09 November 2013

رسمیت گیلکی

صبح امروز بسیاری از خبرگزاری‌های داخلی و خارجی به نقل از ایرنا اعلام کردند که زبان ‏گیلکی، در جلسات شورای شهر رشت رسمی اعلام شده‌است. متن خبر به شکل زیر از جمله در ‏پایگاه‌های خبری آفتاب و بی‌بی‌سی فارسی آمده، اما اصل خبر را در ایرنا نیافتم:‏
گیلکی زبان رسمی جلسات شورای شهرستان رشت شد
با تصویب شورای اسلامی شهرستان رشت، در جلسات این شورا به زبان گیلکی صحبت خواهد ‏شد.‏

به گزارش ایرنا، اسماعیل حاجی‌پور، رئیس شورای شهرستان رشت، علت این تصمیم را "زنده نگه ‏داشتن" زبان گیلکی عنوان کرده‌است.‏

حاجی‌پور گفت: زبان گیلکی از جمله زبان‌های بومی ملت ایران است که در تهدید قرار گرفته و ‏اعضای این شورای [؟] برای حفظ اصالت زبان درحال فراموشی گیلکی و زنده نگهداشتن آن از این ‏پس جلسات خود را با این زبان اداره می‌کند.‏

وی افزود: همه اعضای شورای اسلامی شهرستان رشت، گیلک زبان هستند.

حاجی‌پور تأکید کرد ‏که زبان گیلکی در نزد نسل جدید در حال فراموشی است.‏

وی تصریح کرد: حفظ زبان گیلکی که حاوی رسوم، آداب مردم گیل و دیلم و بار فرهنگی بالا و غنی ‏است نیاز به حمایت بیشتر دارد تا گرد فراموشی از آن زدوده شود.‏

دو روز پیش نیز ایسنا خبر برگزاری نخستین جلسه‌ی این شورا به زبان گیلکی را منتشر کرده‌بود:‏
اولین جلسه شورای اسلامی شهرستان رشت پیش از ظهر امروز به ریاست حاجی‌پور با حفظ ‏اصالت زبان و فرهنگ شهرستان به صورت گیلکی برگزار شد.‏‏

[...] به گزارش ایسنا، با پیشنهاد رییس شورای شهرستان در راستای ارج نهادن به زبان گیلکی ‏اولین جلسه رسمی این شورا همه اعضا با زبان گیلکی به بیان مسایل و مشکلات و رأی‌گیری ‏پرداختند و مقرر شد در جلساتی که همه اعضای آن گیلانی هستند از زبان گیلکی استفاده شود.‏

این خبر برای من بسیار شادی‌آور است، نه تنها از آن رو که گیلکی زبان مادر من است (اما شاید نه ‏‏"زبان مادری" من، با تعریف علمی این اصطلاح). چنین خبری، با استدلالی که رئیس شورای شهر ‏رشت می‌کند، برای هر زبان دیگری در هر گوشه‌ای از جهان نیز برای من شادی‌آور است، چه، ‏حکایت از گامی مثبت در راستای نگهداری یک یادگار انسانی، یک وسیله‌ی ارتباط، و یک واسطه‌ی ‏آموزش و پرورش کم‌زحمت‌تر و رهوارتر برای کودکانی دارد که در سال‌های کودکی با آن زبان بار ‏آمده‌اند.‏

بخشی از جان من با زبان گیلکی سرشته است. نواری از صدای مادربزرگم دارم که در آن از ‏داستان‌های خانوادگی می‌گوید و من هر بار با گوش دادن به سخنان او بوی سیر به مشامم ‏می‌آید، صدای موج‌ها و پرندگان دریا را می‌شنوم، و خیسی و نرمی و زبری هم‌زمان فورش (ماسه) ‏کف حیاط خانه‌ی خاله و دخترخاله‌هایم را در بندر انزلی بر پوست دستانم احساس می‌کنم. با این ‏فورش‌ها در کودکی "چاله‌خومه" می‌ساختیم.‏

صمیمانه دلم می‌خواهد که این "رسمیت" زبان گیلکی از جلسات شورای اسلامی شهر رشت فراتر ‏رود، در جلسات دیگر و ادارات دیگر گسترش یابد، در سراسر گیلان الگو قرار گیرد، و مهم‌تر از همه، ‏به دبستان‌ها و دیگر نهاد‌های آموزشی گیلان نیز برسد و زبان آموزش شود.‏

گمان نمی‌کنم که کسانی از خیل بی‌شمار سید جواد طباطبایی‌ها و نصرالله پورجوادی‌ها و پیشروان ‏و پی‌روانشان به فکرشان برسد که آقای حاجی‌پور رئیس شورای شهر رشت را "پان گیلکیست" ‏بنامند، گمان نمی‌کنم که تانک‌های ارتش برای سرکوبی جنبش هویت‌خواه گیلکان از تهران به‌سوی ‏رشت به حرکت در آیند، و گمان نمی‌کنم که اتهام جدایی‌خواهی به آقای حاجی‌پور بزنند و ایشان را ‏به زندان بیافکنند و آزار دهند. اما می‌دانم که اگر خبر مشابهی درباره‌ی رسمیت یافتن زبان‌های ‏ترکی یا عربی یا بلوچی از جایی از آذربایجان یا خوزستان یا بلوچستان برسد، خون‌ها به‌جوش خواهد ‏آمد، رگ‌های گردن بیرون خواهد زد، دندان‌ها نشان داده خواهد شد، و بسا کسان که دستگیر و ‏زندانی خواهند شد، چنان‌که شده‌اند و می‌شوند.‏

بخش بزرگ‌تری از وجود من نیز با زبان ترکی آذربایجانی سرشته‌است. با همه‌ی وجودم دلم ‏می‌خواهد که رنگ‌ها و انگ‌های امنیتی و جدایی‌خواهی و "پان" از فضای جنبش هویت‌خواهی ‏مردم آذربایجان نیز ناپدید شود و امروز و فردا بشنویم که ابتکار مشابه رشت در آذربایجان نیز اجرا ‏شده، بی آن‌که لجنی از سوی طباطبایی‌ها به‌سوی آن افکنده شود یا مزاحمتی برای مبتکران ایجاد ‏کنند. من که هم گیلکی را می‌دانم و هم ترکی را، و هم چند زبان دیگر را، خوب می‌دانم که بر ‏خلاف آن‌چه طباطبایی گفته، و آن‌چنان که آقای حاجی‌پور می‌گوید، تنها گیلکی نیست که "حاوی ‏رسوم، آداب مردم [...] و بار فرهنگی بالا و غنی است". هر زبان دیگری نیز، چه کوچک و چه بزرگ، ‏همین بار و محتوا و همین اهمیت را دارد.‏

من فکر می‌کنم که هر گام کوچکی با چنین ابتکارهایی، گام بزرگی‌ست در جهت گسترش ‏دموکراسی و مردم‌سالاری و پایبندی و احترام به حقوق بشر در سراسر ایران، صرف‌نظر از آن‌که چه ‏رژیمی بر سر کار باشد.‏

نیز بخوانید: زبان ِ پدری ِ مادرمرده‌ی من، این‌جا
و ادامه‌ی آن بحث، این‌جا

No comments: