tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post7793634217582207332..comments2024-03-13T14:06:09.001+01:00Comments on I don't know... چه میدانم...: چگونه از موسیقی لذت ببریم؟Shivahttp://www.blogger.com/profile/13664048216510049851noreply@blogger.comBlogger5125tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-23012233316340954642012-04-05T13:04:02.235+02:002012-04-05T13:04:02.235+02:00ضمن تشکر از شيواي عزيز در ارتباط با توده اي بودن ا...ضمن تشکر از شيواي عزيز در ارتباط با توده اي بودن استاد پرويز منصوري توجه دوستداران و علاقه مندان ايشان را به مقالۀ مندرج در نامه مردم براي گراميداشت اين استاد گرانقدر جلب مي کنم<br /><br />http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1549<br /><br />علي پعلي پnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-28603281548810512862012-02-17T21:14:29.209+01:002012-02-17T21:14:29.209+01:00ممنون از یادآوری از استاد منصوری و توضیح سوابق سیا...ممنون از یادآوری از استاد منصوری و توضیح سوابق سیاسی ایشان. من هم مثل خیلی ها که به موسیقی علاقه دارند کتاب تئوری بنیادی موسیقی ایشان را سال ها پیش خواندم، ولی چیزی در مورد سابقه توده ای بودن ایشان نمی دانستم. ممحمد اnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-42751932283870385432012-02-13T14:44:31.406+01:002012-02-13T14:44:31.406+01:00دوست دارید کمی هم راجع به سعدی حسنی بنویسید بخصوی ...دوست دارید کمی هم راجع به سعدی حسنی بنویسید بخصوی در باره تاریخ مو سیقی و تفسیر موسیقی او که ما در سالهای قبل از انقلاب هر چه درباره موسیقی کلاسیک میدانستیم از او میدانستیم؟<br /><br />تا آنجا که من میدانم به حزبی تعلق نداشت ولی شباهت هائی به منصوری داشت<br /><br />آAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-74271106596466746882012-02-13T09:01:57.704+01:002012-02-13T09:01:57.704+01:00بله بسیار جالب است. شاید برای جوانان امروز قابل تص...بله بسیار جالب است. شاید برای جوانان امروز قابل تصور نباشد که در آن زمان در بین دانشجویان ایرانی در اروپا بخصوص آلمان چه محیطی حاکم بود. کنفدراسیون بود که به ان سیس میگفتند و بعد ها سیس نو از آن منشعب شده بود که جرگه مائوئیستی ان بود<br /><br />من تنها میتوانم کمی از سالهای 1970 بگویم. میگفتند در آلمان 50000 دانشجوی ایرانی هست. اقلیت ایرانی در المان محدود میشد به دانشجویان و تعدادی فرش فروش. البته اکثریت دانشجوهای ایرانی اهل سیاست نبودند و خود را در داخل جامعه تا حد زیادی ادقام کرده بودند بطوریکه زیاد به چشم نمی امدند. لکن گروهی بودند که در سلف سرویس دانشگاهها که به ان منزا میگویند گوشه ای را به پاتوق خود تبدیل کرده بودند و بسیاری از دانشجویان آنها را نمونه دانشجویان ایرانی میپنداشتند<br /><br />چند چیز در باره این گروه تقریبا در همه دانشگاهها یکسان بود. اول پاتوق داشتن انها در یک گوشه سلف سرویس. دوم یکنفر و یا دو سه نفر بصورت غیر رسمی نقش سردمدار و پیش کسوت را بازی میکردند. انها دیگر پیشانیشان بسیار بلند شده بود و از ده بیست ترم پیش دانشجو بودند. سوم اینکه بسیاری دارای سبیل معروف قلندری یا بهتر بگوئیم کمونیستی بودند. چهارم رشته تحصیلی انها بر خلاف بیشتر ایرانیها مهندسی و پزشگی و اینها نبود بلکه فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی و امثال آن میخوندند. البته سالها بود که دیگر نمی خواندند<br /><br />آنها از ساعت نه ونیم ده صبح به منزا می آمدند و تا دو یا سه بعد از ظهر میماندند. من خود هیچ در صحبت های این گروه شرکت نداشتم اما گاهگاهی چیز هائی میشنیدم. نوچه ها یعنی دانشجویان تازه که میامدند اینها کمک میکردند که مانده گاهی پیدا کنند و و لحافی و تشکی و کمی ظروف و یک قابلمه و یک ماهی تابه سلاح اولیه جهت مبارزه با امپریالیسم بود. از آبگوشت و از استانبولی پلو <br />نمی شد صرفنظر کرد<br /><br />بچه ها پیش اینها یاد میگرفتند که ماتریالیم چیست و دیالکتیک چیست. گاهی هم برای خرید کتاب یا صفحات گرامافون سفری کوتاه به برلین میکردند و ار انجا به برلین شرقی میرفتند<br /><br />اصولا این بچه ها مدت درازی دانشجو بودند و علاقه چندانی به پایان تحصیل نداشتند. با اقلیت قلیل دانشجویان چپ گروه اسپارتاکوس و امثال انها در تماس بودند و دوستان و رفقای خویش را بیشتر بخاطر توافق نظریات سیاسی انتخاب میکردند. بعضی از انها هم از تهمت زدن به دیگران ابائی نداشتند. مثلا جملاتی مانند // فرهاد را که همه مونیخ میشناسه // گفته میشد<br /><br /><br />چیزی که برای من بسیار جالب بود تغییر رنگ این گروهها در طول انقلاب بود. به یکباره بیشتر آنها ثناگوی خمینی شده بودند و خود از او بتی ساخته بودند.ولی یکی از آنها هم روزی بمن گفت که در زیر پل سید خندان گروهی شعار پرولتاریای جهان متحد شوید میداده که توسط بقیه تظاهر کنندگان تحت فشار قرار گرفتند پلاکارت خود را مخفی کنند. بعد گفت بله مخفی خواهیم کرد ولی روزی جبرانش را به این خرمقدسین نشان خواهیم داد. خرمقدسین را دست کم گرفته بودند<br /><br /> خیلی از آنها عکس طالقانی را به دیوار نسب میکردند و روزی که ان بیچاره هم بقول آلمانها قاشقش را پس داد برای دیگران تعریف میکردند که در خیابانهای تهران غوغا بر پاست و همه فر یاد میزنند: طالقانی مبارز پیش خداست امروز. بهر حال این طرفداری سر سخت از خمینی به گروه کمونیستهای آلمانی هم سرایت کرده بود به طوریکه تا روزی که همه گروهها بجز حزب توده در ایران متلاشی و کوبیده شده بودند حتی انها هم از خمینی سخت دفاع میکردند. امروز ما میدانیم که این دستورات از مسکو آمده بود لابد برای سیس هم همینطور<br /><br />این خاطرات انقدر دور است که انسان خود باور نمی کند که چنین بودهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-29150443985059952692012-02-12T15:21:49.463+01:002012-02-12T15:21:49.463+01:00فکر می کنم عنوان انگلیسی کتاب مورد اشاره:
The art ...فکر می کنم عنوان انگلیسی کتاب مورد اشاره:<br />The art of enjoying music<br />از <br />Sigmund Spaeth<br /><br />باشد...<br />با احترام. <br /><br />مهدی ع.Anonymousnoreply@blogger.com