23 November 2021

صغری و کبرای یک تومور تحمیلی

در پیچ‌وخم‌های ترجمه


به‌تازگی کتاب «خشم و هیاهوی یک زندگی، زندگی و خاطرات غلام‌یحیی دانشیان از فرقه دموکرات ‏آذربایجان و حزب توده ایران» (ترجمه‌ی علی مرادی مراغه‌ای، نشر اوحدی، تهران ۱۳۸۸) را در پی ‏مطلبی ورق می‌زدم. با خواندن جمله‌ی «به خاطر سخنرانی آقایی در گردهمایی حزب کمونیست ‏ایران، او را از کمیته مرکزی فرقه آذربایجان و اهمیت اجرایی اخراج کرده‌اید» در درستی ترجمه شک ‏کردم: حزب کمونیست ایران در دوران رضا شاه نابود شد، و نمی‌توانست ربطی به فرقه دموکرات ‏آذربایجان داشته‌باشد. به ناگزیر به متن اصلی رجوع کردم، و با تأسف دیدم که تردیدم به‌جا ‏بوده‌است.‏

اما نخست اجازه دهید یک نکته از تجربه‌ی شخصی در ترجمه و اهمیت ترجمه‌ی درست تک‌تک ‏واژه‌ها بگویم:‏

در پاییز سال ۱۳۶۱ خاطره‌ای را نوشته‌ی یکی از شاگردان شاعر بزرگ ترک ناظم حکمت از ترکی ‏آذربایجانی به فارسی ترجمه کردم. او «آ. قادر» نام داشت و پس از آموختن در مکتب حکمت، یکی ‏از شاعران نامدار ترکیه شد. آن ترجمه‌ی من در همان ماه‌ها در هفتمین «دفتر شورای نویسندگان و ‏هنرمندان ایران» چاپ شد، اما شب پیش از توزیع به غضب اداره‌ی ارشاد وقت گرفتار آمد، و همه‌ی ‏نسخه‌های آن را خمیر کردند، و آن حکایتی دیگر است.‏

آ. قادر می‌نوشت که شبی در زندانی در ترکیه، در محفل شاگردانی که ناظم حکمت داشت، یکی ‏از شاگردان ترجمه‌ی ترکی «زمین نوآباد» اثر میخاییل شولوخوف را که تازه منتشر شده‌بود آورد تا به ‏جمع معرفی کند. او شروع به خواندن ترجمه کرد، اما به محض آن که رسید به جمله‌ی «هلال سبز ‏رنگ ماه از لابه‌لای شاخه‌ها...» ناظم حکمت (که خود سال‌ها در اتحاد شوروی پناهنده بود و با زبان ‏روسی آشنایی داشت) خشمگین کتاب را از دست او کشید و به سویی پرتاب کرد، و گفت: ‏‏«ممکن نیست شولوخوف «هلال ماه» نوشته‌باشد»!‏

آ. قادر توضیح بیشتری نداده‌بود که ناظم حکمت چرا «هلال ماه» را غلط می‌دانست. من، در مقام ‏مترجم جوان و کم‌تجربه‌ی نوشته‌ی آ. قادر، در شگفت بودم که چرا ناظم حکمت چنین واکنشی ‏نشان داد. مگر شولوخوف در اصل چه نوشته‌بود؟ به ترجمه‌ی فارسی زنده‌یاد م. ا. به‌آذین از این اثر ‏شولوخوف رجوع کردم. به‌آذین، با آن که نه از متن روسی، که از زبان فرانسه ترجمه کرده، ‏نوشته‌است: «[...] تا هنگامی که شاخ سبز رنگ ماه از خلال برهنگی شاخه‌ها پدیدار گردد...» چه ‏زیبا! [چاپ دوم، انتشارات نیل، تهران، ۱۳۵۷، ص ۱۵].‏

تنها اکنون، پس از این همه سال، می‌توانم به متن اصلی و روسی شولوخوف رجوع کنم، و می‌بینم ‏که حق هم با ناظم حکمت بود و هم با به‌آذین (و هم مترجم روسی به فرانسه!). شولوخوف ‏نوشته‌است ‏рог месяца، یعنی «شاخ ماه»، و نه هلال. واضح است! شولوخوف داشت درباره‌ی ‏جامعه‌ی دهقانان استپ‌های دن می‌نوشت. در جهان تصویری و خیالی دهقان آن دیار، ماه نو به ‏شاخ چارپایانش تشبیه می‌شود.‏

این بحث پیرامون متن ادبی بود، که خیلی‌ها تغییر واژه‌های آن را در ترجمه چندان مهم نمی‌دانند. ‏آن‌چه می‌خواهم بگویم مربوط به ترجمه‌ی اسناد و مدارک و خاطرات تاریخی‌ست.‏

برای ترجمه از برخی زبان‌های پر مترجم، مترجمان می‌توانند بر کار یک‌دیگر نظارت کنند، نقد کنند، و ‏ایرادهای کار یک‌دیگر را نشان دهند. اما برای برخی زبان‌های دیگر، مانند ترکی آذربایجانی، تعداد ‏مترجمان کم است و نقد چندانی بر کیفیت کار مترجمان از این زبان‌ها نوشته نمی‌شود.‏

عنوان اصلی کتاب خیلی ساده «خاطرات» است، اما مترجم مقدمه‌ی مفصلی بر آن نوشته و عنوان ‏آن را تغییر داده‌است. بگذریم از این که من نمی‌دانم ترکیب «خشم» یک «زندگی» در عنوان کتاب ‏چه معنایی می‌تواند داشته‌باشد، اما ببینیم این مترجم چه بر سر واژه‌ها، جمله‌ها، و حتی نام‌ها و ‏تاریخ‌ها آورده‌است.‏

متن ترجمه از لحاظ برگرداندن نام‌ها و عناوین و اختصارات هیچ یک‌دست نیست. برای نمونه برابر ‏Sov. İKP‏ چند جا به درستی «حزب کمونیست اتحاد شوروی» نوشته شده، اما در موارد دیگر به ‏جای آن «حزب کمونیست آذربایجان» (ص ۹۳) و دست‌کم سه بار «حزب کمونیست ایران» ترجمه ‏شده (ص ۲۴۰، ۲۴۳، ۲۴۴)، که هر دو به‌کلی غلط است؛ و یک جا آن را جا انداخته‌اند (ص ۲۳۴).‏

