06 March 2016

حماسه‌های شفاهی آسیای میانه - 13

10‏
شمن


تا این‌جا تنها به سرایندگانی پرداختیم که برای سرگرمی دیگران و برای مجلس‌آرایی می‌سرایند و ‏می‌خوانند، و نیز سرایندگانی غیر حرفه‌ای که به مناسبت‌های گوناگون و در آیین‌های اجتماعی ‏می‌سرایند. اما گروه مهمی از سرایندگان باقی مانده‌است که به‌ویژه سرودن شعرهای روحانی و ‏عقلانی را بر عهده دارند. اینان شمن‌ها ‏shamans‏ و بخشی‌ها ‏bakshy‏ هستند. گروه نخست به‌طور ‏عمده در کوهپایه‌های آسیای میانه و استپ‌های خاوری و شمالی یافت می‌شدند؛ و گروه دوم به‌طور ‏عمده در غرب بودند. شمن‌ها به‌طور کلی در میان ترکان و دیگر مردمان سیبری که به هیچ‌یک از ‏دین‌های بزرگ مانند بودایی‌گری، اسلام، و مسیحیت تعلق ندارند یافت می‌شدند. اما بخشی‌ها ‏متعلق به گروه‌هایی هستند که اسلام اختیار کرده‌اند، مانند قازاخ‌ها و ترکمنان. یکی از پژوهشگران ‏متأخر آنان را هم‌زمان "خواننده، شاعر، آهنگساز و نوازنده، غیب‌گو، مرجع دینی و شفابخش ‏بیماری‌ها، نگهبانان آیین‌های دینی مردم، و گنجینه‌داران افسانه‌های باستانی" توصیف کرده‌است.‏(213) ‏رادلوف(214) و دیگران معتقدند که بخشی‌ها بقایای نوین شمن‌های باستانی ترکان غربی هستند، و ‏نیز نقش دینی شمن‌های باستانی را ملاهای مسلمان بر عهده گرفته‌اند و تنها اندکی از وظایف ‏روحانی و عقلانی بخشی‌ها را برایشان باقی گذاشته‌اند. هر چه هست، شکی نیست که برخی از ‏آوازها و نقالی‌های بخشی‌ها ارتباط آشکاری با شمنیسم دارد (توضیح بیشتر در ادامه)، و ‏پژوهش‌هایی که کاستانیه(215) در 1930 و کؤپرولوزاده(216) در ‏1931 درباره‌ی بخشی‌ها منتشر کرده‌اند ‏نشان می‌دهد که این ارتباط حتی نزدیک‌تر از چیزی‌ست که گمان می‌رفت.‏

در این بررسی مختصر، به‌طور عمده، اما نه تنها، به شمن‌های مرد و زن، یا شامانکاهای ترکان ‏بی‌دین ساکن آسیای شرقی و میانه می‌پردازیم. عنوان‌های شمن و مؤنث روسی‌شده‌ی آن ‏‏"شامانکا" [زن‌شمن]، یا شامانس ‏shamaness‏ و سیرس ‏seeress‏ در اشاره به افراد گروهی حرفه‌ای ‏و بومی در میان اهالی سیبری و ترکان بی‌دین به‌کار می‌رود، و شکی نمی‌توان داشت که این عنوان ‏برای تعداد زیادی از گروه‌های گوناگون دیگر نیز به‌کار رفته‌است. گفته می‌شود که واژه‌ی شمن تنها ‏در زبان رایج کنونی تونغوس‌ها، بوریات‌ها، و یاقوت‌ها یافت می‌شود، و نیز این‌که تنها در زبان ‏تونغوسی اصالت دارد.‏(217) نام مترادفی که ترکان آلتای به‌کار می‌برند عبارت است از کام ‏kam‏. ‏مغول‌ها، بوریات‌ها، یاقوت‌ها، آلتایی‌ها، قیرغیزها و دیگران همگی یک نام‌واژه را برای زن‌شمن به‌کار ‏می‌برند، اما برای شمن مذکر هر یک از این زبان‌ها نامی جداگانه دارند.‏(218)

