27 May 2012

زمان همه چیز را می‌پوساند

با فزون بر 22 سال کار در این جایی که بوده‌ام، اکنون یکی از ریش‌سفیدان شرکتمان به‌شمار می‌روم، ‏اما نه ریش‌سفیدترین، زیرا پنج شش نفر سال‌های طولانی بیش از من این‌جا بوده‌اند. این روزها یکی از ‏این همکاران گیس‌سفید، یکی از منشی‌های شرکتمان به نام آن‌ماری بازنشسته می‌شود و برای ‏مراسم تودیع او همکاران از من خواستند که از آلبوم‌های شرکت عکس‌های او را از آغاز تا امروز در آورم ‏و آلبومی برای هدیه به او تهیه کنم.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

20 May 2012

برادر، زندگی زیباست!‏

این روزها جایی به نام ناظم حکمت (1963 – 1902) برخوردم و با شرمساری یادم آمد که در ژانویه‌ی ‏گذشته سرم آن‌قدر گرم کارهای دیگر بوده که به مناسبت صد و دهمین زادروز این بزرگترین شاعر مورد ‏علاقه‌ام یادی از او نکرده‌ام. یا شاید هرگز برای یاد کردن از او دیر نیست؟ و چه یاد کردنی بهتر از گوش ‏دادن به متن کامل "اوراتوریوی ناظم" سروده‌ی فاضل سای، که اکنون در این نشانی در دسترس است. ‏‏(عکس آرامگاه ناظم حکمت در مسکو. برای تصویر بزرگ‌تر روی آن کلیک کنید)‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

13 May 2012

بدرود آموزگار سخت‌کوش

خبر می‌رسد که پرویز شهریاری، یکی از اصلی‌ترین ستون‌های آموزش ریاضیات کشورمان، دو روز پیش در 22 اردیبهشت در 86 سالگی ‏ترکمان گفته‌است. نمی‌دانم نسل‌ها را چگونه می‌شمارند و چند نسل از ما پرورده‌ی تلاش ‏خستگی‌ناپذیر پرویز شهریاری در فرآوردن کتاب‌های درسی و کمک‌درسی ریاضیات هستیم. همین‌قدر ‏می‌دانم که او در تدوین و نوشتن همه‌ی کتاب‌های درسی ریاضیات دبیرستان‌های ایران از سال 1335 تا ‏سال 1351، و شاید دیرتر نیز، دست داشته‌است، و گذشته از آن ده‌ها و ده‌ها کتاب کمک درسی ‏ریاضیات ترجمه کرده‌است. بنابراین به جرئت می‌توان گفت که هر آن‌کس که در 55 سال گذشته در ‏ایران دستی به یک کتاب ریاضیات زده، از حاصل کار پرویز شهریاری سود برده‌است.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

06 May 2012

از جهان خاکستری - 72‏

تقدیم به ژیلا

چهارشنبه‌ی بعد از تعطیلی روز کارگر سر کار که رفتم، حالم خوب بود. از کار که برگشتم، رفتم سراغ ‏پاک کردن شیشه‌های پنجره‌ی اتاق خواب که مانده‌بود و نرسیده‌بودم توی تعطیلی‌ها پاکش کنم. ‏آخرهای همین کار بود که احساس بی‌حالی کردم، و شب که توی رختخواب می‌رفتم، ناگهان لرزم ‏گرفت. زود خوابم برد، اما تا صبح بارها بیدار شدم، گاه با لرز، و گاه خیس عرق. شکمم سخت درد ‏می‌کرد. همان نیمه‌شبی دوسه قاشق ماست خوردم، اما سودی نداشت.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