مترجم گویی به ترجمه‌ی رقم‌های رومی چندان علاقه‌ای ندارد. ‏XXII‏ (بیست و دوم) را چند جا ‏‏به‌کلی جا انداخته (ص ۲۳۴، ۲۴۰، ۲۴۳، ۲۴۴)؛ و یک جا «نوزدهم» ترجمه کرده (ص ۲۳۶). ‏‏همچنین ‏III‏ را جا انداخته (ص ۲۲۶). «کنگره ‏II‏ حزب توده ایران» را «کنگره ۱۱...» ترجمه کرده ‏‏‏(ص ۲۵۳). تاریخ ‏‎11/X-1961‎‏ را به‌کلی جا انداخته، و ‏‎6/II-1962‎‏ را به‌جای ۶ فوریه ۱۹۶۲، ۶ نوامبر ‏‏ترجمه کرده‌است (هر دو در ص ۲۸۲). پرانتز و عبارت ‏‎(15/II ta 5/XII) çəkir, həddi əqəl 12-17 ‎‎gün çəkir‏ را حذف کرده (ص ۲۸۷). «پلنوم ‏X (III)‎‏ حزب» را به جای «پلنوم دهم (سوم) حزب» دو ‏‏جا «پلنوم سیزدهم» ترجمه کرده‌است (ص ۲۹۵، و ۲۹۶). ‏‎9/X-1963‎‏ را ۱۹ اکتبر ترجمه کرده (ص ‏‏‏۳۰۹). ‏‎30/V-1962‎‏ را «مورخه ۱۹۶۲» ترجمه کرده (ص ۳۱۳). ۱۲ ژوییه را ۲۳ ژوییه نوشته (ص ‏‏‏۳۲۱)، و ‏XII (V)‎‏ را به‌کلی جا انداخته‌است (ص ۳۲۶). «بیش از ۲۰۰۰» را هم ۲۰۰ نوشته‌است ‏‏‏(ص ۳۵۴).‏

مترجم همچنین ‏tarixli‏ آذربایجانی را به معنای «به تاریخ»، بارها «تاریخی» ترجمه کرده (ص ۳۱۶، ‏‏۳۴۸، ۳۵۱، ۳۵۴)، و ‏gündəlik‏ به معنای «دستور جلسه» را «روزمره» و «روزانه» ترجمه کرده، یا جا ‏انداخته‌است (ص ۲۴۳، ۲۷۵، ۲۷۶، ۲۹۷، ۳۱۸، ۳۲۲، ۳۲۶، ۳۳۰، ۳۴۰، ۳۴۴، ۳۴۸). او در ص ۳۱۸ ‏نزدیک به یک پاراگراف را جا انداخته‌است.‏

مترجم با نام فعالان سرشناس حزب توده ایران و فرقه دموکرات آذربایجان آشنایی ندارد. او نام ‏‏[عبدالحسین] آگاهی را در دو جای ترجمه درست نوشته، اما در پنج مورد دیگر ‏Agahi‏ را آقایی ‏ترجمه کرده‌، و یک جا مفهوم لغوی آن را نوشته‌است.‏

‏[احمدعلی] رصدی دو بار در مقدمه‌ی کتاب رسدی، و هشت بار در طول کتاب اسدی ترجمه ‏شده‌است. رویین‌دژ را همه جا روییندج نوشته‌است. صارمی شده سارومی، حسن نظری شده ‏حسن حضری، و رضا قاضی شده رضا قاسمی (هر سه ص ۲۸۵).‏

Palkovnik، به معنی سرهنگ، به نام شخص پالکوفیک ترجمه شده‌است. نام نخست‌وزیر وقت ‏شوروی که در رسانه‌های فارسی کاسیگین نوشته می‌شود، در ترجمه‌ی ایشان یک بار گوزیگین ‏‏(ص ۳۲۶) و بار دیگر گوسیگین (ص ۳۴۸) شده‌است.‏

مترجم با نام روزنامه‌های آن دوران هم آشنا نیست و «شعله جنوب» را «کوله‌بار جنوب» ترجمه ‏کرده‌است. اما شاهکار برگرداندن نام‌ها آن‌جاست که [حمید] صفری شده‌است «صغری و کبری»!! ‏‏(ص ۳۲۷)‏

و چند مورد خطای ترجمه‌ی متن، نمونه‌ی خروار:‏

Agahi Sov. İKP-nin XXII qurultayı barədə çıxış etdiyinə görə onu ADF MK ‎üzvlüyündən və İcraiyyə heyətindən çıxarıbsız.

ترجمه ایشان: «به خاطر سخنرانی آقایی در گردهمایی حزب کمونیست ایران، او را از کمیته ‏مرکزی فرقه آذربایجان و اهمیت اجرایی اخراج کرده‌اید».(ص ۲۴۰)‏

برداشت من: [عبدالحسین] آگاهی را به خاطر سخنرانی‌اش درباره‌ی کنگره ۲۲ حزب ‏کمونیست اتحاد شوروی از عضویت کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان و هیئت اجراییه‌ی ‏آن کنار گذاشته‌اید.‏

Hizbin İcraiyyə heyətinin təqsirlərindən biri hövzələrin təkliflərinə laqeyd yanaşmaqdır. ‎Hövzələr təklif edirlər ki, firqənin adı saxlanılmasın və Mərkəzi Komitəsinin adı ‎qalmasın.

ترجمه ایشان: «از تقصیرات هیئت اجرایی حزب، یکی برخورد خونسردانه و بی‌اعتنایی آن به ‏تکالیف و وظایف حوزه‌هاست. نام فرقه و کمیته مرکزی باید تغییر یابد.» (ص ۲۴۵)‏

برداشت من: یکی از کوتاهی‌های هیئت اجراییه حزب بی‌اعتنایی به پیشنهادهای حوزه‌هاست. ‏حوزه‌ها پیشنهاد می‌کنند که نام فرقه حفظ نشود و نام کمیته مرکزی آن نیز باقی نماند.‏

Güya Azərbaycana inqilab südur edildi.