نخستین نوشته‌ای که واژه‌ی کام در آن آمده متن اویغوری قوداتقو بیلیک است که در سال 1069 ‏میلادی نوشته شده و در آن بارها به نام "کام" بر می‌خوریم.‏(219) این واژه همچنین در یک واژه‌نامه‌ی ‏زبان قومان‌ها ‏Kumans‏ دیده می‌شود که یک ایتالیایی در سال 1303 میلادی آن را تألیف ‏کرده‌است.‏(220) گفته می‌شود که شمنیسم در گذشته به‌ویژه در نزدیکی دریاچه‌ی بایکال و در ‏کوه‌های آلتای پدیدار شده و در دوران چنگیزخان و جانشینان بلافصل او به اوج قدرت خود ‏رسیده‌است.‏(221) خواهیم دید که شمن‌های منطقه‌ی یاد شده امروزه به‌ویژه به هنرنمایی در ‏بدیهه‌سرایی و بازیگری در نمایش‌ها می‌پردازند. بنابراین در ملاحظات فشرده‌ای که در پی خواهم ‏آورد، در جای نخست به بومیان آلتای و نواحی پیرامون آن خواهم پرداخت، و شمنیسم یاقوت‌ها را ‏که پیوند نزدیکی با آنان دارند، و همسایگانشان بوریات‌ها (مغول)‏(222) را نیز در نظر خواهم گرفت، و ‏مختصری نیز از بخشی‌های مغرب خواهم گفت. از همین رو تا جایی که ممکن باشد بیشتر به آن ‏گروه از شمن‌ها خواهم پرداخت که نقش روحانیت و پیشگویی دارند و رسمشان بر این است که ‏نقش معنوی و روحانی خود را در قالب فعالیت هنری اجرا کنند. جای بسی تأسف است که در این ‏پژوهش نقش زن‌شمن‌ها کم‌وبیش به تمامی نادیده گرفته شده‌است، زیرا که متن‌های بسیار نادری ‏از اجراهای آنان ثبت شده‌است. اما همواره باید به یاد داشت که اگر شمن‌های حرفه‌ای را کنار ‏بگذاریم، زندگی معنوی در استپ‌ها تا حدود زیادی زنانه است.‏(223)

تعریف نقش و وظیفه‌ی شمن کار آسانی نیست. او واسطه‌ای‌ست میان افراد قبیله‌اش و جهان ‏ارواح. او دعاهای قبیله را به ارواح تقدیم می‌کند؛ هم به ارواحی که در شانزده بهشت جای دارند، و ‏هم به ارلیک خان ‏Erlik Khan‏ فرمانروای خوفناک مردگان که در جهان زیرین جای دارد. او قربانیان ‏قبیله را به پیشگاه بای اولگن ‏Bai Ülgen‏ که در بالاترین بهشت نشسته می‌رساند، و ارواح مردگان را ‏تا واپسین منزلگاهشان در قلمرو ارلیک هدایت می‌کند. در هر دو حالت او مانند یک راهنمای ارواح ‏psychopompos‏ [مرشدالارواح] عمل می‌کند، و به نظر می‌رسد که در صلاحیت رسمی او ‏نمایندگی روح جمعی قبیله‌اش نیز می‌گنجد، که نماد آن اغلب یک پرنده است. در این سفرهای به ‏جهان ارواح او اغلب بر یک پرنده سوار می‌شود، و یا خود به پرنده تبدیل می‌شود. اما جزئیات این ‏آداب و رسوم در جاهای گوناگون متفاوت است. اما به جرئت می‌توان گفت که آرمان‌های روحانی ‏ترکان هر چه هست، و شکل دقیق باورهای دینی آنان هر چه هست، همه در وجود شمن خلاصه ‏می‌شود و او را بالاترین نیروی اجرای امور روحانی جامعه‌ی خود می‌دانند. او را می‌توان نماینده‌ی ‏جلوه‌های روحانی قبیله دانست.‏

