شوستاکوویچ و المیرا نظیرووا
با آنکه این همه دربارهی شوستاکوویچ خواندهام و شنیدهام و دیدهام، و حتی خود جزوهای مفصل دربارهی او و آثارش نوشتهام، باید اعتراف کنم که یک نکتهی مهم از زندگانی او تا همین چند سال پیش یا از نگاهم گریخته، و یا توجهی به آن نکردهام: عشق او به پیانیست و آهنگساز بینظیر آذربایجانی المیرا نظیرووا، و نقش شگفتانگیز المیرا در سنفونی دهم شوستاکوویچ! اکنون به مناسبت یکصد و دهمین زادروز شوستاکوویچ (زاده ۲۵ سپتامبر ۱۹۰۶) میخواهم دربارهی آن دو و رابطهشان بنویسم. اما نخست یک درآمد و دو خاطره:
درآمد
محمدرضا شاه پهلوی در اوج جنون عظمتطلبانهاش در پایان دههی ۱۳۴۰ و نیمهی نخست دههی ۱۳۵۰ میخواست صنایع سنگین و زرادخانهای هر چه بزرگتر از پیشرفتهترین سلاحها داشته باشد و "ژاندارم منطقه" شود اما امریکا در فروش سلاحهای پیشرفته به شاه تردید و تعلل میکرد. شاه تهدید کرد که سلاحها را میتواند «از هر جای دیگری» تهیه کند، و به تهدیدش عمل کرد. اینچنین بود که راه داد و ستدهایی همهجانبه با اتحاد شوروی (سابق) گشوده شد: شاه صدها جیپ و نفربر "اوآز" УАЗ (UAZ) به رنگ سیاه و سفید برای پلیس شهربانی ایران، و آتشبارهای ضدهوایی برای پدافند هوایی ارتش ایران خرید؛ ساختمان ذوب آهن اصفهان و کشیدن خط لولهی گاز از جنوب به شمال ایران به شورویها سپردهشد؛ راه حمل و نقل کالا از بندرهای خلیج فارس تا شمال ایران به روی شوروی گشوده شد و ناوگان تریلرهای شرکت شوروی "ساوترانس آفتو" Совтансавто (Sovtransavto) جادههای ایران را پر کرد، و...
در این قرارداد بزرگ البته جایی هم برای داد و ستدهای فرهنگی و هنری گذاشته بودند و پای هنرمندان بزرگ شوروی نیز به ایران گشوده شد. از آن رویدادها، گذشته از روی پرده رفتن فیلمهای ساخت شوروی، چندتا را به یاد دارم: برنامه گروه صدنفرهی رقص روی یخ شوروی در سالن بزرگ ورزشگاه "شهیاد" (آزادی)؛ برنامهی یکی از بزرگترین پیانیستهای جهان، سویاتاسلاو ریختر Sviatoslav Richter در تهران؛ و دو رویداد دیگر مربوط به شوستاکوویچ و المیرا نظیرووا (و البته قارا قارایف) که در ادامه مینویسم.
دو خاطره
1- به گمانم در سال ۱۳۵۵ بود که آگهی تالار رودکی خبر داد که ارکستر فیلارمونیک مسکو (یا شاید ارکستر دیگری بود از شوروی؟) به رهبری خانم ورانیکا دوداراوا Veronika Dudarova قرار است که سنفونی پنجم شوستاکوویچ و نیز چند قطعه از بالت "هفت پیکر" آهنگساز بزرگ آذربایجانی قارا قارایف را اجرا کند. این برای من رویدادی بینهایت ارزشمند بود: نخستین و تنها زن رهبر ارکستر که تا آن هنگام میشناختم، قرار بود هم سنفونی پنجم شوستاکوویچ را که بخش سوم آن از همان هنگام «تنها دوست ِ تنهاترین تنهاییهایم» بود ("قطران در عسل"، صفحه ۵۲۷)، و هم قطعاتی از بالت قارایف را که آن همه دوستش داشتم اجرا کند! دوداراوا سنفونی پنجم را بسیار خوب اجرا کرد، اما با آنکه در بروشور برنامه، نام قارایف و "هفت پیکر" را نوشتهبودند، دوداراوا به جای آن اثر بهکلی دیگری از آهنگساز بیربطی را اجرا کرد. با پایان برنامه هر چه کف زدم (و خیلیها همراهی کردند) که دوداراوا بازگردد و اثر قارایف را اجرا کند، سودی نداشت. او بازگشت، اما چیز دیگری اجرا کرد. چه حیف! لابد "وزارت اطلاعات و جهانگردی" (ارشاد آن موقع) یا چه میدانم چه مرجع دیگری نخواستهبود نامی و اثری از آذربایجان آن جا شنیده شود.
2- اندک زمانی دیرتر خبردار شدیم که خانم المیرا نظیرووا پیانیست سرشناس آذربایجانی یک رسیتال پیانو در تالار بزرگ دانشگاه تهران برگزار خواهد کرد. در این برنامه نیز اجرای آثاری از قارا قارایف گنجانده شدهبود. اما آن شب نیز نظیرووا آثاری از باخ، بیتهوفن، پراکوفییف، و راخمانینوف اجرا کرد، و سپس برخاست و رفت! پس قارایف چه شد؟! نه، گویا قرار نبود نوای موسیقی پیشرفتهی آذربایجان در این تالار نیز پژواک افکند. کف زدیم و کف زدیم تا آنکه او به صحنه بازگشت، پشت پیانو نشست، و او که تا آن لحظه سخنی نگفتهبود، رو کرد به جمعیت و گفت: «کوچهلره سو سپمیشم»!
آه، چه زیبا گفت! چه زیبا گفت! میخواستم پر در آورم و بروم و بوسهای بر آن لبانی که اینها را گفت بنشانم. بیاختیار کف زدم، و جمعیت نیز! صدای هورا برخاست، و هنگامی که صداها خوابید، المیرا نظیرووا این ترانهی زیبای فولکلوریک آذربایجانی را که آن همه با صدای رشید بهبودوف شنیده بودیم، با پیانوی تنها نواخت. چه قدر و چند بار این ترانهی زیبا را از صفحهای کمیاب روی نوارهای کاست ضبط کرده بودم و به این و آن داده بودم. حتی دوستانی که کلمهای ترکی نمیدانستند عاشق این ترانه بودند و کاست آن را از من گرفته بودند. اشک بر گونههای من و بهگمانم خیلیهای دیگر جاری بود.
و چه میدانستم که المیرا نظیرووا شاگرد آهنگسازی شوستاکوویچ بوده و در دل او جای داشته. آن روز شاید هیچ کس دیگری جز خود المیرا و شوستاکوویچ نیز نمیدانستند که شوستاکوویچ نامههایی پر از عشق برای المیرا مینوشته.
[بیانصافیست اگر نگویم که در همان زمانها در تالار تئاتر شهر، حشمت سنجری "سنفونی برای ارکستر زهی، به یاد نظامی گنجوی" اثر فیکرت امیروف را رهبری و اجرا کرد، و آساطور صفریان با ارکستر خود از تبریز آمد و چندین قطعه موسیقی آذربایجانی در آنجا اجرا کرد. شاید تئاتر شهر مدیریت ویژهای داشت؟ و شاید برنامههای آذربایجانی دیگری هم اجرا شد که من بهیاد نمیآورم؟]
شوستاکوویچ و المیرا
در سال ۱۹۴۷ المیرای نوزده ساله (۲۰۱۴ – ۱۹۲۸) که از ۱۴ سالگی به عنوان نوازندهای چیرهدست در باکو آوازهای داشت، به تشویق عزیر حاجیبیکوف به کنسرواتوار مسکو رفت تا هم آموختن پیانو را ادامه دهد و هم در کلاس آهنگسازی دیمیتری شوستاکوویچ (۱۹۷۵ – ۱۹۰۶) شرکت کند. در این کلاس بود که استاد و شاگرد ۲۲ سال جوانتر با یکدیگر آشنا شدند.
در آن هنگام شوستاکوویچ با بحرانی همهجانبه در زندگانیش دست به گریبان بود: چند ماه از آغاز این کلاس نگذشته بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی اعلامیهای صادر کرد و در آن از شوستاکوویچ و چندین آهنگساز دیگر به دلیل ساختن آثار سنفونیک «بدون ملودی» و دارای هارمونی «نتراشیده» انتقاد کردند و خواستار آن بودند که اینان آثاری آوازی در ستایش از میهن، و رهبر (استالین)، و قهرمانان جنگ بسرایند. شوستاکوویچ سنفونی بزرگ چهارمش را که ارکستر برای اجرای آن تمرین میکرد، پس گرفت و از فهرست آثار خود حذفش کرد (این اثر نخستین بار در سال ۱۹۶۱ اجرا شد). روزنامهی پراودا و تیخون خرننیکوف Tikhon Khrennikov رئیس "مادامالعمر" اتحادیهی آهنگسازان شوروی مقالاتی در محکوم کردن شیوهی آهنگسازی شوستاکوویچ و دیگران نوشتند. کار بهجایی رسید که شوستاکوویچ را از کار تدریس در کنسرواتوار مسکو اخراج کردند. بسیاری از آشنایان پیشین از ترسشان از او دوری میگزیدند. المیرا نظیرووا تعریف کردهاست که در جریان کنسرتی در تالار بزرگ کنسرواتوار مسکو، او بر روی یک صندلی در "خلاء"ی که پیرامون شوستاکوویچ بود نشست. همه در صندلیهای دورتر نشسته بودند. شوستاکوویچ متوجه حضور المیرا در نزدیکیش شد، رو کرد به او و پرسید: «شما نمیترسید؟»! همسر نخست شوستاکوویچ و مادر دو فرزندش نیز در آن هنگام بیمار بود و هفت سال دیرتر درگذشت.
المیرا در سال ۱۹۴۸ ازدواج کرد و به باکو بازگشت، و دل شوستاکوویچ را نیز با خود برد. اما شوستاکوویچ دو شاگرد فعال به نامهای قارا قارایف و جؤودت حاجییف در باکو داشت و برای پشتیبانی از آنان و شنیدن آثارشان، مرتب به باکو سفر میکرد. او از جمله دو بار در سال ۱۹۵۲ در باکو بود: بار نخست برای شرکت در کنسرتی از آثار خودش، و بار دوم برای تماشای بالت "هفت پیکر" اثر قارا قارایف. المیرا نیز بارها برای شرکت در رویدادهای هنری و از جمله رسیتالهای پیانو و اجرای آثار خودش به مسکو سفر میکرد. در این سفرهای دوجانبه استاد و شاگرد به دیدار هم میرفتند، با هم قدم میزدند، به آثار بیتهوفن و مالر گوش میدادند، دربارهی مسائل گوناگون موسیقی و زندگی با هم بحث میکردند. شوستاکوویچ همواره المیرا را برای ادامهی کار آهنگسازی تشویق و راهنمایی میکرد، و از طرحهای آثار خودش برای المیرا میگفت.
پس از مرگ استالین در پنجم مارس ۱۹۵۳، نخستین نامهی شوستاکوویچ به المیرا در آوریل ۱۹۵۳ نوشته شد. این نامهنگاری تا سال ۱۹۵۶ ادامه داشت. شوستاکوویچ در این نامهها از درونیترین افکار و نگرانیهایش و از دغدغههای فلسفیاش برای المیرا مینوشت. در همهی نامهها علاقه و ستایشی که شوستاکوویچ نسبت به المیرا احساس میکرد، همراه با احترام عمیق و قدردانی او از تواناییهای حرفهای و موفقیتهای المیرا موج میزند. او به شیوهی خود میکوشید که عشق خود را نسبت به المیرا ابراز کند. از جمله در نامهای به تاریخ ۲۱ ژوئن ۱۹۵۳ تکهای از اپرای "یهوگهنی آنهگین" اثر چایکوفسکی را برای المیرا نقل میکند که خواننده در آن میگوید «دوستت دارم»!
المیرا در سنفونی دهم
دهمین سنفونی شوستاکوویچ نخستین بار در دسامبر ۱۹۵۳ در لنینگراد و مسکو اجرا شد و با استقبال گرم و پرشور شنوندگان رو به رو شد. از بخش دوم این سنفونی که بسیار هیجانانگیز است و خود بهتنهایی در برنامههای سالنهای کنسرت سراسر جهان گنجانده میشود، موسیقیشناسان تفسیرهای گوناگونی کردهاند و از جمله به نقل از سالومون وولکوف Solomon Volkov نویسندهی خاطرات شوستاکوویچ با عنوان «شهادت» Testimony، نقل میکنند که شوستاکوویچ گفته است که این بخش توصیف سیمای "استالین مخوف" است.
اما آنچه هیچ جای شک ندارد این است که شوستاکوویچ در ماه اوت ۱۹۵۳ در دو نامه برای المیرا فاش کرد که در طول سرودن بخش سوم سنفونی دهمش همواره به فکر او بوده و حروف نام او را به شکل نوتهای موسیقی در آن گنجاندهاست. او در واقع هم حروف اول نام خودش را به شکل نوتهای D-Es-C-H، و هم نام المیرا را با ترکیبی از نامهای آلمانی و فرانسوی نوتها به شکل E-A-E-D-A، (یعنی E - La=A – Mi=E – Re=D - A) در بخش سوم سنفونی بارها تکرار میکند. "المیرا" به روشنی نخست با هورن تنها و دیرتر با گروه سازهای برنجی نواخته میشود. این رمز را موسیقیشناسان تا پیش از آن که المیرا نظیرووا نامههای شوستاکوویچ را علنی کند، کشف نکرده بودند.
