13 June 2010

شومان 200‏

سه‌شنبه‌ی گذشته 8 ژوئن (18 خرداد) آهنگساز بزرگ آلمانی روبرت شومان Robert Schumann دویست ساله شد.

من در سال 1350 پس از آمدن به تهران و گوش دادن به "رادیو تهران" که موسیقی کلاسیک پخش می‌کرد و در آن سال‌ها فقط در تهران شنیده می‌شد، از جمله با روبرت شومان آشنا شدم. آرم یکی از برنامه‌های این رادیو خوش به دل می‌نشست و پس از مدت‌ها جست‌وجو سرانجام کشف کردم که این موسیقی بخش سوم از سنفونی چهارم شومان است.

چندی بعد با کنسرتو پیانوی او آشنا شدم که بسیار زیباست، و کمی دیرتر با اوورتور "مانفرد" و سپس کنسرتو ویولونسل.

این‌ها همه تراوش‌های ذهنی عاشق و روحی شاعرانه است. اما من که دلم در پی عاشقانه‌هایی عاشقانه‌تر و شاعرانه‌هایی شاعرانه‌تر پر می‌زد، چندان در خط شومان باقی نماندم و سر به دنبال رنگ‌های تندتر دویدم.

آن‌چه از زندگانی شومان دلم را به رقت می‌آورد، عشق همسرش کلارا به او بود، و جنون سال‌های پایانی عمرش که سرانجام او را به آسایشگاه کشانید و در چهل و شش سالگی همان‌جا در گذشت. کلارا که خود پیانیستی زرین‌پنجه و در آغاز زندگی مشترکشان نام‌آورتر از شومان بود، تا چهل سال پس از شومان زنده بود، آثار او را در کنسرت‌ها می‌نواخت و آوازه‌ی شومان را در جهان می‌پراکند. در این میان آهنگساز بزرگ دیگر آلمانی یوهانس برامس به کلارا دل باخت، اما هیچ کس نمی‌داند که این عشق تا به کجا پیش رفت. آثاری از کلارا نیز باقی‌ست و او مشاور و مشوق آهنگسازی برامس بود.

5 comments:

عمو اروند said...

من پیش از سال ۴۸ که به تهران منتقل شدم، در همدان به آهنگهای کلاسیک سبک که به گمام از رادیو تهران پخش می‌شد، گوش می‌کردم. آیا اشتباه می‌کنم؟
البته من فقط شنونده‌ی آهنگها هستم و در اصل و نسب آنها اطلاعی ندارم.

Shiva said...

اروند گرامی، به گمانم من موج اف‌ام را با موج متوسط قاطی کردم! موسیقی کلاسیک که روی موج اف‌ام پخش ‏می‌شد در آغاز فقط در تهران شنیده می‌شد و بعد به‌تدریج در کشور گسترش یافت. اما گویا همان برنامه روی ‏موج متوسط هم پخش می‌شد که در شهرستان‌ها، یا دست‌کم در شهرستان‌های نزدیک تهران نیز شنیده ‏می‌شد. ما در اردبیل دورافتاده، فرستنده‌های باکو و شوروی را بیشتر و بهتر از فرستنده‌های داخلی ‏می‌شنیدیم! حتی فرستنده‌ی تبریز را نمی‌توانستیم بگیریم. رساترین صدای فرستنده‌های داخلی از رادیوی ‏رشت به‌گوش ما می‌رسید، تا آن‌که فرستنده‌ی هزار کیلوواتی دشت قزوین به راه افتاد. و سپس البته شبکه‌ی ‏فرستنده‌های داخلی گسترش بیشتری یافت و خود اردبیل هم صاحب ایستگاه رادیو و سپس حتی تلویزیون شد.‏

عمو اروند said...

کاملن فرمایشت درست است. سال ۱۳۵۳ من به تهران منتقل شده بودم و بعد از ظهرها که راهی منزل بودم با موج اف ام رادیو تهران که گویا برنامه‌ی دوم نامیده می شد را در اتومبیلم گوش می کردم.
ضمنن ممنون از توضیحت در مورد نرم افزار ورد گرچه هنوز فرصت ور رفتن با آن را نیافته‌ام

م.ع.ر said...

عاشق سمفونی 2 و 4 اش هستم

کارناولش فوق العاده است

Anonymous said...

آ نوشت: خدا میداند که آیا از لحظ موسیقائی کلارا بزرگتر بود یا روبرت شومان و یا حتی برامس. یک سمفونی شومان را او با ارکستر تمرین و رهبری کرد آنگاه که این نابغه دیوانه بیمار کنج خانه افتاده بود. چندین فرزند را او بزرگ کرد و نام شومان را او به کرسی نشاند. تمام زندگی را او میگرداندو برامس را او متاثر کرد. زنی زیبا گه تصویرش تا آمدن یورو روی اسکناس صد مارکی آلمان بود. . شخصیت بسیار عجیبی بود آنچه که فروغ و قرة العین و گردآفرید را در یک پیکر داشت
http://www.onlinekunst.de/september/hundertmarkschein.jpg



http://www.google.de/imgres?imgurl=http://www.onlinekunst.de/september/hundertmarkschein.jpg&imgrefurl=http://www.onlinekunst.de/september/13_09_3_lied.html&h=100&w=210&sz=8&tbnid=cF_mMuzSPUBG_M:&tbnh=59&tbnw=123&prev=/search%3Fq%3Dhundertmarkschein%26tbm%3Disch%26tbo%3Du&zoom=1&q=hundertmarkschein&hl=de&usg=__5xl_cj4aEvbS8YCt_ttqlFBoMNE=&sa=X&ei=KuWeTqXtFIicOqqQpY8H&ved=0CDQQ9QEwAw&dur=5834