شمن نقش خود را به عنوان نماینده‌ی روحانی قبیله به شیوه‌ای اجرا می‌کند که هم جالب است و ‏هم تماشایی. بنا بر آن‌چه از عملیات شمن ثبت شده، این عملیات تشکیل می‌شود از ترکیب اجرای ‏بدیهه‌سرایانه‌ی موسیقی که اغلب با طبل اجرا می‌شود، همراه با آواز، رقص، و مقداری کارهای ‏تقلیدی. عنصر نمایشی شاید بیش از عناصر دیگر تنوع دارد: طیفی از مهارت در اندرونه‌گویی ‏ventriloquy‏ [تکلم بطنی، سخن گفتن با حرکات نامحسوس لب و دهان] و جیغ‌ها و غریوهای ‏ناگهانی به تقلید از صدای جانوران و پرندگانی از چهار سوی طبیعت، و سخنانی به‌نقل از بستگان و ‏دوستان مرده‌ی حاضران در مجلس، برای حاشیه‌پردازی و ریزه‌کاری روی نمایشی اصیل. رقص‌ها ‏اغلب تند و برای شمن طاقت‌فرسایند، با این حال مدتی طولانی ادامه می‌یابند، و باید گفت که با ‏این همه در نهایت دقت و هوشیاری اجرا می‌شوند. حرکات شمن غریب و دیوانه‌وار به‌نظر می‌رسند ‏و علت آن تا حدودی سرعت بسیار زیاد رقص، و نیز آشنا نبودن اروپاییان و حتی بومیان با این گونه ‏رقص است. شاید این رقص همانندی زیادی با رقص بوداسف‌ها [بیداروجودان] ‏bodhisattvas‏ ‏داشته‌باشد که در نقاشی‌های بودایی به تصویر کشیده می‌شوند، اما رقص شمن بی‌گمان ارتباطی ‏با آتش نیز دارد [حال آن‌که نماد آتش برای بوداسف‌ها خانمان‌برانداز شمرده می‌شود – مترجم ‏فارسی]. با آن‌که رقص شمن همواره در شلوغی درون سیاه‌چادر (یورت) و در فضای محدود میان ‏خرمن آتش و تماشاگران انجام می‌گیرد، اما واقعیت این است که او هرگز با تماشاگران تصادم ‏نمی‌کند.‏

توانایی‌های شمن را هم در موارد خصوصی و هم در مراسم عمومی به‌کار می‌گیرند. مهم‌ترین ‏مناسبتی که شمن‌های آلتای و ترکان لبد ‏Lebed‏ را به انجام وظیفه فرا می‌خواند، مراسم سالیانه‌ی ‏تقدیم اسب قربانی به پیشگاه بای اولگن است که برترین خدایان است و در بالاترین بهشت جای ‏دارد.‏(224) در این مراسم نه مرد دیگر که اسب را در میان گرفته‌اند شمن را یاری می‌کنند.‏(225) آیین ‏دیگری که از بسیاری جهات شباهت زیادی به آیین ترکان آلتای دارد، در میان بوریات‌ها (مغول) برگزار ‏می‌شود. در این قبیل مراسم عمومی، گاه تعدادی از تماشاگران نیز در مقیاس‌های بسیار محدودی ‏در اجرای مراسم شرکت می‌کنند. مناسبت عمومی دیگری که شمن را برای انجام وظیفه به آن ‏می‌خوانند، جشنواره‌ی پاییزی یاقوت‌هاست که در شب برگزار می‌شود و به ارواح "پلید" وقف ‏می‌شود. این جشنواره را نُه مردشمن و نُه زن‌شمن اداره می‌کنند.‏(226) در موارد خصوصی اغلب ‏هنگامی که کسی بیمار است یا کسی می‌میرد شمن را فرا می‌خوانند. در این موارد حاضران تنها ‏شامل بستگان شخص درگذشته یا بیمار، و نیز چند تن از دوستان و همسایگان او هستند. اینان تنها ‏تماشا می‌کنند، اما پوتانین ‏Potanin‏ که شاهد کار یک زن‌شمن در چنین مراسمی بوده، می‌گوید که ‏شوهر او در آغاز و انجام مراسم کمی به زنش کمک کرد.‏(227)

