tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post5037262689932532535..comments2024-03-13T14:06:09.001+01:00Comments on I don't know... چه میدانم...: از جهان خاکستری - 72Shivahttp://www.blogger.com/profile/13664048216510049851noreply@blogger.comBlogger9125tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-61193823823884128812012-05-18T00:16:34.492+02:002012-05-18T00:16:34.492+02:00شیوای عزیز سلام به روی ماهت اما (از اون اماهای تر...شیوای عزیز سلام به روی ماهت اما (از اون اماهای ترکی) واقعا از کارت عصبانی شدم و از این بی توجهی عمیق به خودت ، آقا جان یعنی چه مهمان داشتم یا دخی جونم میز میخواست این حرفا چه معنی دارد ؟ به جای این که از دخترت کمک بخواهی تا بیاد یک سوپی چیزی درست کند و تر و خشکت کند مبیری رستوران و هیچ هم نشون نمیدی ؟!!! یا به جای یک تلفن به میهمانن حتا اگر تاریخ را اشتباه نکرده باشی و عذر خواهی از این که نمیتوانی پذیرای آنها به دلیل بیماری باشی این همه آزار به خودت میدهی ، از همه بدتر با شراب در هنگام بیماری میخواهی حالت را بهتر کنی؟ و سر کار هم میروی ، تازه میرزا قاسمی که اصلا برای شکم درد خوب نیست هم درست میکنی؟ این کلکسیون رنجی که به خودت دادی کافی بود فقط کمی طور دیگری فکر میکردی ، فقط کمی سخت نمیگرفتی و در قبال سرویسی که که همه میدهی کمی هم طالب سرویس میشدی . شیوا جان مواظب خودت باش امروز با سارا که رفته بودیم تمرین روزانه کلی در باره تو صحبت کردیم و هر ۲ حرص خوردیم.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-8366122528528253102012-05-12T15:32:27.571+02:002012-05-12T15:32:27.571+02:00این ماجرای اشتباه کردن تاریخ ها آن قدر برای من پیش...این ماجرای اشتباه کردن تاریخ ها آن قدر برای من پیش آمده و باعث دردسر شده که دیگر هر وقت قرار مهمی دارم چند جا می نویسم و چند بار به تقویم رجوع می کنم<br /><br />در ضمن اولین باری که پایم در امریکا به اورژانس رسید از تعجب نزدیک بود شاخ درآورم. سرم شکاف برداشته بود و خون زیادی می آمد و تمام لباس هایم خونی شده بود. همه کسانی که آنجا بودند از دیدن هم ترسیدند. با این حال درست سه ساعت -- از ساعت 6 تا 9 شب -- منتظر ماندم تا دکتر بیاید و سرم را بخیه بزند. بعد هم قبضی آمد در خانه مان به مبلغ 6 هزار دلار! که بیمه فقط 80 درصد آن را می پرداخت و پول آمبولانس را هم از قرار 800 دلار باید خودم مرحمت می کردم. 10 بخیه برایم 2000 دلار تمام شد، بخیه ای 200 دلار! البته دکتر به قدری خوب کار کرد که الان خودم هم نمی توانم جایش را پیدا کنم، ولی سوزش جیبم هنوز خوب نشده<br /><br />شما هم حتما پیگیری کنید علت اصلی درد کجاست. بعد خدای نکرده برایتان دردسر می شود. شاد باشید، محمدمحمد اnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-45213714072571483422012-05-11T14:56:23.768+02:002012-05-11T14:56:23.768+02:00http://gundeshapur.com/2012/05/11/ardebil/http://gundeshapur.com/2012/05/11/ardebil/Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-46405138139165431112012-05-08T20:27:35.444+02:002012-05-08T20:27:35.444+02:00من هم توی يکی از شهرهای کوچک اطراف گوتنبرگ زندگی ...من هم توی يکی از شهرهای کوچک اطراف گوتنبرگ زندگی می کنم... اما يکبار که به درمانگاه (وردسنترالن) رفته بودم... مجبور شدم که حدود یک ساعت منتظر پرستار و سپس پزشک شوم.. اما وقتی پزشک آمد خوب معاینه کرد و آزمايش خون گرفت و ... و مثلا تشخیص داد که درد پایم بيشتر به خاطر عصب سیاتیک هست....<br />در ضمن شما نسبت به سلامت بدن خودتان مسوول هستید و بايد با ورزش و استراحت و تفریح کافی بدن خود را سالم و قوی و بی نياز از (یا کم نیاز به) پزشک نگه دارید. در سوئد هم روسایی هستند که اگر کارمند پرکار و مظلوم گیرشان بیاید بارگذاری بیش از اندازه می کنند و به روی خودشان نمی آورند.