با آن که استالین ماهها پیش از نخستین اجرای سنفونی دهم مردهبود، اما تیخون خرننیکوف پس از شنیدن این اثر بار دیگر مقالهای در انتقاد از "فورمالیسم" شوستاکوویچ نوشت.
با وجود نامهها و ابراز مهر شوستاکوویچ، المیرا نظیرووا تأکید کردهاست که او همواره احترام عمیقی نسبت به استادش احساس میکرده و هرگز این فکر را به ذهن خود راه ندادهاست که رابطهی شوستاکوویچ با او چیزی فراتر از رابطهی استاد و شاگردی بودهاست، از جمله به این دلیل که شوستاکوویچ هرگز به صراحت سخنی از عشق نگفت.
المیرا نظیرووا پس از فروپاشی شوروی به اسرائیل مهاجرت کرد و تا پایان زندگانیش (۲۳ ژانویه ۲۰۱۴) در آنجا ماند. او شاگردان فراوانی تربیت کرد و آثاری از خود بهجا گذاشت، از جمله اوورتور برای ارکستر سنفونیک، سه کنسرتو برای پیانو و ارکستر، پرهلودها و واریاسیونهایی برای پیانو، سونات برای ویولون، ویولونسل، و پیانو، تنظیم چندین ترانهی فولکلوریک آذربایجانی، و کنسرتوی پیانو روی تمهای عربی با همکاری فیکرت امیروف. نامههای شوستاکوویچ به او، به خانواده شوستاکوویچ که در امریکا بهسر میبرند سپرده شدهاست.
نوشتهی من ِ جوان دربارهی شوستاکوویچ و آثار او را نخست "اتاق موسیقی دانشگاه صنعتی آریامهر" در سال ۱۳۵۵ به شکل جزوهی پلیکپی به قطع آ۴ و در ۲۸ صفحه منتشر کرد، و سپس، در "فضای باز" آستانهی انقلاب در تابستان ۱۳۵۷ همکاران "اتاق موسیقی دانشجویان دانشگاه صنعتی تهران" نشریهای بهنام "گاهنامه موسیقی" منتشر کردند (انتشارات پیمان) و همین نوشتهی مرا نیز در آن گنجاندند.
***
شنیدنی و خواندنی:
پیش از هر چیز، "کوچهلره سو سپمیشم" [کوچهها را آبپاشی کردهام / تا یار که میآید گرد و خاک نباشد!]: با صدای رشید بهبودوف https://youtu.be/jLzrdogPDqg
و با پیانوی تنها: https://youtu.be/m3Iy7rR4GBg
شوستاکوویچ:
دربارهی او: https://en.wikipedia.org/wiki/Dmitri_Shostakovich
بخش دوم از سنفونی دهم ("استالین مخوف"): https://youtu.be/1U7ljZhzNsc
بخش سوم از سنفونی دهم ("المیرا"): (اجرای خوب) https://youtu.be/h3Xh92ItYnU
(اجرای کمی "چکشی"، اما با تصویر ارکستر، که دو تکه شدهاست) https://youtu.be/2LTGNZrkcDQ
اثری بسیار زیبا، والس از موسیقی متن فیلم "خرمگس": https://youtu.be/LKtA3XoIx2Y
قطعهای بهنسبت شاد، بخش سوم از کوارتت زهی شماره 8 که برای ارکستر زهی تنظیم شدهاست: https://youtu.be/evtvQ34DQwQ
دربارهی نامههای شوستاکوویچ به المیرا، به انگلیسی: http://www.azer.com/aiweb/categories/magazine/ai111_folder/111_articles/111_shostokovich_elmira.html
المیرا نظیرووا:
دربارهی او (فقط به ترکی آذربایجانی): https://az.wikipedia.org/wiki/Elmira_N%C9%99zirova
دو پرهلود: https://youtu.be/C5CRs4-SwDs
چند ماه پیش از مرگ اثری از خود را مینوازد: https://youtu.be/1daw6IdJApo
سونات برای ویولونسل و پیانو: https://youtu.be/Hj-IGG5_Uxc
کنسرتوی پیانو روی تمهای عربی (با امیروف): https://youtu.be/Vwj2N4AYaLg
قارا قارایف:
دربارهی او: https://en.wikipedia.org/wiki/Gara_Garayev
رقص عایشه از بالت "هفت پیکر": https://youtu.be/7g9bi6GfFcw
سوئیت از بالت "هفت پیکر": https://youtu.be/VTgkq7WcHJg
دربارهی جؤودت حاجییف: https://en.wikipedia.org/wiki/Jovdat_Hajiyev