می‌توان گفت که شمن‌ها قشر پیشه‌ور ترکان بی‌دین را تشکیل می‌دهند. گذشته از آهنگران، که ‏چیز زیادی درباره‌ی آنان نمی‌گویند، و آخوندها و بازرگانان میهمان، که همگی خارجی هستند و گاه و ‏بی‌گاه در میان همراهان بزرگ‌ترین رؤسای قبایل دیده می‌شوند، زندگانی حرفه‌ای و به‌ویژه حیات ‏معنوی کم‌وبیش به‌تمامی بر دوش شمن‌ها نهاده شده‌است. با این همه شیوه‌ی زندگی این مردان ‏و زنان، که دومی‌ها در میان ترکان و تونغوس‌ها به‌ندرت یافت می‌شوند، اما در میان یاقوت‌ها ‏بیشتراند، تفاوت چشمگیری با باقی مردم ندارد. آنان قشری اهل فن و جدا از بقیه در جامعه تشکیل ‏نمی‌دهند، بلکه در میان دیگر هم‌قبیله‌ای‌ها به‌سر می‌برند، کارهای عادی خود را ادامه می‌دهند، و ‏مانند دیگران با دست‌هایشان کار می‌کنند. مردم شمن‌ها را بیشتر به حال خود می‌گذارند تا وقت ‏خود را در استپ‌ها در تنهایی سر کنند، و گفته می‌شود که حالت غریبی در نگاه آنان هست که ‏اغلب در عکس‌هایشان نیز به روشنی دیده می‌شود.‏(228) اما گذشته از این گونه جزئیات ناچیز، هیچ ‏مشخصه‌ای برای تمیز دادن شمن‌های ترک از باقی افراد جامعه‌شان وجود ندارد.‏

یکی از چشمگیرترین ویژگی‌های شمنیسم، نه تنها در میان ترکان، که به‌طور کلی در میان مردم ‏آسیای شمالی، نداشتن سازمان است. شاید از این دیدگاه است که تفاوت میان شمن یا "غیب‌گو" ‏را از یک سو، و روحانیان جوامعی را که از لحاظ سیاسی پیشرفته‌تر هستند، به روشنی بتوان دید. ‏روحانیان مقام خود را از یک مرجع مرکزی می‌گیرند و گاه مقامشان را به ارث می‌برند، اما ترکان ‏روحانیانی به این معنی نداشتند، هر چند که نقش شمن را در اداره‌ی آیین‌های قربانی شاید بتوان ‏نقشی روحانی به حساب آورد. شمن با تکیه بر ادعای وحی آسمانی جامعه‌اش را به احترام ‏گذاشتن و حرف‌شنوی از خود وا می‌دارد. او توانسته‌است با تکیه بر توانایی متقاعد کردن خویشتن ‏و دیگران در داشتن‌ موهبت‌های برتر، از قبیل موهبت‌های روحانی، معنوی، و هنری، بر این ادعا اعتبار ‏ببخشد. گاه گفته می‌شود که مقام شمن موروثی‌ست، گرچه همواره نه از پدر به پسر.‏(229) اما ‏روشن نیست که این گفته در سخن از ترکان آیا معنایی جز این دارد که گرایش به زندگانی ‏درونگرایانه اغلب در خانواده‌ی معینی دیده می‌شد، و این‌که این گرایش را در سال‌های کودکی افراد ‏می‌دیدند و از همان مراحل آغازین آنان را پرورش می‌دادند. اما "وحی" شمن شدن اغلب در دوران ‏بلوغ و نوجوانی نازل می‌شد: یا یکی از پیشینیان مرده در بیداری یا در رؤیا ظاهر می‌شد، و یا در ‏بحران بیماری این فراخوان صورت می‌گرفت. شمن همواره شمن می‌ماند. هیچ نمونه‌ای نداریم از ‏این که شمنی فراخوانش را چندی ناشنیده بگیرد، یا هرگز به آن عمل نکند.‏