ترجمه ایشان: «گویا انقلاب به صورت تومور بر آذربایجان تحمیل شد» (ص ۲۶۲). ایشان در همه ‏جای کتاب «صدور» را «تحمیل» ترجمه کرده‌اند.‏

برداشت من: گویا انقلاب به آذربایجان صادر شد.‏

Bunu deyənlər: Azəri, Bəydili, Cahanşahlu, Rza İnayət və başqalarıdir.

مترجم جمله را حذف کرده‌است! (ص ۲۷۲)‏

برداشت من: گویندگان این سخن عبارت‌اند از: آذری، بیگدلی، جهانشاهلو، عنایت رضا، و دیگران.‏

Bakıda 70 (7) n-li Akademiya hövzəsinin heyəti-amiləsi təşkilatı qaydanı pozub, ‎özbaşınalıq etdiyinə görə Bakı təşkilatı Akademiya hövzəsində yeni heyət amilə ‎seçkisi aparmaq qərarını ADF MK İcraiyyə heyəti təsdiq edib, orada yeni hövzə ‎heyəti seçkisi aparılmasına icazə verdi.

ترجمه ایشان: هیئت عامل حوزه آکادمی باکو قواعد حزبی را زیر پا گذاشته، خودسرانه در حوزه ‏آکادمی، در پی انتخابات هیئت عامل جدید بر آمده‌اند. کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان نیز آن را ‏تصدیق کرده و در آن‌جا اجازه داد هیئت جدید حوزه انتخاب شود. (ص ۲۹۰)‏

برداشت من: از آن جایی که هیئت عامله‌ی حوزه شماره ۷ آکادمی باکو قواعد سازمانی را زیر پا ‏گذاشته بود و دست به کاری خودسرانه زده‌بود، سازمان باکو تصمیم گرفت که برای ‏گزینش هیئت عامله تازه‌ای انتخابات برگزار کند. هیئت اجراییه کمیته مرکزی فرقه دموکرات ‏آذربایجان با آن تصمیم موافقت کرد و اجازه‌ی گزینش هیئت عامله‌ی جدید حوزه را صادر کرد.‏

Mən həmin plenumda Agahinin hesabsız və məntiqsiz çıxışına cavab verərkən, dedim ki, ‎mən heç vaxt...

ایشان ترجمه کرده‌اند: «من در همین پلنوم در ضمن جواب دادن، به سخنانی غیر منطقی و غیر ‏حساب شده آگاهی یافتم چرا که من هیچ وقت...»(ص ۳۱۳)‏

برداشت من: من در همان پلنوم در پاسخ به سخنان نسنجیده و غیر منطقی [عبدالحسین] ‏آگاهی، گفتم که من هیچ وقت...‏

Ağayi Giyamidən (Qiyamidən) canlı tarix kimi istifadə etmək lazımdır.

ترجمه ایشان: از قیاممان به مانند یک تاریخ زنده بهره بجوییم.(ص ۳۱۷)‏

برداشت من: لازم است از وجود آقای [زین‌العابدین] قیامی همچون یک تاریخ زنده بهره ببریم.‏

من تمامی متن ترجمه را با متن اصلی مقابله نکرده‌ام و آن‌چه نوشتم تنها حاصل ورق زدن و چشم ‏گرداندن است. از بسیاری ایرادهای خرد و ریز ترجمه هم که دیدم، چشم پوشیدم.‏

آیا این رد پای مترجم گوگل نیست که در آشفتگی‌های این ترجمه می‌بینیم؟ آیا همان دو سه ایراد ‏نخست که نوشتم، تمامی ترجمه‌ی این متن تاریخی را، که حتی نام‌ها و تاریخ‌ها در آن غلط ترجمه ‏شده، به‌کلی بی‌اعتبار نمی‌کند؟ خواننده ترجمه‌ی فارسی کتاب به کجای این ترجمه اعتماد بکند؟

جا دارد گفته‌شود که متن اصلی کتاب ترکی نیز پر است از غلط‌های تایپی.‏

این نوشته در مجله‌ی «جهان کتاب» (داخل)، مجله‌ی «آوای تبعید» (خارج)، و نیز وبگاه «ایران امروز» منتشر شده‌است.

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

14 November 2021

ویژه‌نامه‌ی زبان و ادبیات ترکی

آقای اسد سیف مدیر مسئول «آوای تبعید» از من خواستند که مسئولیت تدوین این ویژه‌نامه را به گردن ‏بگیرم. با تجربه‌های قبلی می‌دانستم که این کاری سنگین و کمرشکن است. کوشیدم شانه خالی کنم، اما ‏نشد! پس دست به دامان دوستان داخل ایران شدم، که اگر یاری آنان نبود، هرگز به تنهایی نمی‌توانستم ‏مجموعه‌ای را که پیش رو دارید فراهم کنم. افسوس که آن یاران، به دلایلی پذیرفتنی، نخواستند نامشان ‏آورده شود. درود بر آنان!‏

با دیدن این همه آثار به ترکی به قلم جوانان تازه‌نفس و پرشور، به یاد می‌آورم هنگامی را که «زبان پدری ‏مادر‌مرده‌ی من» را نوشتم، نیز چگونه در گذشته‌ای نه‌چندان دور هرگاه سخنی از زبان و هویت ترکی به ‏میان می‌آمد، انواع مهرها و نشان‌های «پان ترکیست» بود که از همه سو بر گوینده می‌بارید. این ‏مهرزدن‌ها هنوز البته پایان نگرفته، اما فضا دیگر همان فضا نیست و بسیار دگرگون شده است: فرخنده باد ‏‏«بازگشت به زبان مادری» این خیل جوانان، با وجود همه‌ی سختی‌ها!‏

موضوع زبان و زبان مادری و زبان ترکی، چند زبانی بودن یک کشور، و وطن و تبعید، چه فیزیکی و چه ‏زبانی، و دشواری‌های آن‌ها، در چند نوشته‌ی نخست این مجموعه مطرح شده‌است.‏

