tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post9136807406076051605..comments2024-03-13T14:06:09.001+01:00Comments on I don't know... چه میدانم...: دابلینیها - 4Shivahttp://www.blogger.com/profile/13664048216510049851noreply@blogger.comBlogger7125tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-800560669240170762009-09-04T07:54:05.701+02:002009-09-04T07:54:05.701+02:00در مورد ميخانه و مسجد كه صحبت شد ياد يك سخن حكيمان...در مورد ميخانه و مسجد كه صحبت شد ياد يك سخن حكيمانه افتادم كه به گمانم از گوته باشد<br />" اگر تمام بت هاي عالم را شكسته باشي كاري نكرده ائي مهم اين است كه خوي بت پرستي را در اعماق قلبت شكسته باشي"<br /><br />مشابه اين نظر را شيوا در صفحه 4 كتاب با گام هاي فاجعه به خوبي بيان كرده است<br />"بيماري فراگير ما چپ هاي ايران همواره آن بوده است كه پس از چپ شدن و ماترياليست شدن و ترك دين طرز نگرش و نحوه برخورد ديني به پديده ها را هرگز ترك نمي كنيم و در واقع دين تازه ائي اختيار مي كنيم"<br />ياد يك حرف خنده دار افتادم كه يك نفر ترك مثل من مي خواست ديگري را كمونيست كند به تركي مي گفت حضرت عاباس حاقي آلله يوخدي يعني اينكه به حضرت عباس قسم خدا وجود ندارد<br />در مورد ايده وحشتناك جالب كه آقا صادق اشاره كرده من فقط اين ترانه را زمزمه مي كنم<br />Не грусти, не плачь, хорошая моя<br />Всё изменится, исполнится, поверьحسنhttps://www.blogger.com/profile/00075461069415578757noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-5683584490761304492009-09-03T20:30:11.442+02:002009-09-03T20:30:11.442+02:00http://kourosh-notes.blogfa.com/post-15.aspx
در اي...http://kourosh-notes.blogfa.com/post-15.aspx<br />در اين آدرس نيز اطلاعات جالبي از ايرلند هستحسنhttps://www.blogger.com/profile/00075461069415578757noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-41382959161752240432009-08-29T01:34:02.655+02:002009-08-29T01:34:02.655+02:00دوست قدیم و ندیم اردبیلیم را سلام گتیرمیشم. در چن...دوست قدیم و ندیم اردبیلیم را سلام گتیرمیشم. در چند مطلب قبلی که یادی از یادماندههای دوران کمیته مشترک کردی و در نوشتههای اخیرت دیالوگ بازجوئیهای آن دوران را به مناسبت این روزها با قلمی بسیار روان و شیوا به تصویر کشیدی و مرا چه راحت بردی به فضای آن روزها، و تمام حس و احساست را ریختی بر همهی وجودم، انگار جای تو نشسته بودم. چرا که نظیر همین تجربه را در هر دو رژیم داشتم. این جوانان اگر این روزها این قبیل نوشته ها را بخوانند بی شک با ذهنیت بهتری با مسئله روبهرو خواهند شد.<br /><br />حیفم آمد که نقدی بر احوالت ننویسم. عبور از صخرههای صعب زمان بر جان و روح تو و توهای دیگر آنچنان صیقلی کشانده که شایستهی تصویر آفرینی هائی از آن دست است که در گوشهی کوچکی از خاطرات کمیته مشترک برای لحظات کوتاهی نشان دادی. ضمن احترام به همه نظراتت که از اکثر آن بی خبرم، پراکنده نویسیات را دوست ندارم. نه، از تو بیش از سفر نامهنویسی انتظار است. شیوائی که من میشناسم میتواند جلوی "دلش" را بگیرد.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-39580658238079571382009-08-29T00:09:27.442+02:002009-08-29T00:09:27.442+02:00Atalar necə diyərlər, gəzdin dolandın, yeyip içdik...Atalar necə diyərlər, gəzdin dolandın, yeyip içdiklərin özünün olsun, gördüklərin biza de!<br />Shiva bəy,həmişə gəzmakdə, həmişə dolanmaxdə olasan! Yazdixlarini çox sevinclə və maraqla oxuyup və lazzət duyuram. İrlənd haqqinda "Yemişan ağaci altında" adli kitabda "under the hawthorn tree" yaziçı "Marita Conlon-McKenna" İrləndin 1800-ci illərdəki acliq və qıtliq illərin və onların ingilislilərla münasibətlərin öz qələmınə çəkipdir. gırünür bu əsər filmədə çakilipdir, bir qisa hissəsin mən youtube da tapdim, onun qaynaqin sizə də göndərirəm, burdan baxmaq olar: <br /><br />http://www.youtube.com/watch?v=P8dc45cjU7I<br /><br /><br />Sağol, Sirus<br /><br />Yemişan ağaci altında<br />Under the hawthorn tree<br />Marita Conlon-McKennaSirusnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-19083718827882611382009-08-22T00:32:45.714+02:002009-08-22T00:32:45.714+02:00شیوای عزیز دل به دل راه داره؛ راستش اولین موضوعی ک...شیوای عزیز دل به دل راه داره؛ راستش اولین موضوعی که به فکرم رسید دقیقاً همانی بود که شما بهش اشاره کردید: تبدیل مساجدمان اگر نه به «میخانه»هایی باصفا؛ حداقل به مکانهایی کمی «انسانی»تر و بقول معروف مفرح تر و قابل تحمل تر از آنچه که تا حال بوده اند. ممنون از راهنماییتان؛ به لینک مورد نظر مراجعه کردم و با دیدن عکسهای زیبا تنها «آه» بود که از نهادم برآمد. بقول خمینی همچین جایی انسان مطمئناً میتواند «تزکیه» شود... همیشه شاد و پیروز بمانید...صادقnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-33080966263511361482009-08-22T00:07:27.578+02:002009-08-22T00:07:27.578+02:00من و همسفرم نیز این ایده را بسیار پسندیدیم، صادق ع...من و همسفرم نیز این ایده را بسیار پسندیدیم، صادق عزیز! کی میرسد روزی که ما نیز مسجد را میخانه کنیم؟ اگر میتوانید، روی پیوندی که دادهام کلیک کنید و عکسهای این رستوران را ببینید.Shivahttps://www.blogger.com/profile/13664048216510049851noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-45614165552320694732009-08-21T23:34:34.750+02:002009-08-21T23:34:34.750+02:00شیوای عزیز با سلام و خسته نباشید. هنوز همه مطلبتان...شیوای عزیز با سلام و خسته نباشید. هنوز همه مطلبتان را نخوانده ام و گذاشتم سر فرصتی مناسب، که همچون یک فیلم مستند خوب آن را بقول معروف «مزه مزه» کنم. تنها این پاراگراف به چشمم خورد که کلیسایی را رستوران کرده اند. چه ایده وحشتناک جالبی! بینهایت دلم میخواد همچین جایی هم غذا بخورم و هم از آن ویسکی های «خوشمزه»ای که در اوایل مطلب مثل همیشه خوب و صمیمی تان بهشان اشاره کرده اید مزه کنم... مجدداً ممنون و با آرزوی شادی و پایداری همیشگی تان...صادقnoreply@blogger.com