در غیاب سازمان شمنی، شمن در عمل کردن به فراخوانش باید معیارها و هنجارهای معینی را ‏رعایت کند، وگرنه توجه و احترام قبیله‌اش را از دست می‌دهد. نظر و سلیقه‌ی مردم پیوسته سطح ‏معیارها را بالاتر می‌برد و در نبود اصول مکتوب او را وا می‌دارد که همواره هوشیار و گوش‌به‌زنگ ‏باشد. او باید همواره با ذهنی نیرومند و حافظه‌ای انباشته آماده باشد تا بتواند به اقتضای مناسبت، ‏در متن اجرای مورد نظر بداهه‌سرایی کند، آن‌چنان که از حدود نیاکانی پا فراتر ننهد؛ حاصل کارش هم ‏از نظر طرح کلی برای تماشاگرانش آشنا باشد، و هم در هر اجرایی نوسرایی و نوپردازی کند. همین ‏شفاهی‌خوانی و نبود متن باعث شده‌است که آثار شاعران ترک، چه حماسه‌پردازان و چه شمن‌ها، ‏هرگز در شکلی قطعی متبلور نشده‌است. می‌توان احتمال داد که رقابت نیز عامل دیگری برای بالاتر ‏رفتن سطح معیارهای اجرای شمن‌ها بوده‌است. در میان قبایل تونغوس آنگاه که شمن تازه‌ای لازم ‏دارند، گونه‌ای آزمون در میان شرکت‌کنندگان و طرفین مدعی برگزار می‌کنند.‏(230) در ادبیات نوین و ‏باستانی، هر دو، نیز از بعضی انواع آزمون و مسابقه در موارد مشابه در میان دیگر مردمان اروپا و ‏آسیا بارها سخن رفته‌است. پیشتر در دستان "دو شاهزاده" دیدیم که ادبیات شفاهی ترکی از این ‏روش سخن می‌گوید. همچنین از گونه‌ای معیار در سنجیدن سطح کار شمن‌های گوناگون در میان ‏ترکان آگاهی داریم: آنان برخی شمن‌ها را "شمن کوچک" و برخی را "شمن خیلی بزرگ" می‌نامند و ‏منظورشان اشاره به دستاوردهای روحانی و معنوی آنان است. برای ما نقل کرده‌اند(231) که گرچه ‏همه‌ی شمن‌ها می‌توانند تا بهشت بالا بروند، اما تنها انگشت‌شماری از بزرگ‌ترین شمن‌ها می‌توانند ‏تا بهشت شانزدهم بالا بروند.‏

‏(فصل دهم ادامه دارد)‏
نمونه‌ای از هنرنمایی نوین به تقلید از زن‌شمن‌های باستانی، این‌جا با کار درخشان اولگا پادلوژنایا ،‏ در این نشانی.‏

