tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post1326427977004905058..comments2024-03-13T14:06:09.001+01:00Comments on I don't know... چه میدانم...: در آن سر دنیا - 11Shivahttp://www.blogger.com/profile/13664048216510049851noreply@blogger.comBlogger2125tag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-71289989716090255922015-04-24T11:24:37.421+02:002015-04-24T11:24:37.421+02:00دوست بینام گرامی، سپاسگزارم از اینکه نظر دادید. ...دوست بینام گرامی، سپاسگزارم از اینکه نظر دادید. خیر، من حد و مرزی به روشنی و برندگی تیغ نمیشناسم. اینجا نیز مانند همهی پدیدههای زندگی یک طیف از سپید تا سیاه با خاکستریهای بیشمار هست. تنها برای نمونه میتوانم به انقلابیان سابقی اشاره کنم که در زندانهای جمهوری اسلامی توابترین توابها شدند، در آزار و شکنجهی همزنجیرانشان روی دست زندانبانان بلند شدند، و امروز دست در دست گردانندگان جمهوری اسلامی میلیاردر شدهاند. البته توابان خود بزرگترین بازندگان و قربانیان دستگاه سرکوب بودند. اما تواب داریم تا تواب.<br /><br />برای نشان دادن دشواری قضاوت در این مورد بود که رمان "عروج" را ترجمه کردم: <br /><a rel="nofollow">http://web.comhem.se/shivaf/pdf/Orouj_web.pdf</a>Shivahttps://www.blogger.com/profile/13664048216510049851noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-5148843816921932622.post-63187769957287532382015-04-24T08:47:08.160+02:002015-04-24T08:47:08.160+02:00شیواجان گفته ای: "مهم آن است که جان بر تیغ ند...<br />شیواجان گفته ای: "مهم آن است که جان بر تیغ ندادهباشی و به آن سوی لبهی تیغ نغلتیدهباشی، و چه خوب که هر دو در <br /> سوی آبرومندانهی تیغ ایستادهایم." راستی آن سوی تیغ کجاست شیواجان؟ آیا به نظر تو حد و مرز روشنی دارد؟ ای کاش با قلم شیوایت آن را هم ترسیم می کردی. ممنونAnonymousnoreply@blogger.com