<br /><br />در ضمن بهتر هست بعضی از بیماریها رو زود تشخیص داد و صبر و تحمل بیجا کار پزشکها رو در آينده مشکلتر خواهد کرد.<br /><br />این روحیه شکسته نفسی و پرکاری شما (چه درقبال حزب توده و چه در قبال روسها و چه در قبال سوئدی ها و چه در قبال همسرسابق و فرزندتان) به عقیده من بيشتر حاصل فرهنگ سختگيرانه آذربایجانی پدرتان می باشد.<br /><br />با احترام<br />مهدی ع.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-46791913429998454422012-05-07T19:14:57.185+02:002012-05-07T19:14:57.185+02:00ضمنا واقعا نظام بهداشتی سوئد تا این حد اسفناک است ...ضمنا واقعا نظام بهداشتی سوئد تا این حد اسفناک است که ذکر کرده اید<br />تا 5 روز از تب نگشذته دکتر نمیبند و قس علیهذا<br />ضمنا گمان نمیکنم این دردی که نوشته اید ربطی به انتی بیوتیک داشته باشد ضمن اینکه خوب کاری میکنند بدون نسخه آنتی بیوتیک نمیدهند چون مصرف سرخود ان مصونیت به بار می اورد و میکروبها را پروارتر میکند<br />با این توصیفاتی که از درد شکمتان کرده ید گمان میکنم منشایی عصبی دارد<br />...<br />به هر حال بد نیست در این فرصتی که هست لعنت دیگری نثار شوروی کنیم<br />:)<br /> از این دعوت به لعن شوروی یاد روزی افتادم که در مسجد حسن عسگری در سهروردی مراسمی برای زنده یاد سیاوش کسرایی برگزار میشد چندروزی بعد از مرگش در وین<br />انصار حزب اله( که ان روزها هنوز اسمشان این نبود) مراسم را به هم زدند و هی شعار میدادند مرگ بر شوروی<br />:)<br />چند سالی میشد که شوروی مرده بودAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-78989030610890508442012-05-07T19:04:39.287+02:002012-05-07T19:04:39.287+02:00آقای مهندس فرهمندراد گرامی
ممنونم که نظر من را منت...آقای مهندس فرهمندراد گرامی<br />ممنونم که نظر من را منتشر کردید و وقت گذاشتید و جوابی بر ان نوشتید<br />مطالبی که مینویسید بسیار اموزنده است<br />از این حیث که خواننده را از زاویه دید خودتان با مسایلی مواجه میکنید که اموختنی بسیار دارد. قلم شیوایی دارید و دید ریز بینی و خواندن مطالبتان همواره این را یادآور میشود که از یک پدیده واحد میتوان برداشتهای بسیاری داشت.<br />اول در خصوص علاقه اتان به کارمند محاسباتی سوتفاهمی را لازم است برطرف کنم و ان اینکه من از بیان این جمله اصلا قصد ایجاد ظن بر علاقه اروتیک یا چیزی نظیر آن را نداشتم قبلا هم در نوشته هایتان موضوع محاسبه و حتی در معرفی خودتان بعنوان رییس بخش محاسبات( که گویا اکنون دیگر این سمت را ندارید) پر رنگ بود و گمان من به علاقه شما بر آن همکارتان علاقه مشترکتان به امر محاسبه بود و نه جیز دیگر<br />ضمن اینکه من همچون شما گمان نمیکنم فرضا هم اگر من چنین شبهه ای داشته ام این پدیدار کننده سقوط اخلاق اجتماعی و روابط انسانی در ایران بوده باشد به چندین دلیل اول اینکه پدیده ای به نام همجنسگرایی به دلیل نزول سطح اخلاقی اتفاق نمی افتد این یک گرایش از انواع گرایشهای نوع بشر است که باید به رسمیت شناخته شود. درگیر بودن شما به کارهای شرکت احتمالا شما را از دنبال کردن رویدادهایی درخصوص کسب حقوق همجنسگرایانی که نظیر دگر جنسگرایان باید دارای حق باشند باز داشته است<br />به هر حال مجال توضیحی بیش از این را اکنون ندارم.<br />....<br /> ضمن اینکه البته اخلاق اجتماعی البته چندان سطح بالایی در ایران وبقیه دنیایی که روابط کالایی حاکم است ندارد مطمئنا نه به ان دلیلی که شما ذکر میکنید.<br />...<br />به هر حال مطالب شما آنقدر قابل برداشت هست که من را با وجود فیلتر بلاگ اسپات به وبلاگ شما بکشاند تا مطالبتان را بخوانم.<br />بسیار می آموزم<br />غنی زاده از ایرانAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-32094777767023117462012-05-07T16:31:34.088+02:002012-05-07T16:31:34.088+02:00آقای غنیزادهی گرامی، خوشحالم از اینکه با وجود ف...