__________________________________
213 ‎ - Castagné, Magie et exorcisme, p. 59.‎
214 ‎ - Aus Sibirien II, 59 ff.; Levchine, Description des Hordes et des Steppes, pp. 334 f. See further Köprülüzade, ‎Influence du chamanisme turco-mongol, p. 19 and passim.‎
در این منابع ریشه‌ی ارتباط میان شمن و بخشی تمام و کمال بررسی شده‌است. در ادامه به آن می‌پردازیم.‏
215 ‎ ‎‏- اثر کاستانیه حاصل هجده سال اقامت در میان "ترک – مغول‌ها"ی آسیای میانه و غربی، و پژوهش در کتابخانه‌های روسیه و ترکستان ‏است.‏
216 ‎ ‎‏- نتیجه‌گیری‌های اثر قدیمی کؤپرولوزاده به‌طور عمده بر شواهد ادبی و تاریخی بنا شده‌اند که اغلب آن‌ها فوق‌العاده غنی و پرباراند.‏
217 ‎ ‎‏- نام‌های مشابهی که در میان مغول‌ها و بوریات‌ها برای این گروه بیشتر به‌کار می‌رود بؤ ‏bö‏ و بوگه ‏buge‏ است و در میان یاقوت‌ها نیز به ‏آنان اوژون ‏ojun‏ می‌گویند [شبیه به اوزان ‏ozan‏ آذربایجانی – مترجم فارسی] (‏Stadling, Shamanismen i Norra Asien, p. 87‎‏).‏
218 ‎ - Mikhailovsky, Journal of the Royal Anthropological Institute, XXIV, 63.‎
برای بحثی پیرامون اصطلاح‌های شمن و شمنیسم نگاه کنید به مقاله‌ای از فن گه‌نپ ‏van Gennep‏ در ‏Revue de l' Histoire des ‎Religions, XLVII (1903), 51 ff.;‎‏ و برای پژوهشی در ریشه‌شناسی این واژه‌ها نیز نگاه کنید به ‏Laufer, American Anthropologist, ‎‎(N.S.) XIX (1917), 361 ff.;‎‏ همچنین مقایسه کنید با استادلینگ، پیشین، صفحه 86؛ و ‏Donner, Sibirien: Folk och Forntid, p. 224‎‏.‏
219 ‎ - Radlov, Das Kudatku Bilik, pp. 371, 442; Vambéry, Uigurische Sprachmonumente, p. 136; cf. Also Radlov, Aus ‎Sibirien II, 67.‎
220 ‎ - Radlov, Aus Sibirien II, 67.‎
221 ‎ - Mikhailovsky, op. cit. p. 69; Czaplicka, Aboriginal Siberia, p. 191.‎
222 ‎ ‎‏- برای پوشش کامل‌تری از این مبحث، خواننده می‌تواند به دو مقاله‌ی دیگر از چادویک در نشریه‌ی زیر مراجعه کند: ‏Journal of the ‎Royal Anthropological Institute, LXVI (1936)‎‏.‏
223 ‎ ‎‏- استادلینگ ملاحظه کرده است (‏Shamanismen i Norra Asien, p. 89‎‏) که در میان اهالی باستانی سیبری استعدادهای شمنیستی بیشتر ‏در میان زنان یافت می‌شود تا در میان مردان، و می‌گوید: «شمن‌های چوکچی ‏Chuckchee‏ معتقدند که "زن به‌طور طبیعی شمن است و نیازی ‏به پرورش شمنی ندارد"». دونر نیز می‌گوید (‏Sibirien: Folk och Forntid, p. 232‎‏) زن‌شمن‌ها در شرق یئنی‌سئی و به‌ویژه در میان ‏تونغوس‌ها اکثریت دارند.‏
224 ‎ ‎‏- توضیح بیشتر در ادامه.‏
225 ‎ - Hildén, Terra, Geografiska Föreningens Tidskrift, XXVIII (1916), 139.‎
226 ‎ - Czaplicka, Aboriginal Siberia, p. 298.‎
227 ‎ - Mikhailovsky, Journal of the Royal Anthropological Institute, XXIV (1894), 72.‎
228 ‎ - See e.g. Donner, op. cit. Plate 30.‎
229 ‎ ‎‏- با این‌همه همچنین نگاه کنید به ‏Hildén, op. cit. p. 132‎‏.‏
230 ‎ - Shirokogoroff, 'What is Shamanism', in The China Journal of Science and Arts.‎
231 ‎ - Radlov, Aus Sibirien II, 49 f.‎

No comments: