که امروز میخورم و گردشی که زندگانیم دارد، از جمله به برکت ریاضیاتیست که از کتابهای پرویز شهریاری آموختم. از جمله اینجا نوشتهام.
یادش همواره زنده و گرامی باد.
از مراسم ترحیم پرویز شهریاری
6 comments:
من آقای شهریاری را چند بار دهه 1370 در منزلشان دیدم، مردی بود افتاده و بی ادعا و با وجود دانش بسیار به دیگران با دقت گوش می داد. درباره آموزش و پرورش، کتاب، و سیاست صحبت کردیم. می گفت فشار زیادی به او می آورند که از کشور برود، حتی با صراحت به او گفته اند که تو که تمام خانواده ات خارج هستند چرا نمی روی پیش آنها؟ اگر اشتباه نکنم، از جمله گفت میر حسین موسوی در آزادی اش بعد از انقلاب نقش داشت. (مطمئنم که از میر حسین موسوی اسم برد، و به نقش او اشاره کرد، اما تمام جزییات یادم نمانده.) من هم بعضی از کتاب های ریاضی او را خوانده ام و مطالب چیستا را مرتب دنبال می کردم. یادش گرامی. شاد باشید، محمد
جناب آقای فرهمند درود وسلام بر شما و یاد هایتان .و موسیقی و اتاق موسیقی که یک ویژه نامه داشت و فکرمیکنم همان یکی بود همانی که سرود های شیلییایی رابا نت منتشر کرده بودید و...همه و همه یادها .ویاد استد بزرگ مادر علوم نظری پرویز شهریاری که چند گاهی در سالیان دور شاگرد آن بزرگوار بودم آن روزها که به اجبار از قیل وقال مدرسه دور افتاده بودم ودوستی مرا ترغیب کرد که پس از کار روزانه شبها رابه شبانه روم القصه یاد پرویز شهریاری زند است وتاب روشهای جبر و... آشتی با ریاضیات گاهی که عدهای را با آشتی کاری نبود جناب شیوا درود وصد درود بر شما .تقاضا یی دارم نه برای خودم که دیگر ...برای بچه ها یم و شاید نوه ام.اگر لطف کنید شما یا دوستانتان راهنمایی کنید .منطق ریاضی چه ارتباطی به منطق دیالکتیک دارد؟ روش شناسی را چگونه میشود به ریاضی انطباق داد ؟مقولات ریاضیات چیستند؟واساسا چگون هیشود مقوله بندی را آموخت ؟چگونه میتوان روش روشمندی وروش شناسی را آموخت .؟بزرگوار چرا وقتی نمی گذارید واز نوشته های بزرگان علم درباره ریاضیات ترجمه نمیکنی؟ باور کنید جوانان تشنه هستند ...چرا از نویسنده دیالکتیک طبیعت و نوشته هایش پیرامون فزیک و ریاضی ترجمه نمیکنید؟سالها قبل نوشته ای را خواندم که گویا نسبیت انیشتین را پیش بینی کرده بود .ضمنا میدانم در یکی از شماره های هد هد درباره حساب دیفرانسیل و انتگرال مطلبی هست .درود بر شما اگر کمک کنید یا نکنید>درود درود درود. وکیلی
خانم یا آقای وکیلی گرامی، سپاسگزارم از مهر شما. آری، تنها نشریهی بیرونی اتاق موسیقی "گاهنامه موسیقی" بود که در تابستان 57 منتشر شد. برای پرسشهای ریاضی شما من با کمال شرمندگی پاسخی ندارم و امیدوارم که دوستان خواننده کمک کنند. من فقط با ریاضیات کاربردی سروکار داشتهام که در کار مهندسی مفید است. پرسشهای شما به ریاضیات محض و فلسفهی ریاضی و متدولوژی مربوط است که من با سرافکندگی هیچ دانشی در آنها ندارم. حتی ریاضیات کاربردیم نیز در مقایسه با متوسط دانشآموختگان دانشگاه صنعتی تعریفی نداشت و ندارد! من دانشجوی درسخوانی نبودم و سر به دنبال اتاق موسیقی و کارهای دیگر داشتم. ترجمهی کتابهای پیشنهادی شما نیز در محدودهی دانش من نمیگنجد. دوسه نوشته در زمینهی دانش عمومی ترجمه کردهام که در نشانیهای زیر موجوداند:
کفرگویی در جهان کامپیوترزده
http://web.comhem.se/shivaf/kofr.htm
مرگ بر دانش 1
http://web.comhem.se/shivaf/pdf/marg.pdf
مرگ بر دانش 2
http://web.comhem.se/shivaf/pdf/marg2.pdf
زنده باد دانش
http://web.comhem.se/shivaf/pdf/zende2.pdf
حالا می فهمم اینشتین چه میگفت
http://web.comhem.se/shivaf/Nesbiyyat.htm
ریاضیدان بیکله
http://shivaf.blogspot.com/2009/03/blog-post_30.html
آیا همدیگر را خواهیم خورد؟
http://web.comhem.se/shivaf/Sofre.htm
درود بر شما بسیار ممنون از توجه شما .وکیلی
لینکی مه در پایان آمده است خراب است...
دوست گرامی، آن لینک به یکی از بخشهای "از جهان خاکستری" است که پاکش کردهام تا بهزودی مجموعهای از آنها را بهشکل کتاب منتشر کنم.
Post a Comment