آقای غنیزادهی گرامی، خوشحالم از اینکه با وجود فیلتر بودن وبلاگ من در ایران شما میتوانید آن را بخوانید. حق با شماست: پیشتر هم جایی نوشتهام که اگر قدم به خاک شوروی نگذاشتهبودم، به احتمال زیاد همان سیوچند سال پیش در خاکهای خاوران میخفتم و هرگز این دردها را نمیکشیدم. احساس مسئولیت و تعهد کاری از اصول اخلاقی نهادینهشده در جوامع صنعتی پیشرفته است، بر عکس سوسیالیسم نوع شوروی سابق که کارورزان در آن با بیمسئولیتی کامل و "بزن برو"یی کار میکردند تا در بهترین حالت کمیت از پیش تعیینشده را تولید کنند (پلان را پر کنند) حال به هر کیفیت نازلی که میخواهد باشد. گذشته از آن، در مورد امثال من که بخش کوتاهی از عمر کاریمان را در اینجا میگذرانیم و در نتیجه به هنگام بازنشستگی حقوق ناچیزی دریافت خواهیم کرد، به نفع خودمان و برای مصالح خودمان است که با پرهیز از غیبتهای غیر لازم، به درآمدی که پایهی حقوق بازنشستگیمان را خواهد ساخت، آسیب نزنیم. حال بگذریم از مشکل عام ما مهاجران در همهی جوامع میزبان: ما باید ثابت کنیم که اهل کار هستیم، اهل تنبلی و در رفتن از کار و غیبت بیجا نیستیم، و توانایی داریم و چیزی کم از افراد جامعه میزبان نداریم. پیشتر جایی نوشتهام که من در شوروی هم میکوشیدم ثابت کنم که کارگر خوبی هستم. آنجا هم با وجود بیماری میخزیدم و خود را به سر کارم میرساندم.<br /><br />در مورد "علاقه به برخی کارکنان محاسباتی"، آیا اخلاق اجتماعی و روابط انسانی در ایران واقعاً اینقدر سقوط کرده که وقتی همکاری میگوید که همکار دیگر "پسر خوبیست" معناهای دیگری از آن برداشت میکنید، یا اشکال از جای دیگریست؟ در نوشتههایم صفتهای مشابهی را در مورد برخی از همکارانم در شوروی نیز بهکار بردهام. آیا آنها هم برایتان "جالب" بود؟<br /><br />و به دکتر نرفتن: اینجا وقتی زنگ میزنید که وقت دکتر بگیرید، میپرسند چند روز است که تب داری، و تا پنج روز نگذشتهباشد، وقتی به شما نمیدهند. آنتیبیوتیک را هم هیچ جا بی نسخه نمیتوانید بخرید. اگر هم سرتان را بیاندازید و بروید به اورژانس، حتی اگر صفی هم نباشد، مینشانندتان، حالتان را نگاه میکنند، و وقتی که دیدند پای مرگ رسیدهاید، آنوقت پزشک برایتان خبر میکنند.<br /><br />بدون کار و زندگی کردن در جوامع دیگر، نمیتوان تصور درستی از چند و چون آنها داشت.<br /><br />***<br />شهرهی گرامی، خب، مهمان که نباید رختخواب درهم ریخته ببیند! من هم حالش را نداشتم که بعد از برخاستن از روی تخت دوباره صافش کنم! در ضمن ژیلا خانم یک شوهر گل و دوتا بچه گل دارند. علت تقدیم من نکات بکلی دیگریست. علت درد را هنوز نفهمیدهام و هنوز هم کمی درد دارم. شاید نوعی مسمومیت باکتریایی؟Shivahttps://www.blogger.com/profile/13664048216510049851noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-54569174927750447882012-05-07T15:07:54.661+02:002012-05-07T15:07:54.661+02:00آقای مهندس
فکر کنم این درد و محنتی که سه روز گریبا...آقای مهندس<br />فکر کنم این درد و محنتی که سه روز گریبانتان را در تنهایی گرفت و سربلندانه و مغرورانه از چشم دیگران پنهانش کردید انگار هیچ المی نیست. اینهمه محنت و رنج بعید میدانم ربطی به دوران عذاب زندگی در شوروی نداشته باشد.<br />ضمنا تعهد کاری شما هم بسیار عبرت اموز است که چگونه از حقوقی که در قانون کار برایتان جهت استراحت استعلاجی در نظر گرفته شده خودتان را به عناون یک مدیر میانی محروم میکنید و منافع شرکت را به مصاح خودتان ترجیح میدهید.<br />علاقه اتان به برخی کارکنان محاسباتی شرکت هم جالب بود.<br />و همینطور سه روز درد کشیدن و به دکتر نرفتنتان<br />به هر حال گمان این است که رنج و تعب شما ناشی از ظلمهای شورویان باشد .<br /><br />غنی زاده از ایرانAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-37806757005294981672012-05-06T21:45:35.296+02:002012-05-06T21:45:35.296+02:00funny باید جایی دراز بکشم. روی تخت نه، جایش میمان...funny باید جایی دراز بکشم. روی تخت نه، جایش میماند و آنوقت تخت دیگر صاف نیست! <br /><br />تقدیم به ژیلا ?!!!<br />حالا خدا بد نده علت این همه درد چی بوده؟shohrehnoreply@blogger.com