در شناسنامه‌ی «آوای تبعید»، در انتهای مستطیل سمت راست صفحه‌ی ۱، نوشته شده که «ویراستار هر ‏نوشته نویسنده آن است». از این رو تنها آثار پدیدآورندگانی را ویراسته‌ام که خود از من خواستند. در ‏دیگر آثار تنها اگر هنگام مرورشان غلطی فاحش، یا بی‌تناسبی در اندازه‌ی حروف نظرم را جلب کرد، ‏درستشان کردم.‏

از آقای سیف سپاسگزارم که پس از ویژه‌نامه‌ی گیلکی، خود پیشنهاد ویژه‌نامه‌ی ترکی را دادند و بدین ‏گونه فرصتی شد تا پژواکی از آثار ترکان در تبعید نیز در میان دیگر «آواهای تبعید» به گوش برسد. ‏امیدوارم که دیگر تبعیدیان کشورمان نیز فرصت مشابهی به‌دست آورند؛ و سپاسگزارم از همه و از تک‌تک ‏نویسندگان، مترجمان، شاعران، و هنرمندان همکار این شماره.‏

استکهلم – نوامبر ۲۰۲۱‏

سایت آوای تبعید برای دانلود مجله:
http://avaetabid.com

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

12 November 2021

برای ناباوران

یا
کیانوری از اتحاد شوروی اسلحه می‌خواست – بخش سوم

هشتادسالگی حزب توده ایران

و اینک متن کامل اسناد مربوط به درخواست کیانوری و پاسخ شوروی‌ها:‏

متن کامل نامه‌ی نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران خطاب به کمیته مرکزی ‏حزب کمونیست اتحاد شوروی:‏

ترجمه شده از فارسی به روسی، و سپس از روسی به انگلیسی، و اکنون از انگلیسی به فارسی

کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی

رفقای گرامی


از آن‌جایی که اوضاع در ایران به‌شدت متشنج است، نمی‌توان امکان بغرنج‌تر شدن اوضاع و شدت ‏یافتن رویارویی‌های داخلی را نادیده گرفت. چنین روندی به نوبه‌ی خود می‌تواند به زد و خورد ‏مسلحانه میان طرفداران مترقی اصلاحات انقلابی و افراطیون راست ضدانقلابی منجر شود. در این ‏صورت در شرایط معینی جنگ داخلی رخ خواهد داد. با در نظر گرفتن امکان چنین روندی از رویدادها، ‏برای حزب ما بسیار مهم است که هم اکنون، که حیات سیاسی در ایران [هنوز] بر پایه‌ی آزادی ‏دموکراتیک استوار است، برای آن آمادگی کسب کند. در حال حاضر آن‌چه برای ما در درجه‌ی اول ‏اهمیت قرار دارد عبارت است از ذخیره‌ی تسلیحات. ما مقدار کمی اسلحه ذخیره کرده‌ایم و معتقدیم ‏که لازم است اقداماتی برای تهیه‌ی ذخایر بزرگ‌تری از تسلیحات انجام دهیم. خرید اسلحه در ایران ‏ممکن است، اما این کار هزینه‌های سرسام‌آوری دارد. ما از شما خواهشمندیم که به هر طریق ‏ممکن ما را یاری کنید که این موضوع را بررسی کنیم و بر اساس تصمیم مناسبی عمل کنیم.‏

با درودهای گرم و رفیقانه
کمیته مرکزی حزب توده ایران
دبیر اول: کیانوری
اول اوت ۱۹۷۹ [۱۰ مرداد ۱۳۵۸]‏
مترجم فارسی به روسی: و. میلنیکوف
منبع سند انگلیسی:
https://digitalarchive.wilsoncenter.org/document/134567

در پی این نامه، وادیم زاگلادین معاون شعبه‌ی امور بین‌المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی، در ۲۷ ‏اوت [۵ شهریور ۱۳۵۸] در نامه‌ای «به کلی سری» موضوع را به ک.گ.ب. و ستاد کل نیروهای ‏مسلح ارجاع می‌دهد، و می‌نویسد:‏

‏«[...] انگیره‌ی رفقای ایرانی ما از این درخواست عبارت است از آماده‌سازی اعضای حزب توده ایران ‏‏[دست‌نویس: برای دفاع از خود] در صورت [دست‌نویس: حمله‌ی مسلحانه] مرتجعان ایران بر ضد ‏سازمان‌های چپ.[...]»‏

منبع سند انگلیسی:
https://digitalarchive.wilsoncenter.org/document/134566

متن قرار دبیرخانه کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی به تاریخ ۳۰ اوت ۱۹۷۹ برای بررسی ‏درخواست کیانوری:‏
https://digitalarchive.wilsoncenter.org/document/134565

یک سال بعد یوری آندروپوف و باریس پاناماریوف گزارش می‌دهند:‏

با اهمیت ویژه
کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
درباره‌ی درخواست دبیر اول حزب توده ایران رفیق نورالدین کیانوری

‏«در اجرای قرار [شماره...] دبیرخانه‌ی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی به تاریخ ۳۰ اوت ‏‏۱۹۷۹، گزارش می‌دهیم که برای روشن‌تر و مشخص‌تر کردن درخواست حزب توده ایران برای تحویل ‏تسلیحات به ایشان، موضوع را با رفیق کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی آن حزب به هنگام حضور وی ‏در مسکو در ژوئن امسال [۱۹۸۰] به مذاکره گذاشتیم.‏

رفیق کیانوری اعلام داشت که حزب توده ایران بر پایه‌ی تحلیل دگرگونی محتمل در اوضاع ایران، این ‏احتمال را منتفی نمی‌داند که اوضاعی پیش بیاید که یگان‌هایی از حزب، که هم‌اکنون مخفی ‏هستند، ناگزیر به اقدام مسلحانه شوند. حزب لازم می‌داند که برای آن حالت ذخایری از چهار نوع ‏اصلی تسلیحات داشته‌باشد: سلاح‌های کمری، تفنگ‌های خودکار (از شوروی از تولیدات غیر ‏شوروی)، نارنجک‌انداز، و نارنجک، بالغ بر چند هزار قبضه.‏

در نظر است که این تسلیحات در مکان‌هایی انبار شوند که در داخل ایران انتخاب خواهند شد.‏

درباره‌ی چگونگی تحویل این مقدار اسلحه به ایران، رفیق کیانوری هیچ پیشنهاد مشخصی ارائه نداد ‏و تصمیم در این باره را به طرف شوروی واگذار کرد. به نظر او می‌توان راه‌های گوناگون تحویل ‏تسلیحات از طریق دریای خزر، از هوا، یا زمینی در منطقه‌ی مرزی افغانستان و ایران را بررسی کرد.‏

رفیق کیانوری تأکید کرد که در حال حاضر حزب توده ایران هنوز شرایط لازم را برای تحویل امن و توزیع ‏اطمینان‌بخش سلاح‌ها فراهم نکرده است و راه‌های اجرای این اقدامات را جست‌وجو خواهد کرد.‏

با در نظر گرفتن خصلت سیاسی و حاد ‏موضوع، و همچنین شرایط موجود در کشور و وضعیت خود ‏حزب توده ایران و تمامی نیروهای چپ به ‏طور کلی، پیشنهاد می‌شود که در صورت امکان ‏درخواست رفیق کیانوری بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد و قدری دیرتر باز بررسی شود‎.‎‏»‏

لطفاً موافقت خود را اعلام دارید.‏

امضا: یو. آندروپوف
امضا: ب. پاناماریوف
‏۶ ژوییه ۱۹۸۰
‏[۱۵ تیر ۱۳۵۹]
نشانی سند انگلیسی:
https://digitalarchive.wilsoncenter.org/document/134568

متن اصلی و روسی و کاغذی این اسناد را دکتر رهام الوندی استادیار تاریخ بین‌المللی در دانشکده ‏اقتصاد و علوم سیاسی لندن، در محل نگهداری آن‌ها در بایگانی دولتی تاریخ معاصر روسیه یافته، ‏کپی کرده، و در اختیار «مرکز ویلسون» امریکا قرار داده‌است. مترجمان مرکز ویلسون آن‌ها را به ‏انگلیسی ترجمه کرده‌اند و به شکل دیجیتال در اختیار همگان گذاشته‌اند.‏

جزئیات تک‌تک اسناد در لینک‌های حاشیه‌های هر سند درج شده‌است.‏

بخش نخست این نوشته در این نشانی، و بخش دوم در این نشانی

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

11 November 2021

جهان کتاب تازه این‌جاست

تازه‌ترین شماره‌ی مجله‌ی «جهان کتاب» منتشر شد. نوشته‌ای از من نیز در آن هست.‏

فهرست مطالب این شماره:‏

رختشوی‌خانه‌ی اینجل / ترجمه پرتو شریعتمداری
قصه‌ای که کشیش تعریف کرد / دیمتریوس بیکلاس، ترجمه جهانگیر افشاری
گریز از محله ترسناک سنگ سیاه / سیروس پرهام
شد غلامی که آب جوی آرد...: محمد نخشب و حزب توده ایران / کاوه بیات
صغرا و کبرای یک تومور تحمیلی / شیوا فرهمند راد
آمریکایی‌ها در ارومیه / مجدالدین کیوانی
یاد بعضی نفرات / مسعود جعفری جزی
آن شب مسیر ناشیانه‌ی باد از کجا وزید؟ / ناهید کبیری
فرهنگ و مردم‌نگاری در دانشنامه تبرستان و مازندران / رجبعلی مختارپور
قهرمان اقلیم تاریکی: قصه دلیله محتاله و نوع ادبی آن / فرزاد مروجی
دکتر معین، پیشگام در حافظ‌شناسی نوین / امیر شفقت
بدویت و مدنیت بی‌هنگام / لیلا تقوی
خودیاری برای مردم خاورمیانه / علی خزائی‌فر
راه دشوار «ملت‌سازی» / مجید رهبانی
اعتراض شما را خریداریم / طه رادمنش
مستندسازی برجام / رحمان شادان فرد
نگاه تنگ و فراخ به ویرایش / عبدالحسین آذرنگ
مقلدان خواندنیها / ناصرالدین پروین
حسین مسعودی خراسانی و بوریس پاسترناک / کامیار عابدی
دمی با اسماعیل سعادت: مترجمی که دیده به فراسو گشود / زهرا بخشی و نوید بازرگان
مردم‌مداری یک شاهزاده / محدثه هاشمیلر
هزار و یک داستان / زری نعیمی
معرفی کوتاه
تازه‌های بازار کتاب / فرخ امیرفریار
به یاد صفدر تقی‌زاده / ایرج پارسی‌نژاد
به یاد صادق رحمت سمیعی / فرخ امیرفریار
درگذشتگان

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

08 November 2021

!پیدا کنید جاسوس انگلیس را

یا
کیانوری از اتحاد شوروی اسلحه می‌خواست - بخش دوم

هشتادسالگی حزب توده ایران


به‌تازگی در نوشته‌ای بر پایه‌ی اسناد شوروی سابق و آلمان شرقی سابق نشان دادم که نورالدین ‏کیانوری (۱۲۹۱-۱۳۷۸)، دبیر اول وقت کمیته مرکزی حزب توده ایران، پس از بازگشت از مهاجرت ‏طولانی به ایران در فروردین ۱۳۵۸، در تابستان ۱۳۵۹ (۱۹۸۰) در مسکو و برلین شرقی بوده (ده ‏سال پیش از ویران شدن دیوار برلین)، و در مسکو با سه تن از عالی‌ترین مقامات دولت اتحاد ‏شوروی درباره‌ی دریافت اسلحه گفت‌وگو کرده‌است.‏

پس از انتشار آن نوشته به اخبار و مطالبی برخوردم که ابعاد جالب دیگری از آن سفر کیانوری را ‏برملا می‌کند.‏

نخست باید توضیح دهم که از سال ۱۳۵۸ به بعد سفر رهبران حزب توده ایران به خارج ایران کار ساده‌ای ‏نبود. تا پایان سال ۱۳۵۸ کیانوری دست‌کم دو بار به شکل قانونی به خارج و از جمله مسکو سفر ‏کرده‌بود که هم خود او و هم محمدعلی عمویی در خاطراتشان آن‌ها را شرح داده‌اند. اما با آغاز سال ‏‏۱۳۵۹در روزنامه‌ی ارگان حزب بارها از مقامات جمهوری اسلامی گله شده که به نمایندگان حزب ‏گذرنامه و اجازه‌ی سفر به خارج نمی‌دهند و... برای نمونه، حزب کمونیست هند احسان طبری را ‏برای شرکت در کنگره‌ی آن حزب دعوت کرده‌بود و ماه‌ها دوندگی من برای دریافت گذرنامه برای او به ‏جایی نرسید.‏

یکی از کارهای تخصصی کیانوری در سال‌های مهاجرت تهیه‌ی گذرنامه‌های جعلی برای مأموریت‌های ‏اعضای حزب بود (بنگرید به خاطرات افراد گوناگون، از جمله دکتر فروتن، احسان طبری، و...). ‏کیانوری برای سفر از برلین شرقی به جهان غرب از یک گذرنامه و هویت ایتالیایی به نام سیلویو ‏ماسه‌تی ‏Maccetti‏ استفاده می‌کرد. سفر او به خارج در تابستان ۱۳۵۹ نیز پنهانی صورت گرفته‌بود و ‏هیچ‌کس، به‌ویژه مقامات جمهوری اسلامی، نمی‌بایست از آن مطلع می‌شدند.‏

اما با وجود پنهان‌کاری‌های کیانوری، صادق قطب‌زاده، وزیر امور خارجه وقت جمهوری اسلامی، که ‏دشمنی و کینه‌ای شدید نسبت به حزب توده ایران داشت، در یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی در همان ‏روزهای سفر «پنهانی» کیانوری به خارج، همه را شگفت‌زده کرد. او از جمله گفت:‏

‏«کیانوری و دو تن از افسران بخش نظامی حزب توده و چند تن از دانشجویان وابسته، از اروپا به ‏روسیه رفته‌اند و با کاسیگین و برژنف و گرومیکو ملاقات کرده‌اند، و حالا برگشته‌اند که نظر خود را ‏پیاده کنند.»[روزنامه‌ی «انقلاب اسلامی»، ۱۲ تیر ۱۳۵۹، و دیگر رسانه‌ها]‏

حزب توده ایران به این و دیگر سخنان قطب‌زاده در آن مصاحبه واکنش شدیدی نشان داد و «نامه ‏مردم» در ۱۵ تیر در صفحه‌ی نخست با حروف درشت نوشت که حزب خطاب به دادستان کل کشور ‏نسبت به قطب‌زاده «اعلام جرم» کرده‌است. دو روز پس از آن «نامه مردم» ادعا کرد که منبع ‏تهمت‌های قطب‌زاده را یافته، و ترجمه‌ی مقاله‌ای از نشریه‌ی انگلیسی «فارین ریپورتز» را منتشر ‏کرد. متأسفانه اصل آن نشریه‌ی انگلیسی را نیافتم. بریده‌هایی از ترجمه‌ی «نامه مردم» چنین ‏است:‏

‏«شوروی به کمونیست‌های ایران هشدار می‌دهد – هیئت برجسته‌ای از حزب توده ایران در هفته ‏اول ژوئن [۱۱ تا ۱۸ خرداد] به‌طور محرمانه به مسکو مسافرت کرد. در این هیئت نورالدین کیانوری ‏رهبر حزب، دبیران شاخه‌های حزب در تهران و تبریز و فرماندهان نظامی واحدهای رزمی اخلالگر حزب ‏شرکت داشتند. [...] هیئت حزب توده در کرملین با پرزیدنت لئونید برژنف، الکسی کاسیگین ‏نخست‌وزیر، آندره گرومیکو وزیر خارجه، فرماندهان ارتش روسیه، از جمله فرمانده نیروهایی که در مرز ‏ایران استقرار یافته‌اند [...] سه ملاقات طولانی به عمل آورد. [...] در نخستین ملاقات، رهبران ‏روسیه با بی‌تفاوتی به اظهارات نمایندگان حزب توده گوش فرا داده و توجه خود را به گزارش‌های ‏رؤسای نظامی حزب معطوف ساختند. در دومین دور مذاکره روس‌ها حقایق مسلمی را در مورد وضع ‏این حزب در ایران بیان داشتند. آن‌ها می‌دانند که حزب توده در شهرهای بزرگ ایران نفوذ چندانی ‏ندارد و حتی نفوذ این حزب در سنگر مشهور آن در میان کارگران نفتی نیز ضعیف است. روس‌ها ‏یادآور شدند که از همه بدتر این است که حزب توده نتوانسته است با سایر گروه‌های مخالف متمایل ‏به چپ از قبیل فداییان، که در کردستان می‌جنگند، و مجاهدین همبستگی به‌وجود آورد. این کار ‏می‌توانست اقدامات حزب توده را در سرنگونی رژیم آیت‌الله خمینی وسیع‌تر کند.‏

در آخرین ملاقات، برژنف، کاسیگین و گرومیکو که تا آن زمان سکوت اختیار کرده‌بودند، به رهبران حزب ‏توده دستور دادند که در حال حاضر از هر گونه توظئه‌ای علیه حکومت خودداری کنند. مقامات روسی ‏گفتند حزب توده باید اول تمام نیروهای خود را متمرکز سازد و سپس با فداییان و مجاهدین همکاری ‏نظامی برقرار کند. روس‌ها وعده دادند که با اعزام مشاوران نظامی کیفیت سازمان رزمی حزب را ‏بهبود بخشیده و سلاح‌های بیشتری نیز در اختیارشان قرار دهند.‏

به محض آن که نمایندگان حزب توده به ایران بازگشتند هیئتی را فرستادند تا با رهبران فداییان ‏ملاقات و سعی کنند باب مذاکرات را بگشاید. این اقدام امیدبخش نبود. فداییان اگر چه مارکسیست ‏هستند ولی شدیداً با شوروی مخالف‌اند. [...] بعد از آن خود کیانوری با مسعود رجوی رئیس جناح ‏چپ مجاهدین اسلامی در پناهگاه مستحکمش در خارج تهران دیدار نمود. کیانوری در این ملاقات ‏پاسخ مشابهی دریافت داشت.» [«نامه مردم» شماره ۲۷۷، ۱۷ تیر ۱۳۵۹]‏

‏«نامه مردم» در این شماره و شماره‌ی بعد در توجیه و تفسیر و پاسخ نوشته‌ی نشریه‌ی انگلیسی ‏و تهمت‌های قطب‌زاده، مطالبی «انشاءگونه» و فاقد فاکت، و در شرح پروتکل‌های دیپلوماتیک که ‏کدام مقامات شوروی با چه کسانی دیدار می‌کنند نوشت، و هرگز سفر و حضور کیانوری را در ‏مسکو رد نکرد. خود کیانوری هم به صحنه نیامد. «نامه مردم» نوشت:‏

‏«مخبر نامه مردم [...] با رفیق نورالدین کیانوری [...]‌ملاقات کرده و پرسید که [...] صحت و سقم ‏این خبر تا چه اندازه است؟ در پاسخ رفیق کیانوری گفت: ما به‌طور رسمی اعلام می‌داریم که این ‏نوشته تحریک‌آمیز، سرتاپا، در کلیت و تمام اجزایش، بی‌اساس و ساختگی است. رفیق کیانوری ‏سپس اضافه کرد که در تمام دوران زندگیش با رهبران نامبرده‌ی اتحاد شوروی و آقای مسعود رجوی ‏هرگز دیداری نداشته‌است، در عین این که چنین دیداری نه جرم است و نه خلاف قانون و نه خلاف ‏مصالح ملی انقلاب ما.»[همان]‏

کیانوری به‌درستی گفته که نوشته‌ی نشریه‌ی انگلیسی «تحریک‌آمیز» است، زیرا ‏همچنان که در نوشته‌ی پیشین از سند روسی نقل شد، کیانوری در نامه‌ای که یک سال پیش از ‏این دیدار به مقامات اتحاد شوروی تسلیم کرد «درخواست مسلح کردن اعضای حزب توده ایران را در ‏میان نهاد. او خاطرنشان کرد که در ایران تنش‌های داخلی در حال افزایش است، و در آینده رویارویی ‏مسلحانه میان طرفداران اصلاحات دموکراتیک و نیروهای ضد انقلابی روی خواهد داد. در این صورت ‏در شرایط معینی ممکن است جنگ داخلی شعله‌ور شود. حزب توده ایران به طور جدی برای این ‏وضعیت آماده می‌شود. او در نامه‌اش نوشته‌بود: «ما مقدار کمی سلاح به دست آورده‌ایم. فکر ‏می‌کنیم که باید اقداماتی برای ایجاد ذخایر بزرگ‌تر تسلیحات به عمل آوریم.» یعنی برخلاف ادعای ‏‏«فارین ریپورتز» کیانوری هیچ نیتی برای «وسیع‌تر کردن اقدامات حزب» به قصد «سرنگونی رژیم ‏آیت‌الله خمینی» نداشت، و بر عکس می‌خواست در اوج درگیری‌های مسلحانه کردستان و جنبش ‏خودمختاری آن‌جا، و فعالیت‌ها و رفت‌وآمدهای پالیزبان، اویسی، بختیار و... در عراق و امارات خلیج ‏فارس و نقشه‌های کودتا و جنگ و حمله به ایران، برای یک جنگ داخلی احتمالی و مبارزه‌ی دفاعی ‏برای نجات انقلاب «خلقی» و «ضد امپریالیستی» ایران تسلیحات لازم را فراهم کند.‏

نکته‌ی مهم در این ماجرا چگونگی رسیدن خبر سفر کیانوری به مسکو، و بدتر از آن محتوای ‏گفت‌وگوهای او با مقامات اتحاد شوروی، به «فارین ریپورتز» است.‏

غیبت کیانوری را «نامه مردم» به این شکل لاپوشانی کرد که هم‌زمان با حضور او در جمهوری ‏دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) در ۲۷ خرداد (۱۷ ژوئن – اسناد اشتازی در نوشته‌ی پیشین)، ‏عکس و خبر دیدار یک هیئت ویتنامی با کیانوری در دبیرخانه‌ی حزب در تهران را منتشر کرد، و در ۸ ‏تیر (۲۹ ژوئن) نیز عکس و خبر دیدار او با «رفقای کوبایی» در همان مکان، منتشر شد. حال آن که ‏این هیئت‌ها برای شرکت در «کنفرانس بین‌المللی بررسی مداخلات امریکا در ایران» که از ۱۲ تا ۱۵ ‏خرداد (دو هفته تا یک ماه پیش از آن) در تهران برگزار شد به ایران آمده‌بودند و در حاشیه‌ی همان ‏کنفرانس از جمله به دفتر حزب توده ایران دعوت شدند، و اکنون دو هفته تا یک ماه دیرتر، هنگام ‏غیبت کیانوری، خبر آن دیدارها منتشر می‌شد.‏

همچنین در غیبت کیانوری جلسات هفتگی پرسش و پاسخ او را چند هفته احسان طبری اجرا کرد.‏

بنابراین پخش شدن خبر غیبت کیانوری و سفر او به خارج زیاد عجیب نیست. عجیب آن است که ‏مقصد سفر و دیدار او با عالی‌ترین مقامات اتحاد شوروی، و مضمون گفت‌وگوها را «فارین ریپورتز» ‏چگونه به این سرعت به‌دست آورد؟

مطابق اسناد روسی که در نوشته‌ی پیشین آمد، کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی در ‏واکنش به نامه و درخواست کیانوری که سال پیش دریافت کرده‌بودند، از «ستاد کل ارتش شوروی» ‏متشکل از آندروپوف (رئیس وقت ک.گ.ب.)، دیمیتری اوستینوف (وزیر دفاع)، و پاناماریوف (رئیس ‏شعبه‌ی امور بین‌المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی) خواست که امکان تحویل تسلیحات به ‏کیانوری را بررسی کنند، و اکنون این هیئت موضوع را در حضور خود کیانوری «در مسکو به بحث ‏گذاشتند. با مطرح شدن پیشنهادهای کیانوری برای راه‌های تحویل تسلیحات از راه هوا، از راه دریا، و ‏از راه خشکی از طریق مرز افغانستان و ایران، روشن شد که حزب توده ایران توانایی تأمین امنیت ‏تحویل گرفتن و انبار کردن سلاح‌ها را ندارد. آندروپوف و پاناماریوف در گزارش خود در پاسخ به کمیته ‏مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی نوشتند: «پس از مطالعه‌ی خصلت سیاسی و حاد موضوع، و ‏همچنین شرایط موجود در کشور و وضعیت خود حزب توده ایران و تمامی نیروهای چپ به طور کلی، ‏پیشنهاد می‌شود که در صورت امکان درخواست کیانوری بیشتر مورد بررسی قرار گیرد و پاسخ ‏نتیجه‌ی بررسی قدری دیرتر به آگاهی او برسد...»‏

مقایسه‌ی جمله‌های بالا از سند روسی، با متن «تحریک‌آمیز» خبر نشریه‌ی انگلیسی، ‏مشابهت‌های زیادی را نشان می‌دهد: دیدار با بالاترین مقامات؛ سردی برخورد مقامات شوروی، ‏سخن از ضعف حزب توده ایران، و هماهنگی نداشتن حزب با دیگر گروه‌های سیاسی و...!‏

آیا کسی از پیرامونیان مقامات شوروی جاسوس انگلیس بود؟ آیا در میان مقامات آلمان دموکراتیک ‏که کیانوری در راه بازگشت از مسکو موضوع را برایشان تعریف کرد، جاسوس انگلیس وجود داشت؟ ‏آیا کیانوری موضوع را در مسکو، یا برلین، برای یک جاسوس (ایرانی؟) انگلیس تعریف کرد؟ آیا حمله ‏به دبیرخانه حزب توده ایران و تصرف آن که سه یا چهار هفته پس از بازگشت کیانوری به ایران صورت گرفت، ‏بر پایه‌ی همان اخبار طرح‌ریزی شد؟

شاید روزی از این معما هم سر در آوریم.‏

نزدیک دو ماه پس از مقاله‌ی «فارین ریپورتز» (۲۸ خرداد)، و بیش از یک ماه پس از مصاحبه‌ی ‏مطبوعاتی قطب‌زاده و سپس «اعلام جرم» نامه مردم (۱۱ و ۱۵ تیر)، سه هفته پس از حمله‌ی ‏‏«حزب‌الله» به دبیرخانه حزب توده ایران در خیابان ۱۶ آذر و تصرف آن (۳۰ تیر)، روزنامه‌ی «صبح ‏آزادگان» به ظاهر در کمبود خبر و برای آن که از «قافله» عقب نماند، روز ۱۸ مرداد ۱۳۵۹ با تأخیر ‏بسیار فرصتی طلایی به کیانوری داد، و نوشت:‏

‏«[...] مدتی است که دبیر کل [کذا] و برخی اعضای مرکزی آن [حزب توده ایران] سر از مسکو در ‏آورده‌اند و در آن‌جا دارند همچنان به انقلاب ایران خدمت می‌کنند. [...]»‏

ساعت سه‌ونیم بعد از ظهر همان روز ۱۸ مرداد نورالدین کیانوری، که خیلی وقت بود از مسکو ‏برگشته‌بود، در دفتر روزنامه «صبح آزادگان» حاضر شد و دروغ آن روزنامه را برملا کرد. [«نامه مردم» ‏شماره ۳۰۴، ۱۹ مرداد ۱۳۵۹].‏

روزشمار:‏

‏۱۰ مرداد ۱۳۵۸: کیانوری در مسکو است و نامه‌ای حاوی درخواست دریافت تسلیحات به کمیته ‏مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی تسلیم می‌کند. [اسناد روسی و آلمانی موجود است]‏

‏۲۷ و ۲۸ خرداد ۱۳۵۹: کیانوری در آلمان شرقی است. او در طول این سفر در مسکو هم بوده، و ‏مطابق گزارش آندروپوف و پاناماریوف، در جلسه‌ای، آنان از کیانوری پرسیده‌اند که او چگونه ‏می‌خواهد تسلیحات را تحویل بگیرد و جابه‌جا کند، از پاسخ او قانع نشده‌اند، و پاسخ قطعی به او را ‏به بعد موکول کرده‌اند. [اسناد روسی و آلمانی موجود است].‏

‏۲۸ خرداد ۱۳۵۹ [۱۸ ژوئن ۱۹۸۰]: نشریه‌ی انگلیسی «فارین ریپورتز» شکل و محتوای دیدار ‏کیانوری را در مسکو آمیخته با دروغ و به شکلی «تحریک‌آمیز» منتشر می‌کند. [ترجمه‌ی «نامه ‏مردم» در ۱۷ تیر]‏

‏۱۱ تیر ۱۳۵۹: صادق قطب‌زاده نوشته‌ی «فارین ریپورتز» را بدون ذکر منبع در یک مصاحبه‌ی ‏مطبوعاتی مطرح می‌کند و می‌گوید که کیانوری و چند تن دیگر از رهبران حزب در مسکو بوده‌اند؛

‏۱۵ تیر ۱۳۵۹: «نامه مردم» بر ضد قطب‌زاده «اعلام جرم» می‌کند؛

‏۱۷ و ۱۸ تیر ۱۳۵۹: «نامه مردم» مطالبی در توضیح و انکار مقاله‌ی ۲۸ خرداد «فارین ریپورتز» ‏منتشر می‌کند؛

‏۳۰ تیر ۱۳۵۹: حمله‌ای سراسری به دفترهای حزب توده ایران در تهران و شهرستان‌ها صورت ‏می‌گیرد، «حزب‌الله» دفترها را تسخیر می‌کند، و این مکان‌ها هرگز به حزب پس داده نمی‌شوند؛

‏۱۸ مرداد ۱۳۵۹: «صبح آزادگان» تازه بیدار می‌شود و می‌نویسد که کیانوری گویا در مسکو ‏است...‏

بخش نخست این نوشته در این نشانی
و بخش سوم در این نشانی

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