با آنکه این همه دربارهی شوستاکوویچ خواندهام و شنیدهام و دیدهام، و حتی خود جزوهای مفصل دربارهی او و آثارش نوشتهام، باید اعتراف کنم که یک نکتهی مهم از زندگانی او تا همین چند سال پیش یا از نگاهم گریخته، و یا توجهی به آن نکردهام: عشق او به پیانیست و آهنگساز بینظیر آذربایجانی المیرا نظیرووا، و نقش شگفتانگیز المیرا در سنفونی دهم شوستاکوویچ! اکنون به مناسبت یکصد و دهمین زادروز شوستاکوویچ (زاده ۲۵ سپتامبر ۱۹۰۶) میخواهم دربارهی آن دو و رابطهشان بنویسم. اما نخست یک درآمد و دو خاطره:
درآمد
محمدرضا شاه پهلوی در اوج جنون عظمتطلبانهاش در پایان دههی ۱۳۴۰ و نیمهی نخست دههی ۱۳۵۰ میخواست صنایع سنگین و زرادخانهای هر چه بزرگتر از پیشرفتهترین سلاحها داشته باشد و "ژاندارم منطقه" شود اما امریکا در فروش سلاحهای پیشرفته به شاه تردید و تعلل میکرد. شاه تهدید کرد که سلاحها را میتواند «از هر جای دیگری» تهیه کند، و به تهدیدش عمل کرد. اینچنین بود که راه داد و ستدهایی همهجانبه با اتحاد شوروی (سابق) گشوده شد: شاه صدها جیپ و نفربر "اوآز" УАЗ (UAZ) به رنگ سیاه و سفید برای پلیس شهربانی ایران، و آتشبارهای ضدهوایی برای پدافند هوایی ارتش ایران خرید؛ ساختمان ذوب آهن اصفهان و کشیدن خط لولهی گاز از جنوب به شمال ایران به شورویها سپردهشد؛ راه حمل و نقل کالا از بندرهای خلیج فارس تا شمال ایران به روی شوروی گشوده شد و ناوگان تریلرهای شرکت شوروی "ساوترانس آفتو" Совтансавто (Sovtransavto) جادههای ایران را پر کرد، و...
در این قرارداد بزرگ البته جایی هم برای داد و ستدهای فرهنگی و هنری گذاشته بودند و پای هنرمندان بزرگ شوروی نیز به ایران گشوده شد. از آن رویدادها، گذشته از روی پرده رفتن فیلمهای ساخت شوروی، چندتا را به یاد دارم: برنامه گروه صدنفرهی رقص روی یخ شوروی در سالن بزرگ ورزشگاه "شهیاد" (آزادی)؛ برنامهی یکی از بزرگترین پیانیستهای جهان، سویاتاسلاو ریختر Sviatoslav Richter در تهران؛ و دو رویداد دیگر مربوط به شوستاکوویچ و المیرا نظیرووا (و البته قارا قارایف) که در ادامه مینویسم.
دو خاطره
1- به گمانم در سال ۱۳۵۵ بود که آگهی تالار رودکی خبر داد که ارکستر فیلارمونیک مسکو (یا شاید ارکستر دیگری بود از شوروی؟) به رهبری خانم ورانیکا دوداراوا Veronika Dudarova قرار است که سنفونی پنجم شوستاکوویچ و نیز چند قطعه از بالت "هفت پیکر" آهنگساز بزرگ آذربایجانی قارا قارایف را اجرا کند. این برای من رویدادی بینهایت ارزشمند بود: نخستین و تنها زن رهبر ارکستر که تا آن هنگام میشناختم، قرار بود هم سنفونی پنجم شوستاکوویچ را که بخش سوم آن از همان هنگام «تنها دوست ِ تنهاترین تنهاییهایم» بود ("قطران در عسل"، صفحه ۵۲۷)، و هم قطعاتی از بالت قارایف را که آن همه دوستش داشتم اجرا کند! دوداراوا سنفونی پنجم را بسیار خوب اجرا کرد، اما با آنکه در بروشور برنامه، نام قارایف و "هفت پیکر" را نوشتهبودند، دوداراوا به جای آن اثر بهکلی دیگری از آهنگساز بیربطی را اجرا کرد. با پایان برنامه هر چه کف زدم (و خیلیها همراهی کردند) که دوداراوا بازگردد و اثر قارایف را اجرا کند، سودی نداشت. او بازگشت، اما چیز دیگری اجرا کرد. چه حیف! لابد "وزارت اطلاعات و جهانگردی" (ارشاد آن موقع) یا چه میدانم چه مرجع دیگری نخواستهبود نامی و اثری از آذربایجان آن جا شنیده شود.
2- اندک زمانی دیرتر خبردار شدیم که خانم المیرا نظیرووا پیانیست سرشناس آذربایجانی یک رسیتال پیانو در تالار بزرگ دانشگاه تهران برگزار خواهد کرد. در این برنامه نیز اجرای آثاری از قارا قارایف گنجانده شدهبود. اما آن شب نیز نظیرووا آثاری از باخ، بیتهوفن، پراکوفییف، و راخمانینوف اجرا کرد، و سپس برخاست و رفت! پس قارایف چه شد؟! نه، گویا قرار نبود نوای موسیقی پیشرفتهی آذربایجان در این تالار نیز پژواک افکند. کف زدیم و کف زدیم تا آنکه او به صحنه بازگشت، پشت پیانو نشست، و او که تا آن لحظه سخنی نگفتهبود، رو کرد به جمعیت و گفت: «کوچهلره سو سپمیشم»!
آه، چه زیبا گفت! چه زیبا گفت! میخواستم پر در آورم و بروم و بوسهای بر آن لبانی که اینها را گفت بنشانم. بیاختیار کف زدم، و جمعیت نیز! صدای هورا برخاست، و هنگامی که صداها خوابید، المیرا نظیرووا این ترانهی زیبای فولکلوریک آذربایجانی را که آن همه با صدای رشید بهبودوف شنیده بودیم، با پیانوی تنها نواخت. چه قدر و چند بار این ترانهی زیبا را از صفحهای کمیاب روی نوارهای کاست ضبط کرده بودم و به این و آن داده بودم. حتی دوستانی که کلمهای ترکی نمیدانستند عاشق این ترانه بودند و کاست آن را از من گرفته بودند. اشک بر گونههای من و بهگمانم خیلیهای دیگر جاری بود.
و چه میدانستم که المیرا نظیرووا شاگرد آهنگسازی شوستاکوویچ بوده و در دل او جای داشته. آن روز شاید هیچ کس دیگری جز خود المیرا و شوستاکوویچ نیز نمیدانستند که شوستاکوویچ نامههایی پر از عشق برای المیرا مینوشته.
[بیانصافیست اگر نگویم که در همان زمانها در تالار تئاتر شهر، حشمت سنجری "سنفونی برای ارکستر زهی، به یاد نظامی گنجوی" اثر فیکرت امیروف را رهبری و اجرا کرد، و آساطور صفریان با ارکستر خود از تبریز آمد و چندین قطعه موسیقی آذربایجانی در آنجا اجرا کرد. شاید تئاتر شهر مدیریت ویژهای داشت؟ و شاید برنامههای آذربایجانی دیگری هم اجرا شد که من بهیاد نمیآورم؟]
شوستاکوویچ و المیرا
در سال ۱۹۴۷ المیرای نوزده ساله (۲۰۱۴ – ۱۹۲۸) که از ۱۴ سالگی به عنوان نوازندهای چیرهدست در باکو آوازهای داشت، به تشویق عزیر حاجیبیکوف به کنسرواتوار مسکو رفت تا هم آموختن پیانو را ادامه دهد و هم در کلاس آهنگسازی دیمیتری شوستاکوویچ (۱۹۷۵ – ۱۹۰۶) شرکت کند. در این کلاس بود که استاد و شاگرد ۲۲ سال جوانتر با یکدیگر آشنا شدند.
در آن هنگام شوستاکوویچ با بحرانی همهجانبه در زندگانیش دست به گریبان بود: چند ماه از آغاز این کلاس نگذشته بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی اعلامیهای صادر کرد و در آن از شوستاکوویچ و چندین آهنگساز دیگر به دلیل ساختن آثار سنفونیک «بدون ملودی» و دارای هارمونی «نتراشیده» انتقاد کردند و خواستار آن بودند که اینان آثاری آوازی در ستایش از میهن، و رهبر (استالین)، و قهرمانان جنگ بسرایند. شوستاکوویچ سنفونی بزرگ چهارمش را که ارکستر برای اجرای آن تمرین میکرد، پس گرفت و از فهرست آثار خود حذفش کرد (این اثر نخستین بار در سال ۱۹۶۱ اجرا شد). روزنامهی پراودا و تیخون خرننیکوف Tikhon Khrennikov رئیس "مادامالعمر" اتحادیهی آهنگسازان شوروی مقالاتی در محکوم کردن شیوهی آهنگسازی شوستاکوویچ و دیگران نوشتند. کار بهجایی رسید که شوستاکوویچ را از کار تدریس در کنسرواتوار مسکو اخراج کردند. بسیاری از آشنایان پیشین از ترسشان از او دوری میگزیدند. المیرا نظیرووا تعریف کردهاست که در جریان کنسرتی در تالار بزرگ کنسرواتوار مسکو، او بر روی یک صندلی در "خلاء"ی که پیرامون شوستاکوویچ بود نشست. همه در صندلیهای دورتر نشسته بودند. شوستاکوویچ متوجه حضور المیرا در نزدیکیش شد، رو کرد به او و پرسید: «شما نمیترسید؟»! همسر نخست شوستاکوویچ و مادر دو فرزندش نیز در آن هنگام بیمار بود و هفت سال دیرتر درگذشت.
از چپ: ایرینا سوپینسکایا همسر سوم شوستاکوویچ، دیمیتری شوستاکوویچ، قارا قارایف |
پس از مرگ استالین در پنجم مارس ۱۹۵۳، نخستین نامهی شوستاکوویچ به المیرا در آوریل ۱۹۵۳ نوشته شد. این نامهنگاری تا سال ۱۹۵۶ ادامه داشت. شوستاکوویچ در این نامهها از درونیترین افکار و نگرانیهایش و از دغدغههای فلسفیاش برای المیرا مینوشت. در همهی نامهها علاقه و ستایشی که شوستاکوویچ نسبت به المیرا احساس میکرد، همراه با احترام عمیق و قدردانی او از تواناییهای حرفهای و موفقیتهای المیرا موج میزند. او به شیوهی خود میکوشید که عشق خود را نسبت به المیرا ابراز کند. از جمله در نامهای به تاریخ ۲۱ ژوئن ۱۹۵۳ تکهای از اپرای "یهوگهنی آنهگین" اثر چایکوفسکی را برای المیرا نقل میکند که خواننده در آن میگوید «دوستت دارم»!
المیرا در سنفونی دهم
دهمین سنفونی شوستاکوویچ نخستین بار در دسامبر ۱۹۵۳ در لنینگراد و مسکو اجرا شد و با استقبال گرم و پرشور شنوندگان رو به رو شد. از بخش دوم این سنفونی که بسیار هیجانانگیز است و خود بهتنهایی در برنامههای سالنهای کنسرت سراسر جهان گنجانده میشود، موسیقیشناسان تفسیرهای گوناگونی کردهاند و از جمله به نقل از سالومون وولکوف Solomon Volkov نویسندهی خاطرات شوستاکوویچ با عنوان «شهادت» Testimony، نقل میکنند که شوستاکوویچ گفته است که این بخش توصیف سیمای "استالین مخوف" است.
اما آنچه هیچ جای شک ندارد این است که شوستاکوویچ در ماه اوت ۱۹۵۳ در دو نامه برای المیرا فاش کرد که در طول سرودن بخش سوم سنفونی دهمش همواره به فکر او بوده و حروف نام او را به شکل نوتهای موسیقی در آن گنجاندهاست. او در واقع هم حروف اول نام خودش را به شکل نوتهای D-Es-C-H، و هم نام المیرا را با ترکیبی از نامهای آلمانی و فرانسوی نوتها به شکل E-A-E-D-A، (یعنی E - La=A – Mi=E – Re=D - A) در بخش سوم سنفونی بارها تکرار میکند. "المیرا" به روشنی نخست با هورن تنها و دیرتر با گروه سازهای برنجی نواخته میشود. این رمز را موسیقیشناسان تا پیش از آن که المیرا نظیرووا نامههای شوستاکوویچ را علنی کند، کشف نکرده بودند.
با آن که استالین ماهها پیش از نخستین اجرای سنفونی دهم مردهبود، اما تیخون خرننیکوف پس از شنیدن این اثر بار دیگر مقالهای در انتقاد از "فورمالیسم" شوستاکوویچ نوشت.
با وجود نامهها و ابراز مهر شوستاکوویچ، المیرا نظیرووا تأکید کردهاست که او همواره احترام عمیقی نسبت به استادش احساس میکرده و هرگز این فکر را به ذهن خود راه ندادهاست که رابطهی شوستاکوویچ با او چیزی فراتر از رابطهی استاد و شاگردی بودهاست، از جمله به این دلیل که شوستاکوویچ هرگز به صراحت سخنی از عشق نگفت.
المیرا نظیرووا پس از فروپاشی شوروی به اسرائیل مهاجرت کرد و تا پایان زندگانیش (۲۳ ژانویه ۲۰۱۴) در آنجا ماند. او شاگردان فراوانی تربیت کرد و آثاری از خود بهجا گذاشت، از جمله اوورتور برای ارکستر سنفونیک، سه کنسرتو برای پیانو و ارکستر، پرهلودها و واریاسیونهایی برای پیانو، سونات برای ویولون، ویولونسل، و پیانو، تنظیم چندین ترانهی فولکلوریک آذربایجانی، و کنسرتوی پیانو روی تمهای عربی با همکاری فیکرت امیروف. نامههای شوستاکوویچ به او، به خانواده شوستاکوویچ که در امریکا بهسر میبرند سپرده شدهاست.
نوشتهی من ِ جوان دربارهی شوستاکوویچ و آثار او را نخست "اتاق موسیقی دانشگاه صنعتی آریامهر" در سال ۱۳۵۵ به شکل جزوهی پلیکپی به قطع آ۴ و در ۲۸ صفحه منتشر کرد، و سپس، در "فضای باز" آستانهی انقلاب در تابستان ۱۳۵۷ همکاران "اتاق موسیقی دانشجویان دانشگاه صنعتی تهران" نشریهای بهنام "گاهنامه موسیقی" منتشر کردند (انتشارات پیمان) و همین نوشتهی مرا نیز در آن گنجاندند.
***
شنیدنی و خواندنی:
پیش از هر چیز، "کوچهلره سو سپمیشم" [کوچهها را آبپاشی کردهام / تا یار که میآید گرد و خاک نباشد!]: با صدای رشید بهبودوف https://youtu.be/jLzrdogPDqg
و با پیانوی تنها: https://youtu.be/m3Iy7rR4GBg
شوستاکوویچ:
دربارهی او: https://en.wikipedia.org/wiki/Dmitri_Shostakovich
بخش دوم از سنفونی دهم ("استالین مخوف"): https://youtu.be/1U7ljZhzNsc
بخش سوم از سنفونی دهم ("المیرا"): (اجرای خوب) https://youtu.be/h3Xh92ItYnU
(اجرای کمی "چکشی"، اما با تصویر ارکستر، که دو تکه شدهاست) https://youtu.be/2LTGNZrkcDQ
اثری بسیار زیبا، والس از موسیقی متن فیلم "خرمگس": https://youtu.be/LKtA3XoIx2Y
قطعهای بهنسبت شاد، بخش سوم از کوارتت زهی شماره 8 که برای ارکستر زهی تنظیم شدهاست: https://youtu.be/evtvQ34DQwQ
دربارهی نامههای شوستاکوویچ به المیرا، به انگلیسی: http://www.azer.com/aiweb/categories/magazine/ai111_folder/111_articles/111_shostokovich_elmira.html
المیرا نظیرووا:
دربارهی او (فقط به ترکی آذربایجانی): https://az.wikipedia.org/wiki/Elmira_N%C9%99zirova
دو پرهلود: https://youtu.be/C5CRs4-SwDs
چند ماه پیش از مرگ اثری از خود را مینوازد: https://youtu.be/1daw6IdJApo
سونات برای ویولونسل و پیانو: https://youtu.be/Hj-IGG5_Uxc
کنسرتوی پیانو روی تمهای عربی (با امیروف): https://youtu.be/Vwj2N4AYaLg
قارا قارایف:
دربارهی او: https://en.wikipedia.org/wiki/Gara_Garayev
رقص عایشه از بالت "هفت پیکر": https://youtu.be/7g9bi6GfFcw
سوئیت از بالت "هفت پیکر": https://youtu.be/VTgkq7WcHJg
دربارهی جؤودت حاجییف: https://en.wikipedia.org/wiki/Jovdat_Hajiyev