16 November 2014

از جهان خاکستری - پایان؟

سرانجام کتابم، شامل بخش‌های منتشر شده و منتشر نشده‌ی "از جهان خاکستری"، آماده‌ی چاپ ‏شد و از دیروز در آمازون و جاهای دیگر می‌توان سفارشش داد و خریدش.‏

‏"از جهان خاکستری" نام موقت این پروژه بود اما نام نهایی کتاب و ساختمان کتاب را از سی سال ‏پیش در سر داشتم: "قطران در عسل". چرا این نام، و منظور از آن چیست؟ این را با گشودن کتاب ‏در برگ نخست می‌یابید، و امیدوارم که با خواندن کتاب تا پایان، مفهوم نام آن را دریابید.‏

حرف‌ها از سی سال پیش در دلم و در سرم بود، اما به‌جز چند تلاش ناموفق در سال‌های دور، و چند تمرین ‏پرت‌وپلا، سرانجام از هشت سال پیش بود که کتاب خرد – خرد در همین وبلاگ شکل گرفت.‏

در کتاب چندین بخش هست که پیشتر هرگز منتشر نشده (از جمله بخش‌های مهم پایانی)، چندین بخش هست که در مجموعه‌ی ‏‏"از جهان خاکستری" نبوده، و چندین بخش از مجموعه‌ی "از جهان خاکستری" را در کتاب نگنجانده‌ام ‏‏(که در این وبلاگ هنوز باقی هستند). همچنین کم‌وبیش همه‌ی بخش‌های منتشرشده را بازنویسی ‏و ویرایش کرده‌ام. بنابراین خواندن همه‌ی کتاب را حتی به شمایانی که "از جهان خاکستری" را از ‏همان آغاز دنبال کرده‌اید نیز توصیه می‌کنم. نسخه‌ی مقدماتی کتاب بیش از 800 صفحه شد، اما ‏بیش از 200 صفحه از آن را بریدم و دور ریختم، و سرانجام 580 صفحه باقی ماند.‏

برنامه‌ای برای ادامه‌ی نوشتن بخش‌هایی دیگر در توصیف جهان خاکستری ندارم. به گمانم آن‌چه را ‏می‌خواستم بگویم، در کتاب گفته‌ام. اما در انتظار انتشار کتاب همین سه هفته پیش بخش 108 را ‏همین‌جا نوشتم. آیا بخش‌های دیگری هم خواهد آمد؟ چه می‌دانم... چه می‌دانم...‏

همچنان‌که در نشانی ناشر ملاحظه می‌شود، کتاب جز به شکل کاغذی، در فورمت‌های الکترونیک ‏گوناگون، و همچنین در سایت‌های گوناگون نیز در دسترس است. آن بخش‌ها و لینک‌ها اگر هنوز کار ‏نمی‌کنند، در روزهای آینده به‌تدریج تکمیل خواهند شد.‏

از وضع دسترسی علاقمندان داخل ایران به کتاب‌های الکترونیک، و از میزان رواج کتاب‌خوانی ‏الکترونیک در داخل، هیچ نمی‌دانم. اما به‌گمانم فورمت الکترونیک آسان‌ترین راه دسترسی ‏علاقمندان داخل به کتاب‌های چاپ خارج باید باشد. البته شاید مسافران نیز بتوانند نسخه‌های ‏کاغذی را برای خواستاران داخل ببرند.‏

همه‌ی شمایانی را که این سطرها را می‌خوانید فرا می‌خوانم که کتاب را بخوانید، به دوستان و ‏آشنایانتان معرفی‌اش کنید، در نشریات و سایت‌های گوناگون معرفی و نقدش کنید، و هر چه ‏سختگیرانه‌تر و "کوبنده‌تر" نقدش کنید، بیش‌تر سپاسگزارتان خواهم بود! پول کتاب هیچ اهمیتی ‏برایم ندارد. در هر حال چندان پولی به دستم نخواهد آمد. مگر کدام نویسنده‌ی ما نان ‏نویسندگی‌اش را خورده‌است؟ هدفم از تبلیغ کتاب آن است که بیشتر خوانده‌شود و حرف‌های من ‏به‌گوش افراد بیشتری برسد - و کدام نویسنده است که همین را نخواهد؟ بنابراین اگر در تهیه کتاب ‏مشکلی دارید، به هر شکل، و هر کجای جهان که هستید، برایم بنویسید به نشانی ای‌میلم که در ‏پایان این نوشته می‌یابید، و من هرچه از دستم برآید انجام می‌دهم تا کتاب را به شما برسانم.‏

با سپاس فراوان از مجید مدیر که جلد زیبای کتاب را طراحی کرد، و سپاس از مدیر و کارکنان ‏انتشارات "اچ اند اس مدیا".‏

برای عکس‌های بزرگ‌تر روی آن‌ها کلیک کنید.‏
نشانی ای‌میل من: ‏otaghe.mousighi #at# gmail.com‏ (به‌جای ‏‎#at#‎‏ علامت ‏@‏ را بنویسید)‏

6 comments:

Anonymous said...

خیلی کنجکاوم بدونم قطران در عسل به چه معنی‌ است؟

sh

Anonymous said...

سلام شیوا ، از خبر انتشار کتاب اخیرتان هم خوشحال و هم افسرده شدم ، خوشحال شدم شاید دفتر تلخ گذشته را یکجا بسته و رو به آینده دارید و افسرده از این همه وقت با ارزش که دوباره به گذشته رفته و شاید گریزی و برون رفتی‌ از آن ندارید

دوست عزیز ، یک لحظه به جهان بنگرید ، ببینید چه قدر زشتی و پلیدی حاکم شده ، بزرگترین کشتار فیزیکی‌ و فرهنگی‌ بشری و زمین و حیات در جریان است و شما با این همه توان سری در گریبان گرفته و از گذشته نالانید

باقر کتابدار said...

سلام
مبارک باشد.
ظاهرا فقط نسخه کاغذی اماده فروش است ونسخه ویژه کتابخوان ها
مثل کیندل اماده نیست

Shiva said...

کتابدار گرامی، ناشر قول داده است که نسخه کیندل به زودی در آمازون ارائه می شود

Anonymous said...

جناب آقای فرهمند
نمی دانم هدف شما از بازنشر نوشته های وبلاگی تان به صورت کتاب چیست؟
بخش هایی را که قبلا خواندم برایم حاوی ارزشی نبود. شناختی که شما با دیدی به غایت بدبینانه از طریق این نوع خاطرات ارائه می دهید، جز به بدبینی نسبت مبارزه و بی ارزش وانمود کردن حزبی که برجسته ترین فرازهای مبارزه مردمی در تاریخ نوین ما را در کارنامه اش دارد، نمی انجامد.
اگر هدفتان این نباشد، نمی فهمید چکار دارید می کنید. اگر هدفتان این است ، من در مقابل شما قرار می گیرم.
باید طی این سال ها می دید و درس می گرفتید که کارزار تخریب حزب به ایجاد سازمان و تشکیلات مبارزتر، قابل اتکا تر وفادار با اقشار زحمتکش جامعه نیانجامید.
هنوز هم این حزب است که با همه نقصانها، زخم ها و آسیب ها و نارسایی هایش ایستاده و در داخل و خارج به مبارزه در مسیر اهداف والایش ادامه دهد.
با برآمدهای مبارزه، دوباره همه منقدان صادق به سویش سو می گیرند. کاش در داخل بودید و یکبار دیگر این تجربه را در برآمد مبارزات مردم در جنبش سبز می دید.
آنچه چشم می بیند، بی تاثیر از جایی که در آن می ایستیم، نیست.
جای بدی ایستاده اید.
ترجیح می دهم به جای هزینه کردن برای خرید کتاب، معادل مبلغ ۱۵ دلار قیمت این یادداشت های شخصی را صرف کمک مالی به حزب کنم.

Anonymous said...

شیوا جان تبریک و ممنون از همه زحماتت.این رفقای حزبی جأ مانده را رها کن اینها اسیران خاطرات‌شان هستند و محسور تاریخ خود ساختشان، مگر کم امام زاده در ایران هست که هم زائران هم متولی می‌دانند که هیچ نیست اما با حرارت وصف نشدنی‌ به آن ارادت دارند این دوستان هم یکی‌ از آنها. شگرد انتقادشان هم همان است که بوده, برشمردن معضلات و رنجهای جهان نه برای شناخت آن که برای منکوب کردن مخالفین نظری خودشان و انتقال این احساس به هوادارنشان که آنها یگانه کسانی هستند که به بنیان رنج جهان و تیرهبختی مردم واقفند . هر چه هم بگویی بی‌تاثیر است اینها مجموعه مضری نیستند اکنون اینور و آنور موسیقی میسازند و کاری می‌کند و حرفی‌ میزند فعلا هم در صف اصلاح طلبان هستند و در همان حدود رفقای سابق و خانواده‌ و دوستان محدودند جریان جامعه ایران از این گونه تفکّر مدتها است گذر کرده و اتفاقا آنچه که تو مینویسی اگر چه از گذشته است اما به نگاهی‌ نو تعلق دارد این نوع نگاه برای این عزیزان قابل درک نیست اما آینده‌ از آن این نگاه بوده و هست و تو از نشاندهندگان صادق این نوع نگاه هستی‌. دوستدار تو بهروز