این روزها جایی به نام ناظم حکمت (1963 – 1902) برخوردم و با شرمساری یادم آمد که در ژانویهی گذشته سرم آنقدر گرم کارهای دیگر بوده که به مناسبت صد و دهمین زادروز این بزرگترین شاعر مورد علاقهام یادی از او نکردهام. یا شاید هرگز برای یاد کردن از او دیر نیست؟ و چه یاد کردنی بهتر از گوش دادن به متن کامل "اوراتوریوی ناظم" سرودهی فاضل سای، که اکنون در این نشانی در دسترس است. (عکس آرامگاه ناظم حکمت در مسکو. برای تصویر بزرگتر روی آن کلیک کنید)
اوراتوریو اثریست با مایههای دینی یا دنیوی که برای گروه کر، تکخوانان، و ارکستر نوشته میشود. اوراتوریوی ناظم شعرخوانی بیهمتای گنجو ارکال را نیز به همراه دارد. نزدیک چهار سال پیش تکههایی از این اوراتوریو را معرفی کردهام، و اکنون متن کامل آن را، با زیرنویس انگلیسی، در نشانی بالا میتوان دید و شنید، و در پایان نیز نزدیک به ده دقیقه گفتوگو با آهنگساز آن فاضل سای است.
در زندگینامهی ناظم حکمت در ویکیپدیای انگلیسی ترجمهی برخی از معروفترین شعرهای او (که در اوراتوریو هم خوانده میشوند) موجود است. آنجا گفته میشود که برخی خوانندگان نامدار امریکایی همچون جون بائز و پل رابسون نیز شعرهایی از ناظم را به ترانه خواندهاند.
من هم تکههایی از شعرهای او را ترجمه کردهام که در این و این نشانی موجود است. همچنین ده سال پیش، به مناسبت صدمین زادروز او مطلبی به ترجمه و اقتباس من در مجلهی "نگاه نو" که در داخل چاپ میشود، منتشر شد. این نوشته را از برگهای گوناگون کتابی به زبان آذربایجانی برگرفته و ترجمه و تألیف کردهام، اما به تدریج دانستم که مترجم آن از روسی به آذربایجانی غلطهای فاحشی مرتکب شدهاست (از جمله رقمی که درباره مدت زندان ناظم نوشته شده، باید دوازده باشد، و نه نوزده). زمانی در آینده باید بنشینم و شعرها و فاکتهای آن را با اصل ترکی شعرها و زندگینامه ناظم حکمت مقابله و بازنویسی کنم. من خود نیز در درک مصرعی از شعر ناظم در این نوشتهام سخت در اشتباه بودهام و آن را "زنده ماندم که بگویم" ترجمه کردهام، حال آنکه داستان چیز بهکلی دیگریست: ناظم در شعری با عنوان "نامه به کمال طاهر" (در اوراتوریو خوانده میشود) میگوید:
این جهان [در آیندهی دور] به سردی خواهد گرایید
...
تو باید آنقدر جهان را دوست بداری
که از هماکنون برای آن سوگواری کنی
و این غصه را تاب آوری
اگر میخواهی ادعا کنی که "زندگی کردم".
***
همهی شمایانی را که:
داغ دوری از وطن دارید؛
میخواهید بدانید "خائن" یعنی چه؛
نمیخواهید نعش آزادی بر دوش به دنبال تانکها روان شوید؛
از سلاحهای کشتار جمعی بیزارید؛
صلح را و خندهی کودکان را دوست میدارید؛
میخواهید بدانید زندگی از دیدگاه یک سنجاب چگونه است؛
میخواهید معنی فقر و گرسنگی را بدانید؛
شادمانید از این که سوسیالیستها در فرانسه روی کار آمدند و کمونیستها در یونان بیشتر رأی آوردند؛
میخواهید بدانید که من اگر نسوزم، و تو اگر نسوزی، چه میشود؛
درد بسیار دارید و همدردی نمییابید...
... فرا میخوانم که نخست نوشتهام را به مناسبت صدمین زادروز ناظم حکمت و سپس دیگر نوشتهها را بخوانید، و آنگاه اوراتوریوی ناظم را ببینید (دگمهی بزرگ کردن پرده را بزنید و تصویر بزرگ را تماشا کنید). و من عاشق شانهها و بازوان خانم زحل اولجای هستم که هنگامیکه می خواند، شکل قلب را میسازند!
در این نشانی نیز نخست صدای خود ناظم را میشنوید، و سپس جون بائز ترانهی او را به ترکی میخواند.
عنوان این نوشته نام تنها رمانیست که ناظم حکمت نوشت، و به فارسی نیز ترجمه شدهاست.
پینوشت: غلطهای بیشمار نوشتهای را که در بالا نام بردم، درست کردم و اکنون متن تصحیحشده در همان نشانی موجود است.
اوراتوریو اثریست با مایههای دینی یا دنیوی که برای گروه کر، تکخوانان، و ارکستر نوشته میشود. اوراتوریوی ناظم شعرخوانی بیهمتای گنجو ارکال را نیز به همراه دارد. نزدیک چهار سال پیش تکههایی از این اوراتوریو را معرفی کردهام، و اکنون متن کامل آن را، با زیرنویس انگلیسی، در نشانی بالا میتوان دید و شنید، و در پایان نیز نزدیک به ده دقیقه گفتوگو با آهنگساز آن فاضل سای است.
در زندگینامهی ناظم حکمت در ویکیپدیای انگلیسی ترجمهی برخی از معروفترین شعرهای او (که در اوراتوریو هم خوانده میشوند) موجود است. آنجا گفته میشود که برخی خوانندگان نامدار امریکایی همچون جون بائز و پل رابسون نیز شعرهایی از ناظم را به ترانه خواندهاند.
من هم تکههایی از شعرهای او را ترجمه کردهام که در این و این نشانی موجود است. همچنین ده سال پیش، به مناسبت صدمین زادروز او مطلبی به ترجمه و اقتباس من در مجلهی "نگاه نو" که در داخل چاپ میشود، منتشر شد. این نوشته را از برگهای گوناگون کتابی به زبان آذربایجانی برگرفته و ترجمه و تألیف کردهام، اما به تدریج دانستم که مترجم آن از روسی به آذربایجانی غلطهای فاحشی مرتکب شدهاست (از جمله رقمی که درباره مدت زندان ناظم نوشته شده، باید دوازده باشد، و نه نوزده). زمانی در آینده باید بنشینم و شعرها و فاکتهای آن را با اصل ترکی شعرها و زندگینامه ناظم حکمت مقابله و بازنویسی کنم. من خود نیز در درک مصرعی از شعر ناظم در این نوشتهام سخت در اشتباه بودهام و آن را "زنده ماندم که بگویم" ترجمه کردهام، حال آنکه داستان چیز بهکلی دیگریست: ناظم در شعری با عنوان "نامه به کمال طاهر" (در اوراتوریو خوانده میشود) میگوید:
این جهان [در آیندهی دور] به سردی خواهد گرایید
...
تو باید آنقدر جهان را دوست بداری
که از هماکنون برای آن سوگواری کنی
و این غصه را تاب آوری
اگر میخواهی ادعا کنی که "زندگی کردم".
***
همهی شمایانی را که:
داغ دوری از وطن دارید؛
میخواهید بدانید "خائن" یعنی چه؛
نمیخواهید نعش آزادی بر دوش به دنبال تانکها روان شوید؛
از سلاحهای کشتار جمعی بیزارید؛
صلح را و خندهی کودکان را دوست میدارید؛
میخواهید بدانید زندگی از دیدگاه یک سنجاب چگونه است؛
میخواهید معنی فقر و گرسنگی را بدانید؛
شادمانید از این که سوسیالیستها در فرانسه روی کار آمدند و کمونیستها در یونان بیشتر رأی آوردند؛
میخواهید بدانید که من اگر نسوزم، و تو اگر نسوزی، چه میشود؛
درد بسیار دارید و همدردی نمییابید...
... فرا میخوانم که نخست نوشتهام را به مناسبت صدمین زادروز ناظم حکمت و سپس دیگر نوشتهها را بخوانید، و آنگاه اوراتوریوی ناظم را ببینید (دگمهی بزرگ کردن پرده را بزنید و تصویر بزرگ را تماشا کنید). و من عاشق شانهها و بازوان خانم زحل اولجای هستم که هنگامیکه می خواند، شکل قلب را میسازند!
در این نشانی نیز نخست صدای خود ناظم را میشنوید، و سپس جون بائز ترانهی او را به ترکی میخواند.
عنوان این نوشته نام تنها رمانیست که ناظم حکمت نوشت، و به فارسی نیز ترجمه شدهاست.
پینوشت: غلطهای بیشمار نوشتهای را که در بالا نام بردم، درست کردم و اکنون متن تصحیحشده در همان نشانی موجود است.
6 comments:
با تشکر فراوان. عنوان شعر آخر که آوردید چیست؟ شعر نامه به کمال طاهر را پیدا کردم و این شعر ادامه آن نیست. م
محمد گرامی، گویا نامه هایی به کمال طاهر مجموعهای از شعرهای حکمت است. آن شعر دربارهی سرد شدن زمین در فوریه 1948 و از زندان برای کمال طاهر نوشته شدهاست. متن انگلیسی آن را در بیوگرافی ناظم در ویکیپدیا، که لینکش را دادهام، مییابید. یا شاید منظورتان تکهای از نوشتهی من است که با عبارت "همهی شمایانی را که" آغاز میشود؟ در این صورت باید بگویم که آن بخش نوشتهی خود من است و تکههایی که در هر سطر نقل کردهام، از شعرهای گوناگون ناظم است که در نوشتهی من به مناسبت صد سالگی او وجود دارند، و در اوراتوریو نیز خوانده میشوند.
ممنون از توضیحتان. منظورم همان "همه شمایانی" بود. کلی در اینترنت گشتم ولی پیدا نکردم. کار قشنگی از کار درآمده. باز هم متشکرم، م
A film about Sharif/Arihmar University. I thought is of interest to you.
Regards,
Behrouz
http://www.gooya.com/external/www.lenziran.com/2012/05/alberta-heritage-a-documentary-about-brain-drain-of-sharif-university/
It is about the movie--Miras Alberta
http://www.youtube.com/watch?v=IHeet1PmBuI&feature=share
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/06/120601_l41_ata_safavi_obituary.shtml
Post a Comment